این سیاستگذاریها گرچه کاربردهای عملی محدود و فوری نیز دارد، ولی کار آن در اصل، بنیادی و وسیع است.
سیاستگذاریها در متن برداشت عمومی جامعه از ارتباطات شکل می گیرد و از ایدئولوژیهای سیاسی، شرایط اجتماعی و اقتصادی کشور و ارزشهایی که زیربنای آن را تشکیل میدهد، ناشی میشود؛ و میکوشد ارزشهای مذکور را با نیازهای واقعی و آیندهنگریهای «ارتباطی» مربوط سازد.
جان.آر.لی ابعاد مسائل مربوط به سیاستگذاریهای ارتباطی را چنین برمیشمارد: نظام ارتباطی، اجزا و ساختهای آن؛ طبقهبندی مخاطبان یا پیامگیران نظام بر حسب گروههای سنی، لایههای اجتماعی و اقتصادی، جنسیت و ...؛ انواع اطلاعاتی که به وسیله این نظام و اجزای آن انتقال داده میشود مثل اخبار، سرگرمی و ...؛ ارزشها و ویژگیهای محتوای آن اطلاعات مثل حقیقت، عینیت، خشونت و ... و مجموعهای از ملاحظات راجع به نظام، کار ویژههای آن، پیامگیران و ... .
از ترکیب عناصر هر یک از این ابعاد، حیطههای سیاستگذاری و برنامهریزی متعدد و پیچیدهای پدید میآید که بسیاری از آنها در هر کشور خاص، دارای اهمیت است. برنامهریزی، مرحله پس از تدوین سیاستگذاری و به منظور اجرای سیاستگذاریها و خط مشیهاست. برنامهریزی ارتباطی به مفهوم وسیع خود، شامل موارد زیر است:
- توسعه زیربنای انتشار اطلاعات؛
- تعیین چارچوب قانونی و سازمانی نظامهای ارتباطی؛
- تأسیس و بهرهبرداری از رسانههای ارتباطی و فراهم آوردن امکانات مشارکت عمومی و وجود بازخورد؛
- نهایتاً ایجاد سازمانهای حرفهای و آموزش پرسنل و نیروی انسانی.
سیاستگذاری و برنامهریزی، لازم و ملزوم یکدیگرند؛ به این معنا که طبق سیاستگذاریهای ملی ارتباطی، اهداف موردنظر باید در برنامهریزیهای ارتباطی تحقق پیدا کند.
برنامهریزی ارتباطی را فقط میتوان درچارچوب سیاستگذاریهای ارتباطی انجام داد. ضرورت برنامهریزی ایجاب میکند که امکان تحقق سیاستهای عمومی جهت تدوین سیاستگذاریهای ملی ارتباطی مشخصتر، فراهم شود.
اما خود سیاستگذاری و برنامهریزی، در گرو داشتن آیندهنگری ارتباطی و پژوهش و تحقیق علمی و کاربردی است.