خطبه چهاردهم نهج البلاغه قبل از آغاز جنگ جمل خطاب به مردم بصره و افرادی که طلحه و زبیر را حمایت کردند، قرائت شد. امام علی (ع) در این خطبه فرمودند: «سرزمین شما به آب نزدیک و از آسمان دور است، عقل هاى شما سست و افکار شما سفیهانه است. پس شما نشانهاى براى تیرانداز و لقمه اى براى خورنده و صیدى براى صیاد مى باشید.»
امام(ع) در عبارت سرزمین شما به آب نزدیک است، سرزمین بصره را به آب نزدیک و از آسمان دور مىخواند و می دانیم که براى تعیین پستى و بلندى زمین آن را با سطح دریا اندازه مىگیرند و بصره تقریبا هم سطح آبهاى خلیج فارس است و پیداست سرزمینى که هم سطح آب باشد از زمینهاى دیگر تا آسمان، فاصله بیشترى دارد.
همیشه شیادان و فریبکاران، افراد کم عقل را زودتر مىتوانند فریب دهند، طلحه و زبیر از روحیه خاص جمعى از مردم بصره استفاده کردند.
باید توجه داشت لبه تیز تمام این حمله ها متوجه جمعیتى از ساکنان بصره است که در آن زمان به تشویق طلحه و زبیر و امثال آنان کانونى براى آشوب و تفرقه افکنى به وجود آورده بودند و در زمانهاى بعد نیز پایگاهى براى دودمان خیانت پیشه بنى امیه شدند و ضربه ها به اسلام زدند، نه تمام ساکنان این شهر.
محمد دشتی از شارحان نهج البلاغه در مورد این خطبه می گوید: امیرالمومنین(ع) در چهارده قرن گذشته به تأثیرپذیری روح و روان آدمی از مجموعه عوامل جغرافیایی خبر داد که امروزه تحت عنوان (اکولوژی) پذیرفته شده و مراکز علمی خاصی به آن اختصاص یافت.
استحمار معنای دیگر واژه خدعه، نیرنگ و فریبکاری است. آنان که با مکر و نیرنگ؛ عقول و احساسات مردم را سخره اعمال و نیات خود قرار می دهند، بی گمان ارزش و کرامت انسانی را پایمال می نمایند و علاوه بر آنکه خود در حضیض بدنامی و لگدمالی ارزش ها قرار می گیرند، مانعی بزرگ در راه تحقق کرامت انسانی ایجاد مینمایند.
استحمار و خدعه یکی از مهم ترین آسیبهایی است که کرامت انسانی و ارزش ذاتی انسانها را مورد تعدی قرار می دهد. در کتاب نهج البلاغه نیز به گوشه هایی از این صفت مذموم اشاره شده که اوج آن در سیاست استحماری معاویه به چشم میخورد. حضرت(ع) در خطبه 14 نهج البلاغه در تمثیلی زیبا، رهاورد استحمار فکری و ناآگاهی را ترسیم می کند.
عقلهای سست و سفیهانه که نتیجه استحمار فکری است، زایل کننده مقام و شوکتی است که خداوند به وسیله آن به انسان کرامت بخشید. حضرت(ع) با تمثیل این گونه افراد به نشانه هایی برای شکار صیادان و تیراندازان، ارزش این گونه افراد را به پائین ترین درجه انسانیت ـ بلکه حیوانیت ـ تقلیل می دهند و بدین گونه، استحمار را نفی کننده کرامت و ارزش انسانی قلمداد می کنند. ایشان نمونه هایی از نقشه ها و روش های استحماری دشمن را در شیاطین آن زمان از جمله معاویه و سایر مخالفین گوشزد می کنند.
به عنوان نمونه در مورد ناکثین(اصحاب جمل) میفرمایند: «وأیّها الفئة الباغیة (الناکثة) فیها الحمأ و الحمّة، والشبهة المغدّفة، وإنّ الأمر لواضح» همانا ناکثین گروهی سرکش و ستمگرند، خشم و کینه، و زهر عقرب و شبهاتی چون شب ظلماتی، در دل هایشان وجود دارد در حالی که حقیقت پدیدار و باطل ریشه کن شده است.
امیرالمؤمنین(ع) مردم کوفه را افرادی خفته، نابینا، کر، لال و گمراه لقب می دهند؛ آن هم به این دلیل که تحت تسخیر سیاست های استحماری شخصی به نام معاویه قرار گرفته اند. ایشان همچنین در نامه ای خطاب به زیاد بن ابیه که در معرض فریب معاویه قرار داشت، تأکید می کنند: « اطلاع یافتم که معاویه برای تو نامه ای نوشته تا عقل تو را بلغزاند و اراده تو را سست کند. از او بترس که شیطان است و از پیشرو و پشت سر و از راست و چپ به سوی انسان می آید تا در حال فراموشی، او را تسلیم خود سازد و شعور و درکش را برباید.»
مطلب فوق گویای این واقعیت است که چنین افراد فریبکاری نه تنها خودشان را از عداد انسانهای کریم خارج می سازند، بلکه موجب ربودن شعور و درک فریب خوردگان شده و بزرگ ترین مانع در جهت تحقق کرامت انسانی خواهند بود.
کوتاه سخن اینکه بنی آدم در میان سایر موجودات عالم به خصیصه ای اختصاص یافته و به خاطر همان خصیصه است که از دیگر موجودات جهان امتیاز یافته و آن عقلی است که به وسیلۀ آن حق را از باطل و خیر را از شر و نافع را از مضر تمیز می دهد.»