خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: ابراهیم خدایار، استادیار دانشگاه تربیت مدرس و سخنگوی انجمن نقد ادبی یادداشتی را به مناسبت سومین روز درگذشت محمد جان شکوری عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است که در ادامه میآید. متن این یادداشت به شرح زیر است:
ای مرگ! هزار خانه ویران کردی/ در مُلکِ وجود غارتِ جان کردی
هر گوهر قیمتی که آمد به جهان/ بُردی و به زیر خاک پنهان کردی
«رباعی تاجیک»
26 شهریور 1391 روز درگذشت شخصیت ادبی و فرهیخته فرهنگی بزرگی است که کارنامه علمیاش در ادبیات معاصر تاجیک از عمق دانش وی حکایتها دارد. استاد محمدجان شکوری بخارایی در سن 87 سالگی در شهر دوشنبه، پایتخت تاجیکستان روی در نقاب خاک کشید و دوستداران و علاقهمندان فرهنگ و زبان تاجیک را در ایران و تاجیکستان داغدار کرد. با این ضایعه اسفناک جامعه فارسیزبانان و بهویژه تاجیکان جهان، شخصیت علمی بیبدیلی را از دست دادند که بعید است بتوان به این زودی جای خالی وی را پر کرد.
کارنامه علمی شکوری در کنار تلاش وی برای هویتبخشی به جامعه جدید تاجیکستان براساس بنیادهای فرهنگ و تمدن ایرانی، بهویژه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق در سال 1991م از چنان درخشندگیای برخوردار است که وی را در چشم همه پژوهشگران فرهنگ و ادبیات معاصر تاجیک در ایران، تاجیکستان و ازبکستان ارجمند و بزرگ کرده است. نقش این استاد در نزدیک کردن فرهیختگان دو کشور ایران و تاجیکستان از دیگر خدمات علمی و فرهنگی وی به شمار میرود، حضور توأمان وی در آکادم علوم تاجکیستان و فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران، گواه صادق این ادعاست.
آثار وی در حوزههای لغتشناسی، نقد ادبی، زبانشناسی و ادبیات معاصر تاجیک، که بالغ بر 47 جلد کتاب و 500 مقاله چاپ شده در ایران و تاجیکستان است، از مهمترین منابع تحقیق برای پژوهشگران زبان و ادبیات تاجیک است. وی تربیت شده مکتب پدری معارفپرور و روشنفکری آزاداندیش، یعنی دانشمند بزرگ تاجیک، شریفجان مخدوم، مشهور به صدر ضیاء (1847-1932م)، آخرین قاضیالقضات بخارا بود که در بضاعت علمی، خلف صالح پدر به شمار میرفت.
صدرالدین عینی بنیانگذار ادبیات جدید در اثر خود یادداشتها این مکتب را به چشم خود دیده و اینگونه توصیف کرده است: «احوال من در حولی (خانه) شریفجان محذوم هم خوب بود... برای اینکه من در آنجا هفتهای سهشب با اهل شعر و ادبیات، با کسانی که دانشمند و آزادفکر همان زمان بهشمار میرفتند... هم صحبت میشدم.». به همین دلیل اگر بگوییم همین نوع تربیت، وی را از همقطارانش در جامعه تاجیکان یک سروگردن بالاتر نشانده بود، سخن گزافی نگفتهایم.
بزرگترین ویژگی شکوری بخارایی، عشق شورانگیز وی به زبان فارسی و جهاد همیشگی وی برای برافروخته نگاه داشتن شعله شکوهمند آن در زادگاهش بخارا بود، شهری که پس از درهم شکستن خاننشینهای ماوراءالنهر و تشکیل جمهوریهای پنجگانه در این منطقه، در سال 1924م، درون سرزمین ازبکستان قرار گرفت و همین امر باعث شد بسیار از فرهیختگان این شهر به رغم میل باطنی، به دوشنبه، شهر کوچک و گمنام در تاجیکستان، که اینک پایتخت این جمهوری تازه تأسیس شده بود، کوچِ اجباریکنند، آثار زخم این مهاجرت ناخواسته در غالب نوشتههای استاد به وضوح دیده میشود.
نگارنده این سطور با کمال فروتنی، بخش اعظم بضاعت ناچیز علمی خود را در تاجیکپژوهی مدیون تحقیقات عمیق و ارجمد این استاد فقید میداند و برای وی در جهان آخرت آرزوی بخشش از درگاه خداوند دارد:
سالها باید که تا یک سنگِ اصلی ز آفتاب / لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن