خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه: امام علی(ع) درباره کسانى که بدون لیاقت و استحقاق متصدى‏ مقام قضاوت در میان مردم مى‏شود، فرمودند: دو نفر در پیشگاه خداوند مبغوض ترین مردمند: جاهل بدعت گذار و عالم ‏قلابى.

«از جاهلان، به خدا شکایت مى‏برم.» این جمله از گفتارهاى امام علی(ع) است که درباره کسى که بدون لیاقت و استحقاق متصدى‏ مقام قضاوت در میان مردم مى‏شود، فرمودند. آن حضرت در این باره می فرمایند دو نفر در پیشگاه خداوند مبغوض ترین مردمند: جاهل بدعت گذار و عالم ‏قلابى.

کسى که خداوند او را به خود واگذارده است و از راه راست منحرف گشته، به ‏سخنان ساختگى و دور از حق و حقیقت ‏خویش سخت دل بسته و به سرعت در راه گمراه ساختن ‏مردم گام بر مى‏دارد و براى افرادى که فریبش را بخورند فتنه است، وى از طریق هدایت ‏پیشینیان گمراه گشته و گمراه سازنده کسانى است که در زندگى و پس از مرگش تابع او شوند، او بار گناهان کسانى را که گمراه ساخته به دوش مى‏کشد و همواره در گرو گناهان خویش نیز هست!

کسی که مجهولاتى به هم بافته و به سرعت ‏با حیله و تزویر در میان مردم نادان پیش ‏مى‏رود در تاریکی هاى فتنه و فساد به تندى قدم برمى‏دارد، منافع صلح و مسالمت را نمى‏بیند، انسان‏نماها، وى را عالم و دانشمند مى‏خوانند ولى عالم نیست.
از سپیده دم تا به شب همچنان به جمع‏آورى چیزهائى مى‏پردازد که کم آن از زیادش ‏بهتر است تا آنجا که خود را از آب‏هاى گندیده‏ جهل (که نامش را علم مى‏گذارد) سیر سازد و به خیال خویش گنجى(از دانش) فراهم ساخته، در صورتى که فائده‏اى درآن یافت نمى‏شود.
 
او در بین مردم به مسند قضاوت تکیه زده و برعهده گرفته است که ‏آنچه بر دیگران مشتبه شده، روشن سازد،(و حق را به صاحبش برساند) او چنانچه با مشکلى روبرو شود. یک سلسله حرفهاى پوچ و تو خالى را پیش خود جمع و جور مى‏کند و به نتیجه آن قاطع مى‏گردد، در برابر شبهات فراوان همچون تارهاى عنکبوت مى‏باشد، حتى خودش هم نمى‏داند درست‏ حکم کرده یا به خطا، اگر صحیح گفته باشد مى‏ترسد خطا رفته باشد، و اگر اشتباه نموده امید دارد صحیح از آب در آید.
 
نادانى است که در تاریکیهاى ‏جهالت ‏سرگردان است، همچون نابینائى که در ظلمات پر خطر، به راه خود ادامه مى‏دهد، علوم و دانشهایى که فرا گرفته برایش قطع آور نیست...همانند بادهاى تندى که گیاهان خشک را به هم مى‏شکند، او نیز احادیث و روایات را در هم مى‏ریزد، تا به خیال خود از آن نتیجه‏اى به دست آورد.
 
 
به خدا سوگند! نه آن قدر مایه علمى دارد که در دعاوى مردم، حق را از باطل جدا سازد و نه براى مقامى که به او او تفویض شده، اهلیت دارد، باور نمى‏کند ماوراى ‏آنچه انکار کرده دانشى وجود دارد، و غیر از آنچه او فهمیده نظریه دیگرى. اگر مطلبى بر او مبهم شد کتمان مى‏کند، زیرا او خود به جهالت ‏خویش آگاه است.
 
خونهایى که از داورى ستمگرانه‏اش ریخته شده صیحه مى‏کشند و میراث هایى که بنا - حق به دیگران داده فریاد مى‏زنند.
شکایت ‏به خدا مى‏برم، از گروهى که در جهل و نادانى زندگى مى‏کنند و در گمراهى جان مى‏دهند(و حیات و مرگشان همه در نادانى و جهل است)
 
در میان آنها متاعى کسادتر از قرآن نیست، اگر آن را آنچنان که باید تلاوت کنند و متاعى نزد آنان رایج‏تر از آن نتوان یافت اگر آن را تحریف سازند و طبق دل - خواهشان تفسیر کنند و در نظر آنان چیزى زشت‏تر از«معروف‏» و نیکوتر از «منکر» وجود ندارد!
 
مرحوم کلینى در کتاب‏ «اصول کافى‏» و «ابن قتیبه‏» در کتاب ‏«عیون‏الاخبار» این کلام را با اندکى تفاوت نقل کرده‏اند.(ان ابغض الخلائق..) اینکه این افراد مبغوض ترین مردم هستند به خاطر آن است که هدف از ارسال پیامبران و فرستادن کتاب هاى آسمانى ‏تبلیغ آئین حق و توحید، یگانگى خداوند و ایجاد عدالت و دادگسترى بین ‏انسانهاست، اما دسته اول که امام اشاره فرموده، مردم را از توحید و دین حق‏ بیرون مى‏برند و آنان را گمراه مى‏سازند و دسته دوم به خاطر منافع خویش‏ حقوق افراد را پایمال و سبب ریختن خون بى‏گناهان مى‏شوند.
 
از این دو دسته یکى در راه انحراف عقائد صحیح فعالیت مى‏کند و دیگرى‏ در اجراى احکام و فروع مذهب، کار خلاف انجام مى‏دهد و خود را به جاى قاضى ‏و حاکم شرع جا می زند، در صورتى که اهلیت این مقام را ندارد.
 
«حمال خطا یا غیره...» یعنى ‏«بار گناه دگران را بر دوش مى کشد»، زیرا گناه افرادى را که گمراه نموده به دوش او گذاشته مى‏شود، بدون ‏اینکه از گناهان خودش چیزى کاسته شود، در قرآن آمده است: «و لیحلمن‏ اثقالهم و اثقالا مع اثقالهم‏: بار گناهان دیگران را با بار خود هر دو حمل می کنند.»(سوره عنکبوت:13)
 
«لیس فیهم سلعة ابور...» اشاره به این است که اگر دستورات و حقایق قرآن به طور صحیح براى مردم آن محیط تشریح گردد، به سوى آن روى‏ نمى‏آورند و چنانچه طبق دلخواه و منافع شخصى آنان تفسیر و توجیه شود آن را مى‏پذیرند.