به گزارش خبرنگار مهر، در همین راستا و به مناسبت فرا رسیدم هفته دفاع مقدس و ارج نهادن به ایثارگریها و رشادتهای رزمندگانی که با تقدیم زندگی خود به انقلاب و کشور جان تازه ای بخشیدند، یادداشت منتشر نشده از سردار شهید صمد ارادتی را منتشر می کنیم.
فرمانده شهید صمد ارادتی از جمله شهدای دوران دفاع مقدس است که در سال 1342 در اردبیل به دنیا آمد و در سال 1361 در جریان عملیات بیت المقدس به مقام شهادت نایل شد از وی یادداشتهایی منتشر نشده بر جا مانده که در یکی از این یادداشتها که قبل از شهادت نوشته شده چنین آمده است.
عزممان را جزم کردیم از پدر و مادرمان وداع کردیم و از همسران مان هنگام خداحافظی خواستیم که شجاع باشند و بردبار، و صبر و استقامت داشته باشند و برای بچه هایمان هم پدر باشند و هم مادر.
"صحنه دفاع از کشور بهترین است برای ما"
یکی می گفت ما که در نمازمان "الهم ارزقنا توفیقه شهادته" می خوانیم باید بر سپاه کفر یورش بریم. دیگری می گفت: "تنها آرزویم این است که در جبهه باشم" و آن نوجوان عزیز زمزمه می کرد: "صحنه دفاع از کشور بهترین است برای ما ". و پدر عزیزی که بیش از 70 سال از عمرش را پشت می گذاشت، می گفت: "آیا من به درد این هم نمی خورم که با برادرهایم همسنگر باشم."
همه اینها پیروزی اسلام را آرزو می کردند و می خواستند که هر کدام سهمی در این پیروزی داشته باشند. آری رزمندگان عاشق، قبل از شروع عملیات این چنین در انتظار به سر می بردند و با خدای خویش راز و نیاز می کردند، و شکی نیست که خدا در جواب می گوید: "هر کس مرا دوست بدارد در دوستی پایگاه عشق و ایثار قدم می گذارد و چون در پرستش من عشق ورزید من هم از در رحمت به او عشق می ورزم".
در حقیقت چنین است، چرا که این رحمت و امداد غیب خداست که شامل حال برادران رزمنده می شود و عده ای از آنها را به ضیافت خود می پذیرد، به همین دلیل است رزمندگان بی صبرانه در جبهه ها قدم بر می دارند گویی که تمام لذت در چشیدن شهد شهادت است.
و حضرت محمد (ص) چه زیبا فرموده است: "ضربات دشمن بر پیکر شهید آرام تر و گواراتر از نوشیدن آب خنک در روز گرم تابستان است" و به همین علت است که رزمندگان اسلام شب در سنگرها به نماز نافله می پردازند.
می دانستیم عملیات به فرماندهی امام عصر (عج) شروع خواهد شد
چند روزی به شروع عملیات نمانده بود رزمندگان مخلص درگاه ایزد هر کدام به نحوی خواب امام زمان (عج) را می دیدند و آن قدر این نوع خوابها حقیقی می نمود که بدون شک همه می دانستند که عملیات به فرماندهی امام عصر (عج) شروع خواهد شد و از این جهت بی قرار می شدند تا اینکه انتظارها به پایان رسید.
سربندهای سبزی که بر روی آنها کلمه "لا اله الا الله" نوشته شده بود بین رزمندگان تقسیم شد همه دور هم جمع شدند. تا فرمانده عملیات چگونگی عملیات را برای ما تشریح کند از تشریح نقشه مشخص بود که عملیات در دامنه وسیع شروع خواهد بود.
فرمانده عملیات نقشه را توجیه و ما به نقشه خیره شده بودیم، چوبی که در دست فرمانده بود هر آن جلو و جلوتر می رفت. با نزدیک شدن به حریم پادگان حمید (شهید باکری) دلها به تپش می افتاد و از مسئولیتی که داشتیم بر خود می لرزیدیم. همه زیر لب این جمله را تکرار می کردند "خدایا تو توانمان ده، در راهی که خیر و رضایت در آن است و ما اکنون در آن گام نهاده استوار باشیم و لحظه ای ما را از خود غافل مساز! آمین.
عملیات نزدیک بود رزمندگان سر از پا نمی شناختند هر کسی سعی می کرد تا اطلاعات بیشتری راجع به حمله داشته باشد. در آن لحظات زمین از شدت انفجارهای پی در پی بر خود می لرزید اما در آن قلب بزرگ پاکدلان و دلاوران اسلام کمترین تزلزلی پدیدار نمی شد، همه هر آن امیدوارتر می شدند.
زمان وداع رسیده بود رزمندگان یکدیگر را محکم در آغوش می گرفتند، صورتها بود که بر شانه یکدیگر گذاشته می شود و قرار ملاقات دیگری را در جهان ابدی می گذاشتند، بی اختیار نام خدا و ذکر او بود که بر لبها جاری می شد.
تمامی گذشته ها در یک آن در مقابل چشمانمان می گذشت، و با آرامی می خواندیم: "ربنا اغفرلنا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین. اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک"
همسنگرانی که همه عاشق بودند
شروع عملیات نزدیک و هوا تاریک بود، آن شب نمازهایمان را همراه با دعا و عاشقانه خواندیم، بی شک در جمع ما همه عاشق بودند.
برخی وصیت نامه خود را آماده می کردند و فریاد "یا حسین"، "یا مهدی" و "خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار" فضای جبهه را پر کرده بود، ساعت 10 شب به مواضع قبلی در جبهه پادگان حمید رفیتم. برای شناسایی نیروهای خودی همگی یک سر بند سبز بر پیشانی بسته و در خط مقدم به انتظار نخستین حمله نشستیم.
عزممان جزم بود و یاد خدا را در دلمان زنده نگه می داشتیم و منتظر بودیم تا بر قلب سیه دشمن بتازیم و نور خدا را به جای باطل جایگزین کنیم.
همه تاکید می کردند که در این عملیات حضرت ولی عصر (عج) فرمانده هستند و امشب در جبهه حضور دارند و همه ما به انتظار نشستیم و با همه عزیزانمان خداحافظٰی کردیم.