کسی تردید ندارد که اعتماد بیجا و تقلید ناروا از زمینه های هرگونه انحرافی است. اصالت و صحت تقلید در فروعات دینی، باعث شده است که عده بسیاری از مردم عوام، تقلید را در همه امور به کار گیرند و از این رهگذر، خود را آسوده کنند.
نباید فراموش کرد که بخشی از خرافات، میوه و برگ و بار وظیفه گرایانه به یک واقعه یا باور است و معمولا می توان رد پای اختلاس و مسئولیت شناسی و تکلیف گرایی و اهتمام به حفظ و توسعه یک مفهوم یا حادثه را در آنها به وضوح یافت. به عبارت دیگر، برخی از تحریفات و انحرافات در مفاهیم دینی، ناشی از دغدغه خاص و خالص دینداران در جهت تطبیق یا توسعه مفاهیم عقیدتی با باورهای معاصر خود است. بستر و زمینه این توسعه جعلی، غیبت عقلانیت و میدان داری تقلید است: زان که بی گلزار، بلبل خامش است/ غیبت خورشید، بیداری کش است.
مشکل عمده تقلید ناروا آن است که به چشم نمی آید. یعنی بسا محققان مصطلح و دانشمندان مشهوری که به واقع مقلدانی بیش نبوده اند یا نیستند. تقلید، بسیار فریبکار است و هرگز صورت واقعی خود را به کسی نشان نمی دهد. حضورش در میان محققان مصطلح، کمتر از هم زیستی او با مردم کوچه و بازار نیست. بسا کتابخوان ها و صاحبان عنوان و مدرک که آب تقلید از سرشان گذشته است و به قول حافظ «مست است و در حق او کس این گمان ندارد.»
اما تقلید چیست و کجاست و مصاف او با تحقیق چگونه است؟ پاسخ سرراست و روشنی برای این سؤالات وجود ندارد، ولی می دانیم که برای اکثر مردم عوام، تقلید بیش از تحقیق، اطمینان آور است و چنان فضای ذهن آنان را گرم و نرم می کند، که هرگز هوس نمی کنند در هوای سرد و گزنده تحقیق نفس بکشند.
ذهن آدم های اندیشه پرست، آوردگاه جنگجویان دلیری است که هر لحظه خون اندیشه یا باوری را می ریزند. تقلید، به انسان چنان اطمینانی می دهد که با آن می تواند حتی به جنگ خدا برود و در همان حال، کسی را نزدیک تر از خود به خدا نداند. در کتابخانه تقلید، صدها و هزاران کتاب تحقیقی وجود دارد که این امر را بر بسیلری مشتبه می کند.
تقلید کورکورانه، به شدت متظاهر و آراسته است. هیچ محققی به اندازه هیج مقلدی احساس حق به جانبی ندارد و دلش آرام نیست و سرش سامان نمی گیرد و پشتش گرم نیست. تقلید، بهشت ساده دلان و ساده اندیشان است. آنان این بهشت را به آوردگاه اندیشیدن و هر روز به نتیجه ای دیگر رسیدن، نمی فروشند. شبیه ترین پدیده به تقلید، شبه تحقیق هایی است که هدف شان فقط سیاه کردن کاغذهای سفید و انتشار آن در بازار آشفته کتاب است.
قرآن مجید درباره تقلید در امور دینی، بسیار صریح و گویا سخن گفته است که نمونه های آن مشهور است. در سوره اعراف می فرماید: آنان وقتی مرتکب کار خلافی می شوند، به سرعت بهانه می آورند که پدران ما چنین می کردند و خداوند نیز ما را به این کار فرمان داده است! سپس خداوند به پیامبرش فرمان می دهد که به آن مقلدان نادان بگو: آیا خدا شما را به کار زشت فرمان داده است؟ آیا سخنی بر او می بندید که خود نمی دانید؟
آیه 28 سوره اعراف که در قرآن منفرد و منحصر به فرد هم نیست، به نیکی پنبه تقلید را می زند، مهم تر از همه آنکه مطابق این آیات، خرافات یا همان باورهای ناصحیح تقلیدی، مصداق افترا بر خداوندند. آیا هیچ مؤمنی پذیرای چنین خطا و گناه بزرگی می شود که بر خدا و رسولش افترا ببندد؟
قرآن هشدار می دهد که مبادا سرنوشت شان شبیه عاقبت دوزخیانی شود که می گویند: «اگر می شنیدیم و می اندیشیدیم، از زمره دوزخیان نبودیم.» در روزگار ما نیز کسی محکم تر و رساتر از شهید مطهری، علیه تقلیدهای ناروا و عقاید و آئین های دینی سخن نگفته است: «هیچ پیامبری نیامده است، مگر آن که قوم خود را به رهایی از تقلید پدران و گذشتگان فراخوانده و از آنان خواسته است تا خود بیندیشند و از قید و سنت های ناروای حاکم و رایج آزاد شوند.»
هیچ پیغمبری مردم را دعوت نکرد، مگر آنکه آنان تقلید از پدران خود را حجت آوردند و از پذیرش حق ـ که سخنی نو برای آنان بود ـ سرباز زدند.
ساده لوحی و اعتماد بیجا به دیگران نیز ماهیت تقلیدی دارند و نیاز نیست که به استدلال درباره آنها در اینجا سخن گفته شود. فقط یادآوری می شود که خرافه دو جبهه دارد: در یک جبهه، کسانی هستند که آگاهانه و عامدانه به خرافات دامن می زنند و در جبهه دوم مردم گرفتار و ساده لوحی قرار دارند که به دام گروه نخست افتاده اند.
گروه اول هرگز بدون مقدمه دست از شیادی های خود بر نمی دارند و از سودهای مالی و سیاسی و دیگر فوایدی که خرافه گری های مردم نصیبشان می کند، چشم نمی پوشد. اما گروه دوم، پس از غلبه بر سادگی ها و خام اندیشی های خود، راه دیگری را بر می گزینند. غلبه بر آنچه در درون و محیط پیرامونی انسان نهادینه شده است. آسان نیست و راهی جز قرار گرفتن در جریان گردش آزاد اطلاعات ندارد.
گردش آزاد اطلاعات نیز در صورتی ممکن است که نظام های سیاسی، بیش از منافع و مصالح ثابت خود، به منافع متغیر ملی بیندیشند و هیچ در یا پنجره ای را به روی مردم نبندند. رسانه های آزاد و متنوع، بیشترین سهم را در آگاهی بخشی به مردم دارند و هر قدر که به آنها کمک بیشتری شود، بستر جامعه را برای رویش اندیشه های مترقی تر، استعداد بیشتری پیدا می کند.