در ادامه نشست عوامل فیلم "بوسیدن روی ماه" در خبرگزاری مهر دو بازیگر میانسال فیلم شیرین یزدانبخش و رابعه مدنی از تجربیات خود برای حضور در نقش اول این فیلم گفتند که خالی از جذابیت نیست.
خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: شما به عنوان یک بازیگر چطور با این قصه و فضا برخورد کردید چراکه با توجه به موضوعاتی که عنوان شد بار یک سوپراستار در "بوسیدن روی ماه" روی دوش شماست.
رابعه مدنی: من نابازیگر بودم و در حال حاضر هم هستم. آقایان لطف کردند و من را انتخاب کردند. امیر شهاب رضویان پسرم درباره حضور در این فیلم با من صحبت کردند و من همان زمان گفتم میترسم و بلد نیستم. ایشان گفتند که بهتر است یک تست بازی بدهم اما خوشبختانه تست به نتیجه رسید. خودم را واقعاً جای "خاله فروغ" گذاشتم و دیگر رابعه مدنی نبودم.
* شما به واسطه حضور امیرشهاب رضویان در سینما قطعاً از قبل ارتباط با سینما داشتید؟
رابعه مدنی: من از کودکی به سینما علاقه داشتم. حتی برای دیدن فیلم صامت به سالن سینما میرفتم. مجبور بودم برای برادرم کارهای مختلف در منزل انجام دهم تا من را به همراه خود به سینما ببرد. این هنر برای من خیلی جلوه داشت. پدر و مادرم اهل سینما نبودند و حتی پدرم با آن مخالف بود و نباید ایشان میدانستند که من برای دیدن فیلم به سینما میروم.
وقتی بزرگتر شدم هم مدام در حال فیلم دیدن بودم. با بیشتر آثار ارتباط برقرار میکردم. حتی در صحنههایی با فیلم گریه میکردم و یا میخندیدم. به همین دلیل در زمان خودم با سینما آشنا بودم. وقتی که امیرشهاب به سمت حرفه کارگردانی رفت بسیار خوشحال شدم. در آن زمان وقتی خودش یا حتی دوستانش میخواستند برای پایاننامه فیلم بسازند من به نوعی به آنها کمک میکردم. حتی وسایل منزلم را هم در اختیار آنها میگذاشتم. البته بازیگری هم به صورت افتخاری انجام میدادم.
"بوسیدن روی ماه" خیلی فیلم احساسی برای من بود. برایم فقط بازیگری نبود. برای من با فیلمهای دیگری که بازی کرده بودم تفاوت داشت. زمانی که فیلمنامه را خواندم عنوان شد که این فیلم بیان احساسات است و تاکید کردم که از این لحاظ وحشت دارم که نتوانم از پس نقش بربیایم. امیدوارم توانسته باشم این کار را به درستی انجام دهیم.
روزی که من رفتم ستاد معراج بازی کردم فردای آن روز زیر سرم بودم. زیرا با تمام وجود بازی کردم و مدام حس میکردم که خاله فروغ قصه هستم. ای کاش همه متوجه شوند این مادران چه روزهایی را سپری میکنند. آن مادری که منتظر است مانند خاله فروغ پسرش در جنگ شهید شده و دخترش هم راه دور است امیدش فقط احترام السادات و بچههایش است. آنهایی که احترامالسادات ندارند چه میکنند؟
* خانم یزدان بخش شما پیش از این هم حضورتان در سینما دیده شده است. شما از نقش احترام السادات بگویید.
شیرین یزدان بخش: روز اولی که از طرف پروژه "بوسیدن روی ماه" به من پیشنهاد شد و متوجه شدم چه بازیگرانی در فیلم حضور دارند به اسعدیان عنوان کردم یک عده بازیگران سینما و تئاتر در این فیلم هستند و برای من به عنوان بازیگری که نقش اول فیلم را دارد در مقابل سعید پورصمیمی، شبنم مقدمی، مسعود رایگان و حتی صابر ابر که جای فرزند من است. جسارت کار را در خودم نمیبینم.
من اصلاً آقای اسعدیان را به چهره نمیشناختم ولی عکسهای آقای محمدی را در روزنامهها دیده بودم. ولی ایشان گفتند که ما با شما همراهی میکنیم. این همراهی خیلی بالاتر از تصور من بود. من خودم میدانم که در تئاتر و سینما و موسیقی یک بیننده و شنونده پروپا قرص هستم اما میدانم هیچ سابقهای در بازیگری ندارم. درست است که در این دو سال و نیم چند بار جلوی دوربین رفتم اما کارمند بازنشسته دولت هستم و دوره بازیگری هم ندیدم.
دوربین را حتی از نزدیک ندیده بودم اما در این مدت انواع مختلف دوربین را دیدم و تا حدودی شناختم. واقعاً اگر زحمت و حوصله عوامل "بوسیدن روی ماه" نبود من نمیتوانستم در این نقش حضور یابم. درست است که برای هر کاری هیچ زمانی دیر نیست ولی برای من که بالای 60 سال سن دارم، دیالوگ حفظ کردن سخت است. برنامه خوابم خیلی به هم میخورد. که همین موضوع چند بار باعث ناراحتی کارگردان شد. چون مجبور بودند فیلمبرداری را قطع کنن.د خیلی از آقایان در این پروژه حوصله داشتند و صبوری کردند.
از بازیگر حرفهای، بازی گرفتن هنر نیست چون این تخصص بازیگر است. ولی بازی گرفتن از من که حتی نمیدانم میزانسن چیست. بلکه تازه با پرسش و جو متوجه شدم میزانسن به چه معنی است سخت است. من خودم هم مادر نیستم اما اصولاً آدمها را دوست دارم به همین دلیل فرقی نمیکنند آدمها برای من با بچه خودم که ندارم.
این دوستان در پروژه خیلی به من کمک کردند، ولی به من خیلی سخت گذشت. من میخواستم بیشتر فیلمبرداری در شب باشد چون من این گونه راحتتر بودم که ایشان گفتند نمیشود. ما فقط یک شب، شب کار بودیم و مابقی در روز فیلمبرداری شد.
به من خیلی به لحاظ خواب و غذا سخت گذشت. کمی مشکل داشتم. چون بیشتر غذای رژیمی میخورم و یا باید دارو مصرف میکردم. از طرف دیگر استرس داشتم. به هر حال قرار گرفتن برای من در جمعی که همه شناخته شده هستند سخت است. به نوعی مسئولیتم زیاد بود. اما همه عوامل به من محبت کردند. دستیار سوم کارگردان دو ماه قبل از فیلمبرداری به من زنگ میزد، تا عادت کنم صبحها زود از خواب بیدار شوم.
اگر این همراهیها نبود، امکان نداشت بتوانم این کار را ادامه دهم. باتوجه به اینکه احترامالسادات هیچ سنخیتی با شخصیت فردی من نداشت.
* چطور با شخصیت احترامالسادات ارتباط برقرار کردید. باور شما از این شخصیت چه بود؟
یزدان بخش: فرزند برای هر شخصی عزیز است. ولی عزیز هر شخصی فقط فرزند نیست. خیلی از آدمها در زندگی فردی هستند که شاید از جان او هم برایش عزیزترند. من به نوعی عزیز از دست رفته دارم همین موضوع باعث شد دوبار سر فیلم حتی فیلمبرداری قطع شد و من نتوانستم خودم را کنترل کنم.
آقای اسعدیان همیشه تاکید داشتند شب فیلمنامه را بخوانیم اما حفظ نکنیم چون شاید سر فیلمبرداری تغییرات داشته باشیم. من متوجه بودم که احترامالسادات شخصیت درون گرایی دارد. سر صحنه هر روز صبح دستیاران اسعدیان به صورت پانتومیم صحنهها و دیالوگهار را با من کار میکردند. به اندازه طبیعی این صحنهها را با منم تمرین میکردند که کاملاً در شخصیت احترام السادات قرار میگرفتم. در صورتی که من حتی چنین دوست نزدیکی مثل فروغ در زندگیام نداشتم که چنین شرایطی داشته باشد. من نابازیگر بودم و حتی سر صحنه چندینبار ممکن بود کات بدهند. برای دوستان صحنه هم کار کردن با من آسان نبود. آنها با محبت و صبوری بیش از اندازه کار میکردند.
مدنی: ولی انصافاً اسعدیان به نوعی جور ما کشید. جالب است زمانی که به خاطر بازی کات میدادند از ما ایراد نمیگرفتند بلکه بهانه دیگری بیان میکردند.
یزدان بخش: آنها کاملاً آمادگی کار کردن با نابازیگر را داشتند.
ادامه دارد...
---------------------------------------
گفتگو از بیتا موسوی و محمد صابری