خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: انسان ها در موارد مختلف تحت تاثیر انتظارات و باورهایی قرار دارند که می توان بر اساس آن رفتار، آنها را پیش بینی نمود. یکی از جنبه های اعتیاد که به نظر می رسد مورد بی توجهی قرار گرفته، معنایی است که مصرف مواد برای افراد دارد.

انسانها به طور ناگهانی و توجیه ناپذیر قربانی اعتیاد نمی شوند، بلکه معمولا به صورت فعال گرفتار مصرف مواد مخدر می گردند و نگرش ها و باورها، هدف ها و انتظارات آنها در این بین نقش مهمی بازی می کنند.

به گفته برهم (1994) باورهای متفاوتی دروقوع اعتیاد نقش بازی می کنند. این باورها به عنوان جزئی از اجزاء سیستم انسانی است که با مکانیزم رفتاری، هیجانی و فیزیولوژیک رابطه نزدیک داشته و دربسیاری از شرایط عاملان پنهان گرایش به اعتیاد در افراد می باشد. امروزه این حقیقت پذیرفته شده که نوع باور، انتظارات، کاهش تنش واضطراب و یا دیگر مشکلات جهانی را از مواد مخدر دارند، آمادگی و تمایل بیشتری نیز برای اثر پذیری مواد از خود نشان می دهند.

اسپیگمرو کوورمونت (1998) درجمع بندی خود راجع به شناخت ها و باورهایی که معمولا در میان معتادن رایج است به چهار دسته باور اشاره می کنند:

1- باورهای انتظاری

بر اساس این باورها، افراد انتظار کسب نتایج مثبت از مصرف مواد را دارند مثل احساس کسب جرات و شهامت درافراد کم جرات و یا کم رو.

2- باورهای سوگیرانه

تصور اینکه پس از مصرف مواد مخدر ناراحتی و رنج آنها کاهش می یابد. (قبل از مصرف مواد برای غلبه بر افسردگی، اضطراب و....)

3- باورهای تسهیل کننده

به باور افراد معتاد، با مصرف مواد راحت تر و ساده تر می توانند کارها و فعالیت های خود را انجام دهند. ( مثل مصرف مواد مخدر درمیان کارگران مشاغل سنگین و ....)

4- افکار خودکار

به تصاویر ذهنی کوتاه و تکراری و خودکار ا طلاق می شود که غالبا نتیجه باورهای مذکور است و تمایل و اشتیاق مصرف مواد را در شخص تقویت می کند.

لازم به یادآوری است که باورهای یاد شده غالبا ریشه اجتماعی وفرهنگی نیزدارند. یعنی بر اساس تاریخچه اجتماعی و فرهنگی جوامع، انتظارت راجع به اثرات یک ماده خاص در نسل ها متمادی قوام پیدا می کند. مثلا تریاک دربسیاری از نقاط جهان به دلایل پزشکی یا اجتماعی کشیده ویا خورده می شود. درکشورهای افغانستان، برمه، بنگلادش، مصر، اندونزی و دیگر کشورهای خاورمیانه و جنوب شرقی آسیا، تریاک غالبا تنها داروی در دسترس مردم است حتی در برخی از کشورها، تریاک قرن ها تنها ماده اصلی پزشکی بوده است. به این دلیل نیز انتظارات و باورها در این جوامع حالتی پایدار و مستحکم به خود گرفته است.

طی مطالعات بالینی انجام شده بر روی معتادانی که برای ترک به مرکز درمانی مراجعه می کنند، گفته می شود که بسیاری از آنها خودشان را به عنوان بیمارانی تلقی می کنند که باید توسط پزشکان درمان شوند.

رابینسون (1972) اشاره می کند که چگونگی پذیرش نقش بیمار به عنوان یک باور وانتظار غیر منطقی می تواند دردرمان معتادان تداخل کند، زیرا چنین باوری بر این فرض نیز استواراست که اشخاص بیمار قادر به تلاش برای درمان خود نبوده و فقط با مداخله بیرونی می توانند درمان شوند.

باورهای ذکر شده ( باورهای چهارگانه ) وهمین طور باور به بیماربودن هنگامی که فرآیند درمان نادیده گرفته شود، می تواند منجر به بازگشت معتادانی شود که قبلا دوره های مسمومیت زدایی را با موفقیت سپری کرده اند؛ یعنی اگر مصرف مواد مخدر را حداقل با برخی باورها از جمله مصرف مواد مخدر قادر است درفرد توانایی مقابله با فشارهای زندگی را پدید آورد، مرتبط بدانیم به این نکته نیز تا حدودی می توان پی برد که چرا درصد بالایی از معتادان پس از ترک موفقیت آمیزبه فاصه اندکی دوباره بازگشت به اعتیاد می کنند.

عده ای از روانشناسان به پنج دلیل عمده نرخ بالای بازگشت درمیان معتادان اشاره می کنند، که دو دلیل آن به طیف باورها و شناخت توانایی های معتادان بازمی گردد.

الف: عدم تغییر نگرش و باورهای اساسی معتادان درباره مواد مخدر و منابع با پیامدهای مثبت آن

ب: عدم یادگیری روشهای جدید مقابله با مسائل ومشکلات زندگی وپناه بردن به مواد به عنوان وسیله ای برای رفع یا فراموش کردن مسائل و مشکلات غیر قابل اجتناب زندگی.

در یکی از پژوهش های مربوط به علل بازگشت معتادان پس از ترک، تعداد 371 معتاد به هروئین، سیگار و الکل مورد بررسی قرار گرفتند. این افراد معتادانی بودند که پس از ترک دوباره مصرف مواد را از سر گرفته بودند. از میان کل معتادان مورد مطالعه 75 درصد بازگشت آنها به اعتیاد با همه عامل تعارض بین فردی، حالت های هیجانی منفی و فشارهای اجتماعی مربوط بوده است.

معتادانی که پس از ترک برای اولین بار به مصرف مواد مخدر برمی گردند ممکن است مصرف را ادامه بدهند تا به نوعی بر تعارض و گناه ناشی از مصرف برای اولین بار غلبه کنند و به دنبال آن با شکست اولیه خود به درماندگی، بیماری و در نهایت معتاد بودن خود مهر تأیید زده و به دلیل فقدان اراده یا ناتوانی در مقاومت در برابر وسوسه مصرف مواد مخدر خود را سرزنش کنند و مصرف را ادامه دهند.

شایان توجه است، پذیرش نقش بیمار که در بین معتادان وجود دارد، ممکن است چندان مطلوب نباشد، چراکه چنین تفسیر و نگرشی توجه کننده ادامه مصرف مواد می تواند باشد و در کنار آن زمینه ساز ترس های گوناگون معتادان ترک شده و مانع بزرگی بر سر راه درمان آنها پدید می آورد.