آیدین آغداشلو در نشست نقد و بررسی مجموعه کتاب‌های بررسی فرهنگ و تمدن ایرانی گفت: امروزه نباید به افرادی که کتابخوان نیستند، با نگاه سرزنش نگاه کنیم چون کتاب به عنوان وسیله انتقال معرفت، جای خود را به وسایل دیگری داده است.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی کتاب‌های مجموعه «فرهنگ و تمدن ایرانی»، دیشب سه‌شنبه 11 مهر با حضور حسین علیزاده، آیدین آغداشلو، هوشنگ گلمکانی، حافظ موسوی و نویسندگان کتاب‌های این مجموعه در موسسه فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

آیدین آغداشلو در این جلسه درباره کتاب سرگذشت نقاشی نوشته پرویز براتی گفت: ما امروز به بهانه نه بلکه به یمن «شدن» این‌جا جمع شده‌ایم، برای صحبت درباره این کتاب‌ها و برای این که به خودمان یادآوری کنیم چه اتفاق مهمی دارد می‌افتد. شدن خیلی امر مهمی است. وقتی آقای براتی از این کتاب با من صحبت کرد، استقبال کردم. دلیلش این بود که باعث افتخارم است باشم و بودن را طی این 4 دهه دنبال کردم. یعنی همراه کسانی بودم که دغدغه فرهنگ این مملکت را دارند. زمانی دوستان گله‌ می‌کردند از کسانی که می‌رفتند و در کشور نمی‌ماندند. این دغدغه و انتقاد هنوز سر جای خودش هست چون فکر می‌کنم مهم است که باشیم و بودن ما ثمر دارد.

وی افزود: بحث درباره مجموعه کتاب‌های منتشر شده درباره فرهنگ و تمدن ایرانی باید با تحسین همراه باشد چون این تجربه‌ای که می‌بینیم، عمر چندان دور و درازی ندارد و ما اغلب یا مطلب را کش می‌دهیم یا آن را ول کرده‌ایم. یک نکته دیگر این که در عصر پایان کتابخوانی در جهان زندگی می‌کنیم و ما در واقع بازماندگان این عصر هستیم. کتاب به مفهوم واسطه انتقال معرفت و تنها وسیله ارجاع دانستن، جای خود را کم کم به وسیله دیگری می‌دهد و برای خیلی از ما که به کتاب عادت داریم، جای افسوس عمیقی باقی می‌ماند.

این نقاش و گرافیست در ادامه گفت: اغلب گفته می‌شود کتاب، کتابخوان و کتابخانه کم است اما فکر می‌کنم این یک عارضه جهانی است و فقط مربوط به کشور ما نیست. یعنی نسل و نسل‌هایی در حال به وجود آمدن هستند که کتابخوان نیستند و این نباید جای تاسف باشد. با محبت و مهربانی این موضوع را می‌گویم چون وسیله دریافت معرفت عوض شده است و این نباید باعث شود که ما با سرزنش به آن‌هایی که کتابخوان نیستند، نگاه کنیم. هنوز باید خوشحال باشیم که کتاب چاپ می‌شود. یعنی به خاطر نفس انتشار کتاب است که باید خوشحال باشیم. این نوع کتاب‌هایی هم که در این جلسه درباره‌شان حرف می‌زنیم، جای ستایش دارند. حالا اگر با این نوع تالیف آشنایی نداریم، شاید بتوانیم جبران کنیم.

آغداشلو گفت: درباره سرگذشت نقاشی در ایران، بسیار کم کتاب چاپ شده و بیگانگان در این زمینه بیشتر از ما کار کرده‌اند. در اولین نگاه که کتاب سرگذشت نقاشی را از این مجموعه دیدم، حس کردم که خیلی سخت است تاریخ مختصری از نقاشی ایران بنویسیم چون تاریخ پیچیده و ناشناخته‌ای دارد. تاریخ 8 هزارساله هنرهای تجسمی ایران، بخش‌های مفقود بسیاری دارد. یعنی رقم آثار هنری باقیمانده از عصر ساسانی، اشکانی و ... چه به صورت دیواری و چه دیگر انواع، شاید به 200 اثر نرسد. تاریخ واقعی نقاشی ایران که نمونه‌های مشخصی داشته باشد،‌ به قرن هفتم هجری قمری بازمی‌‌گردد البته این بدان معنی نیست که نقاشی تا قبل از آن در ایران نبوده است. در واقع نمونه‌ها کم و گسست‌ها زیاد هستند. متون ادبی و فلسفی هم در گذر تاریخ صدماتی دیده‌اند و برخی از آن‌ها از بین رفته‌اند اما این ضرر و زیان در مورد نقاشی خیلی بیشتر رخ داده و نقاط خالی زیادی در تاریخ نقاشی ما وجود دارد.

این محقق ادامه داد: با چنین حقایقی بود که فکر می‌کردم کتاب چاپ کردن در این زمینه جگر شیر می‌خواهد ولی وقتی این کتاب را ورق زدم، متوجه شدم این کار شدنی است. امپراطوری‌های عثمانی، هند و مغول همه وامدار نقاشی ایرانی هستند و نقاشی ایرانی هم فقط نقاشی نیست بلکه هنر تذهیب و ... هم هست. مقوله، مقوله بسیار مهمی است چون باید سهم و حق هنرمندان ایرانی را به جا بیاوریم و قدرشان را بدانیم. البته این کتاب قرار نبوده این را کار را بکند و هنوز در مقدمه راه است. در قدیم هر کتاب خطی مصور، مجموعه‌ای از هنرهای این مردم بوده است. متن ادبی هم با موسیقی و آواز همراه بوده است. این که تا زمان قاجاریه، همه هنرمندان در دربار شاهان جمع می‌شدند، کاری عبث و بیهوده نبوده بلکه این گردهمایی‌شان، تکمیل‌کننده روح بزرگ ایرانی بوده که 7 هزار سال عمل کرده و دوره‌های مختلفی را گذرانده بوده است.

وی گفت: این گردهمایی‌های هنرمندان تا زمان قاجاریان ادامه داشت و از حدود 200 سال پیش به دلیل فراگیر شدن فرهنگ غرب و بی‌تجربگی ایرانیان در روبرو شدن با آن، شرایط در هم شد و این گردهمایی‌ها هم دیگر برگزار نشدند. چنین کتاب‌هایی شاید کمکی باشند تا بارقه‌های آن روح بزرگ ایرانی برای ما مجسم شود. ما همیشه عادت کرده‌ایم بگوییم ما چه بوده‌ایم ولی برای این که چه هستیم، چه پاسخی داریم؟ چون وقتی سوال دوم مطرح می‌شود، اهمیت این که چه بوده‌ایم، رنگ می‌بازد.