گروه اجتماعي خبرگزاري مهر - دست هاي كوچكش زير آب سرد و سوزي كه در هوا موج مي زند قرمز شده ، نگاهش به گل هاي سرخ بشقاب لب پريده ماسيده و معلوم نيست به چه فكر مي كند، به زخم هاي عميقي كه روي بدن پدر است يا به ناله هاي گاه و بيگاهش و يا به فريادهاي خشم آگين او. مي گويند پدر يك قهرمان است اما او نمي داند چرا مثل قهرمانان زندگي نمي كند ؟ !

او از خاطرات پدر چيزي نمي داند، دانش او از جنگ و جبهه بر مي گردد به خاطرات پدر و حرف هاي مادر و فيلم هايي كه از تلويزيون مي بيند، اولين بار كه پدر از خاطرات روزهاي عاشقي برايش تعريف كرد آنقدر كوچك بود كه هيچ نفهميد اما حالا كه 11 ساله است خيلي خوب مي داند كه پدر كجا و چگونه به اين درد جانكاه مبتلا شده است، اما يك سوال هنوز در ذهن كوچك او باقي مانده، اگر پدرش همانطور كه در تلويزيون مي گويند يك قهرمان است پس چرا مثل همه قهرمان ها زندگي نمي كنند.

مگر مي شود ديوارهاي تنها اتاق يك قهرمان اينقدر نمور باشد؟! اصلا مگر مي شود يك قهرمان در يك اتاق كوچك و نمور با خانواده اش زندگي كند؟! پدرش قهرمان است اما هيچ وقت لباس نو نپوشيده، آخرين بار كه با هم كلاسي اش دعوا كرد، وقتي با افتخار گفت كه پدرش قهرمان است، دخترك با تمسخر گفت : بابات يه قهرمان گداست!

او نمي دانست قهرمان گدا يعني چه؟! از مادر هم كه پرسيد جوابي جز يك جفت چشم اشك آلود نديد، مادر به او تاكيد كرد كه اين كلمه را پدر نبايد بشنود و او هميشه مواظب است تا سوالش را از پدر نپرسد.

ديوارهاي نم زده اين به اصطلاح خانه هم خجالت مي كشند از او كه از شرم به چشمان فرزندانش نگاه نمي كند، دختر كوچكش با آب و تاب از زندگي هم كلاسي اش مي گويد، از اين كه پدر دوستانش با ماشين به دنبالشان مي آيند و از اين كه او خيلي دوست دارد يك روز پدر به مدرسه اش بيايد اما...

چه زود يادمان رفت كه دليل آسوده زيستنمان در اين جغرافياي آرام و سبز چيست؟ چه زود فراموش كرديم كساني را كه سينه سپر كردند و از وجب به وجب خاكمان پاسداري كردند، چه زود يادمان رفت كه كوچه هايمان هنوز هم عطر آگين نام شهيدان است و چه زود يادمان رفت كه تا ابد مديون كساني هستيم كه جان را در طبق اخلاص گذاشتند و مردانه جنگيدند.

همين فراموشي ها است كه باعث مي شود براي شانه خالي كردن از بار مسووليت احترام و تكريم اين دريا دلان قانون ورق بزنيم و راه فراري براي خود بيابيم.

سينه اش به خس خس افتاده، به سختي نفس مي كشد، با دست هايي لرزان آلبوم عكس هايش را ورق مي زند، اين آلبوم تنها يادگار روزگار عاشقي اوست، اين آلبوم و زخم هايي كه بر روح و جسمش جا مانده اند.

سرش را مدام به اين سو و آن سو مي گرداند، انگار مي خواهد تمام اين صداها و دردها را يكجا از كاسه سرش بيرون بريزد، كاش مي شد درد را ديد آن وقت حتما براي تعيين درصد اين جانبازان قانونگرايان و قانونگذاران با مشكل مواجه نمي شدند.

اين آدم ها روزي اسطوره هاي بزرگي بودند، اما حالا  انگار كه در غبار ايام گم شده اند، هر روز يك قانون تازه ،  هر روز يك بهانه تازه براي اين كه ديگر در مقابل اين افراد احساس دين نكنيم ، كتاب قانون را ورق مي زنيم ، اما نمي گوييم آن ها كه رفتند و جان دادند و حالا دارند زجر مي كشند بر اساس كدام قانون رفته اند كه حالا ما مدام قانون و تبصره و ماده به رخشان مي كشيم.

مسوولان قانونگرا

كم از جانبازان و مشكلات آن ها نگفته ايم ، اما هيچ كس حتي اين زحمت را به خودش نداد تا نامه اي برايمان بفرستد و جوابي به ما كه نه به اين جانبازان بدهد، خيلي از مسوولان قانونگرا هم در تماسي كه با آن ها داشته ايم موضوع پاسخگويي را به هماهنگي با روابط عمومي و فرستادن نامه و ماندن در نوبت موكول كرده اند.

زماني ما فكر مي كرديم حداقل آنها كه براي ايثار جان خود از يكديگر سبقت مي گرفتند از ماندن در اين صف ها و گرفتن اين نوبت ها معاف باشند اما حالا مي بينيم كه اصلا از اين خبرها نيست و هر كسي مي تواند فقط با اين عنوان كه در يك دستگاه و يا ارگاني مشغول به كار است هر كسي را در صف نگه دارد حتي اگر آن فرد يك جانباز باشد، شايد طبق قانون پذيرفتن به حضور هم نياز به بررسي درصد جانبازي دارد.

اما بالاخره يكي از مسئولان بنياد شهيد و امور ايثارگران حاضر به پاسخگويي شده هر چند اين اين پاسخگويي هم به نوعي روخواني از قانوني بود كه بارها و بارها شنيده بوديم.

قائم مقام تعاون سازمان امور جانبازان در گفتگو با خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر در اين باره مي گويد: قانون براي هر درصد جانبازي امكاناتي را در نظر گرفته است كه جانبازان بر اساس اين قانون از امكانات ياد شده بهره مند مي شوند.

يوسف مجتهد مي افزايد: اين امكان كه جانبازي نامش در ليست سازمان وجود نداشته باشد، بسيار كم است چرا كه فرد اگر واقعا جانباز باشد از طريق نيروي هاي مسلح به جبهه اعزام شده و در حال حاضر نيست به عنوان جانباز بايد نامش در ليست اين نهاد وجود داشته باشد.

وي تصريح مي كند: اگر هم جانبازي نامش در اين ليست نباشد كه بعيد مي دانم مي تواند با آوردن مدرك براي تعيين درصد اقدام نمايد و پس از تعيين درصد از امكانات مربوط به خود بهره مند شود.

يوسف مجتهد مي گويد: اين امكان وجود دارد كه فردي دچار عارضه اي شده باشد اما بر اساس قانون جديد ديگر عارضه او جانبازي محسوب نشود پس او ديگر نمي تواند ادعا كند كه جانباز است.

قائم مقام تعاون سازمان امور جانبازان خاطر نشان مي كند: جانبازان براي استفاده از سرويس هاي خدمات عمومي محدوديت درصد ندارند، مثلا اگر جانباز 75 درصد از پرداخت ماليات حقوق معاف است جانباز 5 درصد نيز از اين امتياز بهره مند است، اما در برخي مواقع قانون ملاك استفاده از يك سري امكانات را درصد جانباز قرار داده كه ما موظفيم بر اساس قانون جانبازان را از حقوقشان بهره مند كنيم.

وي مي گويد: البته مشكلات معيشتي جانبازان را نمي توان ناديده گرفت اما مساله مهم اين است كه ما بر اساس قانون به جانبازان رسيدگي مي كنيم، قانون حق مسكن را براي جانباز 25 درصد به بالا در نظر گرفته، تلفن همراه براي جانباز 50 درصد به بالا ، معافيت سربازي فرزندان براي جانباز 30 درصد به بالا و ...

اما يوسف مجتهد از شكايتهاي بيشمار جانبازان از تعيين درصدهاي خود چيزي نمي گويد .

وي  در خصوص مشكلات جانبازان اعصاب و روان مي افزايد: اين جانبازان مورد معاينه قرار مي گيرند اگر مشكل آن ها حاد باشد كه در مراكز نگهداري مربوطه بستري مي شوند در غير اين صورت با استفاده از داروهاي تجويز شده مي توانند در كنار خانواده زندگي كنند.

 پاسخ وي در  خصوص  اين افراد كه گاهي با رفتارهاي خارج از اختيار ممكن است موجبات آزار و اذيت خانواده شان را فراهم آورند ، جالب توجه است ، او تصريح مي كند: تند خويي و پرخاشگري را ممكن است هر مردي در منزل از خود بروز دهد، آيا ما مي توانيم همه اين افراد را در مراكز مربوط به بيماران رواني بستري كنيم؟!

 مجتهد مي گويد: قانون تمامي اين موارد را براي جانبازان پيش بيني كرده ، البته باز هم تاكيد مي كنم كه مشكلات وجود دارند و تمام تلاش ما اين است كه بتوانيم اين مشكلات را تا حد زيادي كاهش دهيم.

اما و اگرهايي كه ديگر رنگ باخته اند

پايان صحبت اغلب مسئولان با اين جمله است، ":ما مي دانيم كه مشكلات وجود دارد اما سعي در حل آن داريم اگر شرايط فراهم شود". براستي كه اين اما و اگرها ديگر رنگ باخته اند ، از سال گذشته تا كنون قانون تعيين درصد جانبازان در حال بحث و بررسي است اما هنوز به هيچ نتيجه اي نرسيده است. مسوولان بنياد شهيد و امور ايثارگران از واردات خودرو براي جانبازان حرف مي زنند در حالي كه جانبازي در يك اتاق كثيف و نمور در يك گاراژ زندگي مي كند، مسوولان از افزايش حقوق حالت اشتغال حرف مي زنند در حالي كه يك جانباز براي گذران زندگي خود و فرزندانش مجبور است كفش هاي ملتي را واكس بزند كه روزي براي حفاظت از جان و مال آن ها سينه اش را سپر گلوله هاي دشمن كرده بود.

قانوگذاران از اين قاعده مستثني نيستند، كدام يك از آن ها از نزديك درد يك جانباز را لمس كرده اند كه حالا براي خدمات رساني به او قانون وضع مي كنند، جانبازي مي گفت : هر سال يك سري از نواقص را از ليست جانبازي حذف مي كنند و درصد جانبازي را پايين مي آورند در حالي كه جانبازان هر سال ضعيف تر و شكننده تر از قبل مي شوند و بيشتر به رسيدگي نياز دارند.

حرفي براي گفتن نمانده است، فقط اميدواريم كسي پيدا شود جواب قانع كننده براي اين گلايه ها داشته باشد، همين!