به گزارش خبرنگار مهر، سنت ازدواج در میان ایرانیان محترم شمرده میشود و هر کدام از آداب و رسومی که برای با شکوهتر برگزار کردن آن اجرا میکنند فلسفهای دارد که توجه به آن فرهنگ ازدواج ساده همراه با پایبندی به عقاید و مذهب را در میان جوانان گسترش میدهد.
تاریخچه برخی از رسوم در جشن عروسی به پیش از تاریخ میرسد و این رسوم، در فرهنگ بسیاری از ملل جهان مشترک است.
تبادل حلقه ازدواج، تبادل مهریه و شیربها، هدیه دادن گل، شام دادن در شب عروسی، موسیقی، شعرخوانی، دعا و خواندن کتب مقدس مانند قرآن در فرهنگ ملل گوناگون به شکلهای مختلف و با جزئیاتی متفاوت وجود دارد.
نمایش آداب و رسوم ازدواج به آسان سازی آن کمک می کند
در همین خصوص کارشناس امور اجتماعی استان همدان با بیان اینکه نمایش و شناساندن آداب و رسوم ایرانیان در بحث ازدواج میتواند به آسان سازی ازدواج کمک کند، گفت: در بسیاری از اقوام مراسم عروسی با کمترین هزینه و در عین حال با شکوه برگزار میشود.
مریم امینی با بیان اینکه اگر سنتهای ازدواج به جوانان این دوره شناسانده شود تجملاتی که گریبان آنها را گرفته کمرنگتر می شود، گفت: بررسی برخی از آیینهای ازدواج در میان اقوام ایرانی، نشان از مشارکت اقوام مختلف در برگزاری مراسم ازدواج، تهیه جهیزیه، شام عروسی و برپایی جشنها دارد.
رسم و آیینهای عقد و عروسی در استان همدان مانند سایر مناطق کشورمان خصوصیات ویژهای دارد که مطابق سنتهای بومی و منطقهای انجام میشود، این مراسم از دیرباز بوده و در حال حاضر نیز بخشهایی از آن انجام میشود.
در ملایر جوانی که مایل به ازدواج باشد، مادر را واسطه قرار میدهد
در شهر ملایر جوانی که مایل به ازدواج باشد، مادر را واسطه قرار میدهد و به پدر میفهماند که موقع زن گرفتن اوست.
سپس پدر و مادر، چند نفر از دختران دم بخت را به پسر معرفی میکنند و پس از انتخاب یکی از آنها، به والدین دختر پیغام میدهند که اگر اجازه بدهید برای شبنشینی به خانه شما بیاییم.
پس از موافقت والدین دختر، شب پدر و مادر و یکی دو نفر از نزدیکان پسر به خانه دختر میروند و حدود دو سه ساعت به گفت و گو و صحبتهای متفرقه میپردازند.
در بین صحبت مادر پسر آب میطلبد و دختر یک لیوان آب میآورد و همین که نزدیک مادر پسر رسید، مادر سرش را نزدیک دختر میبرد و چند کلمهای با او حرف میزند، منظور از این عمل این است که بداند دهان دختر بو میدهد یا خیر.
روز "دختر بینی" در ملایر رسم است
در شهر ملایر به این روز، روز "دختر بینی" میگویند و طی آن، روز دیگری را برای خواستگاری تعیین میکنند.
در شهر گیان نهاوند مرسوم است که جوانان نباید بیشتر از بیست سال مجرد باشند، در این روستا به دو طریق دختر و پسر برای یکدیگر انتخاب میشوند. طریقه اول، ناف بری است که به آن «نافه برو» (boru nâfa ) می گویند و طریقه دوم، یک جا برداشتن است که به آن «گرد وردار» (verdâr gerd) گویند.
در روش اول وقتی در خانوادهای دختری متولد میشود، در لحظه زایمان یکی از زنانی که در کنار زائو قرار دارد و دارای پسری پنج یا شش ساله است و نسبت به آن خانواده علاقه دارد اظهار میکند که نوزاد دختر برای پسرم است.
از این رو ماما ناف نوزاد را میبرد و اینگونه نیت میکند: "به اسم خدا و پنج تن پاک و منزه خدا و ائمه اطهار دین این ناف را میبرم به نیت همسری با.."
دختر، خود را تا شب عروسی به پسر نشان نمیدهد
طریقه دیگر، یک جا بردن عروس است که شامل دوران نامزدی کوتاهی میشود، زمانی که جوانی به سن 20 سالگی رسید و خدمت نظام وظیفه را انجام داد، دختر مورد نظر، از سوی پدر و مادرش انتخاب میشود، ولی دختر، خود را تا شب عروسی به پسر نشان نمیدهد و تنها خانواده داماد در طی دوره نامزدی و روزهای جشن مانند عید نوروز و شب چله هدایایی برای خانواده عروس میفرستند.
وقتی بزرگان دو خانواده برای بستن قرارهای ازدواج، مثل خرج، شیربها، مهریه و امثال آن جمع میشوند، قید میکنند که فلان شب را برای "قندخوران" انتخاب کنند.
با انتخاب این شب، صبح آن روز یک رأس گوسفند، یک گونی آرد و یک کیسه قند همراه با مقداری شیرینی، برنج و روغن حیوانی را چند زن و مرد با هلهله و شادی به خانه عروس میبرند.
سپس در آن شب افراد دو خانواده و اقوام آنها گرد هم جمع میشوند و شادی میکنند و سپس کیسه قند را باز میکنند و یک نفر یک کله قند بیرون میآورد و با قند شکن آن را نصف میکند.
داماد حق ندارد تا زمان اجرای مراسم "پاگشا" به خانه عروس برود
بعد نصفه بالای قند را به همراه یک ظرف برنج پخته و مواد خوراکی آن مجلس روی دیس میگذارند و روی آن را با پارچهای میپوشانند و به خانه داماد میبرند، زیرا داماد حق ندارد تا زمان اجرای مراسم "پاگشا" به خانه عروس برود.
در قلعه استیجان تویسرکان، صورت مخارج یک عروس که پدر داماد به عنوان شیر بها به پدر عروس میدهد، عبارت است از: مقداری پول نقد، سه راس گوسفند، حدود هشتاد کیلو گندم یا آرد، پنج من قند، سه کیلو چای، پنج کیلو شیرینی، چهار کیلو روغن اعلاء، شش کیلو برنج، دو کیلو زرد چوبه، سه کیلو صابون، پنج کیسه حنا و یک کت مخمل به عنوان خلعت برای مادر عروس.
این صورت مخارج در جلسه نامزدی و شیرینیخوران تعیین میشود و از آن به بعد دوران نامزدی دو زوج آغاز میشود.
در حنابندان وقتی خانواده داماد و جوانان همراه او شام خوردند، چند نفر از آن جوانان، داماد را به حمام میبرند.
سر و دست داماد را حنا میبندند و او را آراسته میکنند
وقتی وارد حمام شدند، سر و دست داماد را حنا میبندند و او را آراسته میکنند و این مراسم با نظم و احترامی خاص انجام میشود به طوری که داماد واقعا احساس غرور میکند، چون تمام جوانان همراه او فقط کارشان رسیدن به سر و وضع داماد است.
وقتی وظایف همراهان او تمام میشود به او لباس میپوشانند و آماده بازگشت میشوند.
در این هنگام زنان خانواده داماد همراه با چند خنچه که در آن اسپند، سبزه، چراغ توری(زنبوری) و آینه قرار دادهاند، با هلهله و شادی به استقبال داماد میروند.
به این ترتیب عروس را تا نیمه راه میآورند و وقتی عروس نزدیک خانه داماد میشود برادر عروس جلو عروس را میگیرد و میگوید باید مادر داماد به خوش آمد عروس بیاید از اینرو مادر داماد با مقداری اسپند و آتش ذغال جلو عروس میآید.
سپس همراهان عروس و نیز برادرانش سماجت میکنند تا داماد نیز به استقبال بیاید و آنوقت داماد که تاکنون در خانه بوده است همراه چند نفر از جوانان با در دست داشتن یک عدد انار یا مقداری شیرینی در میان مردم که برایش کوچهای تشکیل دادهاند جلو میآید و با غرور انار یا شیرینی را از بالای سر عروس که سوار بر مادیان است پرتاب میکند.
داماد انار یا شیرینی از بالای سر عروس پرتاب می کند
پرتاب کردن انار یا شیرینی از بالای سر عروس به این معنی است که همیشه دست من که داماد هستم، بالای سر تو باشد.
بعد از آن داماد و همراهان به تندی برمیگردند و بالای پشت بام که مشرف به کوچه است میروند و عروس همانطور در جای خود میایستد تا خواهر داماد هم به استقبال بیاید.
در این موقع همه چشمها به دهان خواهر داماد دوخته است که ببینند چه میگوید، او هم جلو میآید و با صدای بلند میگوید: "عروس خوش اموئی سرچش امویی ـ دختِرم کنیزت ـ کُرِم غلامت" یعنی: "عروس خوش آمدی ـ روی چشم من آمدی ـ دخترم کنیزت و پسرم غلامت".
در اینجا برادر عروس دهانه مادیان را رها میکند و ریش سفیدان دو طرف "دست خیزش" را از هم میگیرند و همراهان عروس برمیگردند و به این ترتیب عروس را به خانه داماد میبرند.
با این تفاسیر اگر به گذشته برگردیم و خوب مطالعه کنیم تازه میفهمیم چرا بزرگترهایمان مدام افسوس گذشتهها را میخورند و اعتقادشان این است که قدیمیها آسانتر و راحتتر ازدواج میکردند و زندگیشان شادتر بود.
و در پایان اینکه استفاده ازآداب و رسوم گذشتگان امری خوب و پسندیده است به شرط اینکه در اجرای همه جانبه آنها اعتدال را رعایت کنیم.