تبریز – خبرگزاری مهر: سنت های قدیمی و زیبای ازدواج در روستای عباس آباد آذربایجان شرقی ملکان هنوز زنده بوده و ساز هستی و زندگی را بر تار خاطرات پدر بزرگان و مادر بزرگان شهری می زند و به سنت های رنگ و رو رفته شهریان رخی پر فریبنده می نمایاند.

به گزارش خبرنگار مهر، مراسم عروسی در این منطقه هفت شبانه روز ادامه داشته و مراسم مختلف را شامل می شود که
خانواده عروس و داماد اجرا می کنند.


جشن و پایکوبی در هفت شبانه روز

شیوا دختر روستای عباس آباد ملکان که به تازگی سال را از 14 رد کرده، طعم زیبای جدیدی را در زندگی می خواهد به کام بچشد؛ طعم ازدواج که در روستای عباس آباد لذت و شیرینی دیگری دارد.

به روستای عباس آباد که می رسیم؛ با خبر می شویم مردمان روستا خود را برای مراسم ازدواج دو جوان "ده" آماده می کنند و گویی تمام در و دیوار روستا هم خود را آماده کرده بودند و لبخند شیرینی به مردمان می زدند.

آیت محمد زاده پدر خانواده، ما را به خانه خود دعوت می کند تا مهمان او و خانواده اش در مراسم ازدواج دخترش شیوا باشیم و با شیرین زبانی و مهمان نوازی بسیار از مراسم ازدواج در عباس آباد برایمان می گوید.

وی نقل می کند: مردم عباس آباد هفت شبانه روز جشن می گیرند و به برگزاری سنت های مختلف می پردازند.

مراسم عروسی از حنا بندان آغاز شده و مردم عباس آباد هر شب و هر روز مراسمی دارند تا روزیکه عروس و داماد را روانه خانه خودشان می کنند. اما آیت از سنت خواستگاری در روستای خود هم تعریف می کند و از آیین و اعتقاداتشان می گوید.

خواستگاری؛ مهریه و پول طلاق

در روستا تمامی اهالی همدیگر را می شناسند و آیت تعریف می کند: اگر خواستگار دختری؛ فامیل، دوست و یا آشنایی باشد زمان خواستگاری داماد برای دیدن عروس و یا صحبت کردن که روال عادی خواستگاری در شهرها بوده، نمی رود. در واقع شناخت خانواده ها از همدیگر برای ازدواج کافی است.

وی می گوید: خب، پسر دختر را پسندیده و دوستش داشته که از خانواده اش خواسته تا به خواستگاری بروند و دختر هم در صورتی خواستگار را به خانه راه می دهد که از پسر شناختی داشته و در دل علاقه و رضایتی نسبت به او داشته باشد.

آیت دستی بر روی شانه دخترش شیوا گذاشته و می گوید که شیوا هم نامزدش را دورادور به خاطر دوستی که با خانواده آنها داشتیم، می شناخت و در دل رضایت خاطری از داماد داشت برای همین جلسات خواستگاری با رضایت شیوا برگزار شد و تا روز عقد هم شیوا و دامادم حامد یکدیگر را ندیدند!

در مراسم خواستگاری یکی از صحبت هایی که میان بزرگان دو خانواده رد و بدل می شود تصمیم گیری بر سر مهریه و پول طلاق است.

وی تعریف می کند: در مراسم خواستگاری مقدار مهریه که در عباس آباد همان پول خرید جهیزیه بوده، تعیین می شود و مقدار آن در روستای ما اغلب بین سه تا 80 میلیون است که آخرین مهریه تعیین شده زوج جوان روستا مورد ملاک قرار می گیرد.

آیت ادامه می دهد و نقل می کند: یکی دیگر از صحبتهایی که در این مراسم می شود تعیین مقدار پول طلاق است برای روزیکه خدای نخواسته اما بنده هایش خواستند از یکدیگر جدا شده وطلاق بگیرند پسر در زمان طلاق آنرا به دختر بدهد.

عقد؛ شیرینی مرد

اتاق های خانه دور تا دور پر از میهمان است. زنان در یک اتاق نوای شادی راه انداخته و در اتاق دیگر مردان آرام چای های قند پهلویشان را می نوشند. قند در دل همه به شادی آب می شود.

عروس و داماد که تا روز عقد همدیگر را ندیده و با هم کلامی نگفته اند پر اضطراب و هیجان در اتاق های جداگانه نشسته اند برای شنیدن خطبه عقد و جاری شدن پیوند شیرینشان.

به گفته آیت، مراسم عقد را جشن و شیرینی مرد می گویند و خانواده داماد به خانواده عروس شیرینی داده و تمام روز را به شادی می گذرانند و پس از روز عقد در مراسمی کوچکتر عروس و داماد در کنار مادران و زنان فامیل برای نخستین بار یکدیگر را دیده و حلقه های ازدواجشان را در دست یکدیگر می کنند.

وی به مراسم شیرینی هم اشاره کرده و می گوید: پس از 20 روز از عقد عروس و داماد جشن دیگری هم گرفته می شود که به آن جشن شیرینی گفته می شود و داماد طلا و جواهراتی را که برای عروس خریده به او می دهد و این مراسم هم با دادن هدایا و شیرینی خوران به پایان می رسد.

حنا بندان و قودا

مراسم حنا بندان، قودا و .... برای عروسان و دامادهای عباس آباد لذت و شیرینی وصف نشدنی خاصی دارد. اسم حنا بندان که می آید شیوا که رخت سفید بختش را در همان سن نوجوانی به تن کرده، چشمانش برقی زده و می گوید: مراسم حنا بندان و دیگر سنت های عروسی عباس آباد برای جوانان عباس آبادی لذت خاصی دارد و تمامی شیرینی عروسی ها به مراسم های مختلفی است که در هفت شبانه روز برگزار می شود.

مراسم حنا بندان به طور جداگانه برای عروس و داماد برگزار می شود که به حنابندان عروس قودا می گویند.

شیوا تعریف می کند: در مراسم قودا مادر عروس برای دخترش حنا گذاشته و به همراه میهمانان جشن و پایکوبی می کنند. این مراسم تا بعد از شام هم ادامه داشته و پیش از شام که تعداد محدودی از اقوام داماد در مراسم شرکت داشتند در مراسم پس از شام آنها هم به جمع میهمانان اضافه می شوند و شیرینی خوران و جشن و پایکوبی تا نیمه های شب ادامه پیدا می کند.

آیت در ادامه گفته های شیوا به مراسم حنای پسر اشاره و تعریف می کند: مراسم حنابندان پسر هم صفا و شیرینی خاصی دارد و در مراسم دوستان و همسالان داماد با شوخی و شیطنت هایشان بزم را برای داماد شیرین می کنند.

وی نقل می کند: آنچه بیش از همه حنابندان را برای عروس و داماد به یادماندنی می کند حاشیه های این مراسم است که شب هنگام خواب داماد از ترس دوستان و بازی های شبانه شان نمی تواند ساعتی چشمانش را روی هم بگذارد.

وی ادامه می دهد: دوستان داماد و همسالانش شب هنگام زمان خواب به خانه پسر رفته و حنا بر سرش گذاشته، کفش، مرغ و جوجه هایش و یا خود او را می دزدند. خروس را به عنوان شادباش و انعام برای صبحانه روز بعد خود می برند.

آیت با خنده نگاهی به چشمان پر هیجان دختر تازه عروسش شیوا کرده و می گوید: اگر در این شب داماد را بدزدند آنرا  پیش خود نگه داشته و به شرط گرفتن انعام از خانواده عروس او را آزاد می کنند. این بازی ها و شوخی ها فضای شادی را در روستا بوجود می آورند که نخستین روزهای زندگی تازه عروس و داماد را شیرین و پر خاطره می کنند.

وی همچنین اضافه می کند: مراسم حنابندان پسر هم تا بعد از شام ادامه دارد و پس از شام خانواده عروس خنچه های پر از میوه، شیرینی و کت و شلوار را با آواز و دهل برای داماد آورده و لباس دامادی را تنش می کنند و تا نیمه های شب جشن می گیرند.

در حنا بندان عروس و داماد شال قرمز به دست گرفته، قند می شکنند و پول و شادباش می دهند.

بل باغلاما

مراسم حنا بندان که به آخر می رسد دیگر ساز رفتن عروس به خانه بخت زده می شود و خانواده دختر صندوق قدیمی را از خوردنی های مختلف همچون آجیل و خشکبار، چای و قند و برنج و حبوبات پر کرده و پدر داماد هم یک بسته بالشت و لحاف به آنها داده تا عروس و داماد را روانه خانه خودشان کنند.

آیت می گوید: خویشان نزدیک عروس هم مثل دایی و عمو به شوخی هنگام بردن صندوق چوبی  روی آن نشسته و به شرط گرفتن انعام اجازه بردن صندوق را می دهد و با گرفتن انعام آرزو و دعای خیر و خوشبختی برای آنها می کند.

وی ادامه می دهد: در این مراسم برادر داماد با شال قرمز کمر عروس را می بندد و خانواده دختر یک پیراهن به برادر داماد داده و برای دلخوشی و شادی روی او آب می پاشند.

پدر عروس دست دخترش را گرفته و دور آینه و قرآن چرخانده و دعا می خواند و او را تا دم در ورودی خانه برده و دستش را در دست داماد و پدرش می گذارد تا روانه خانه بخت شود.

آیت با خنده ای نمکین می گوید: وقتی عروس و داماد را به خانه شان روانه کردند، زیر پای دختر قلاب پخت نان و یک نعلبکی می گذارند تا عروس هنگام ورود به خانه اش آنرا بشکند تا به یاد مادر شوهر بیاورند که عروس برای شکستن آمده و از شکستن ها ناراحت نشو! و به این مراسم هم گلین گباماخ می گویند.

مراسم و سنت های مختلف دیگری هم مانند دواغ قببا ( پاتختی و سنت های آن) وجود دارد که پس از چند روز از رفتن عروس به خانه بخت برگزار می شود.

دیدگاه بد عباس آبادی ها به طلاق

گرچه بسیاری از دختران و پسران عباس آبادی خیلی زود ازدواج می کنند اما همچنان برخی از آنها ادامه تحصیل می دهند و برای تمامی اهالی این روستا چه آنان که تحصیل کرده اند و چه تحصیلات خود را ناتمام رها کرده اند، برای بزرگان و برای جوانان طلاق امری ناپسند بوده و دیدگاه بدی نسبت به این موضوع دارند.

آیت می گوید: در روستای ما طلاق تا کنون نبوده و تنها یکی از زوجهای جوان در همان زمان نامزدی از یکدیگر جدا شدند که حتی به دادگاه هم منجر نشد جدایی آنها اما از نظر تمامی اهالی روستا ناپسند و مورد سرزنش بود.

به گفته وی، مردم عباس آباد عقیده دارند ازدواج می کنیم برای اینکه زن و مرد یکدیگر را تا پایان عمر همراهی کنند و پول طلاق را زمانیکه سر خواستگاری تعیین می کنند تشریفاتی بوده و می گویند کی طلاق را دیده و کی داده و گرفته!
----------
گزارش: یاسمین السادات مولانا