به گزارش خبرنگار مهر، روزها و هفتهها و ماهها و سالها از پی هم میگذرند و ایام پرغدغه از کار 30 ساله به پایان میرسد، اما حکایت پرغصه از دوران بازنشستگی آغاز میشود و نگرانی از آینده بر وجود گنجینههای عمر تلاش سایه میافکند.
آنهایی که کوله بار سنگینی از تجربه و تخصص را حمل میکنند در تردید هستند که آیا با خارج شدن از موقعیت شغلی، مورد تکریم قرار میگیرند یا غبار فراموشی آنها را از یادها خواهد برد؟
بازنشستگان بهترین سالهای عمر خود را در خدمت به جامعه صرف کردهاند ولی باید به این نکته توجه داشت که آیا جامعه در برابر این خدمات به گونهای پاسخگو خواهد بود که این قشر سالمند، سالهای بازنشستگی را بدون نگرانی از مشکلات مالی و... در کنار فرزندان خود سپری کنند؟
فشار اقتصادی در پیری
یک فرد زمانی که به بازنشستگی میرسد هزینههای زندگیاش اوج میگیرد و بر دوش او سنگینی میکند، از این رو به فکر پیداکردن شغل جدید خواهد بود.
در این شرایط است که بازنشستگان با تحمل رنجهای بسیار، انتظار توجه بیشتری دارند تا برای اوضاع دشوار زندگی آنها چارهجویی شود. اما متناسب نبودن افزایش حقوق سالانه با نرخ تورم و گرانی و پائین بودن حقوق بازنشستگان، فرصت زیبای زندگی را از آنها دریغ کرده است.
بسیاری از این افراد در دوران سالمندی برای تامین مخارج زندگی خود تن به شغلهایی میدهند که به مرور زمان جایگاه و هویت اجتماعی آنها را تضعیف میکند.
در این میان مسئلهای که تحمل آن برای قشر بازنشسته سخت است، تبعیض در پرداخت حقوق و مزایا در مقایسه با افراد شاغل، تاخیر در پرداخت حقوق و عدم همسازی حقوق بازنشستگان است.
هر چند تلاشهای زیادی در سطح کلان برای همسانسازی حقوق بازنشستگان انجام شده ولی این قانون هنوز اجرایی نشده و بازنشستگان تامین اجتماعی با توجه به مشکلات معیشتی که دارند در انتظار اراده عملی مسئولان برای تحقق آرزوی دیرینه خود هستند.
از سوی دیگر بیماریهایی که در سنین کهولت و بازنشستگی پدیدار میشوند در بسیاری از مواقع هزینهبر است و خانوادهها برای تامین این هزینهها با مشکلات زیادی مواجه میشوند. به عنوان مثال زن و شوهر مسن که هر دو از بازنشستگان هستند به بیماری سرطان مبتلایند و چون نظام درمانی زیر بار مسئولیت تامین هزینههای درمان آنها نمیرود، فرزندان و بستگان آنها تمامی هزینههای درمان را به سختی پرداخت میکنند.
سازوکار نارسای نظام بهداشتی و درمانی
نظام درمانی برای کاهش آلام سالمندان اقدام به طراحی بیمه تکمیلی درمان کرده، ولی خدمتی که در قالب بیمه تکمیلی به بیمه شدگان ارائه میشود تکاپوی مشکلات آنها را نمیکند. خدمات درمانی دولتی هم به گونهای نیست که بتوان بازنشستگان را برای استفاده از این خدمات تشویق و ترغیب کرد.
در این شرایط جمعیت بازنشستگان که با مشکلات درمانی دست و پنجه نرم میکنند از وضعیت بیمه تکمیلی درمان و پرداخت هزینههای زیاد در مقابل دریافت خدمات ناچیز گلایه دارند.
علاوه بر این، سالهاست که مسئولان تامین اجتماعی وعده ساخت بیمارستان تامین اجتماعی را میدهند ولی هنوز خبری از راهاندازی این بیمارستان نیست و بازنشستگان همچنان باید برای مراجعه به مراکز درمانی تامین اجتماعی در صف دریافت نوبت ویزیت بایستند.
از سوی دیگر به دلیل بیمارگونه بودن مکانیزم نظام درمانی و بهداشتی، پدیده منفور زیرمیزی چنان در بین برخی پزشکان رایج شده که سالمندان و سایر شهروندان قبل از انجام عمل جراحی و یا درمان بیماریهای مهم باید وجه زیادی را در خارج از مناسبات اداری پرداخت کنند.
در حال حاضر بسیاری از بازنشستگان حاضرند، دولت بخشی از یارانهها را به بخش درمان و سلامت تزریق کند تا آنها با تعیین قیمت خدمات پزشکی به صورت خودسرانه از سوی پزشکان و پرداخت هزینههای زیاد برای درمان و خرید تجهیزات پزشکی و درمانی مواجه نشوند و فرهنگ مراجعه به پزشک و مصرف دارو اصلاح شود ولی با وجود تلاشهای زیادی که در این زمینه انجام شده، مشکلات بازنشستگان در بخش درمان همچنان به قوت خود باقی است.
بازنشستگان نیازمند سلامت روانی
سالخوردگی آخرین مرحله چرخه زندگی است که سالمندان در این دوره بیش از هر زمانی نیاز به حمایت و رسیدگی دارند اما این واقعیت را باید پذیرفت که نگاه به مقوله سلامت نباید تک بعدی باشد. یعنی حمایتها و برنامهریزیهای لازم برای سلامت جسمانی بازنشستگان یک بعد قضیه است و نباید از سلامت روان و سلامت اجتماعی این قشر غفلت کرد.
ارتقای سلامت روانی بازنشستگان در شرایطی مهیا میشود که علاوه بر رفع مشکلات تودرتوی اقتصادی و بهداشتی و درمانی و رفاهی آنان، فرهنگ تکریم از این قشر سالخورده در خانواده و جامعه نهادینه شود. اما تا زمانی که توجه به بازنشستگان فقط به روز منتسب به آنها، آنهم با برگزاری یک همایش نه چندان مناسب محدود شود نمیتوان انتظار داشت فرهنگ تکریم از این افراد نهادینه شود.
از نظر زمینهسازی برای نشاط مفید و تفریح سالم و جلوگیری از افسردگی بازنشستگان هم آن گونه که از شرایط کنونی پیداست، متولیان امر کار در خور شأن برای این افراد نشده است. به عنوان مثال 3 خانه مهر در بوستانهای هاشمی و نرگس و شهرک فاطمیه ایجاد شده ولی بهرهوری کافی از این خانهها نمیشود و حتی بود و نبود آنها تفاوت چندانی برای بازنشستگان ندارد.
البته اعتباری از طریق صندوق بازنشستگی به بهزیستی استان اختصاص داده شده که مدیرکل این نهاد در نامهای به شهردار قم خواستار واگذاری بهرهوری این خانهها به بهزیستی شده تا با سرگرمیهای نشاطآور زمینه حضور بازنشستگان در خانههای مهر را فراهم کند.
در دوران بازنشستگی اوقات فراغت بازنشستگان به دلیل فقدان برنامه و امکانات مناسب، ملالآور بوده و به بطالت میرود اما برای بسیاری از افراد جامعه، بازنشستگی آغازی از زندگی تازه است و این افراد برای بهرهمندی از لحظات آن برنامهریزی میکنند.
شخصی که بازنشسته میشود فرصت کافی برای مطالعه، مسافرت و ورزش خواهد داشت اما دغدغههای زندگی پرتلاطم و تامین هزینههای زندگی، او را به انجام کار دیگر وا میدارد.
عدم بهرهگیری از تجربه و تخصص
بازنشستگان گنجینههای یک عمر خدمت هستند که تجربههای آنها میتواند موثر واقع شود، اما با وجود اینکه بسیاری از بازنشستگان احساس مفیدبودن میکنند، پس از بازنشستگی دیگر از تجربههای آنها استفاده نمیشود و این وضعیت برای خود بازنشستگان نیز رنج آور است.
ممکن است دستگاههای دولتی برای عدم بهرهگیری از تجربه و تخصص بازنشستگان بهانههایی از جمله عدم اختصاص اعتبار دولتی به عنوان حقوق وارد کنند و یا ادعا کنند که بکارگیری این افراد مانع اشتغال جوانان جویای کار میشود.
در این زمینه عمل به اصل 44 قانون اساسی و برون سپاری فعالیتها میتواند تا حد زیادی راهگشای مشکلات احتمالی باشد. در بین بازنشستگان افرادی هستند که از توانایی مالی برای استقلال کاری برخوردار نیستند اما میتوان از آنها به عنوان نیروی کارآمد بهره برد و یا بخشی از امور را بر اساس ضوابط قانونی به این افراد واگذار کرد تا آنها با کوله بار تجربه و تخصص، قشر جوان را هدایت و راهبری کنند.
البته روی دیگر سکه مسئولیت خود بازنشستگان است که در طول 30 سال، نظام حکومتی شرایط ارتقاء و بالندگی آنان را مهیا کرده ولی اکنون که این افراد تجربه و تخصص کافی پیدا کردهاند، از دستگاه متبوع خود فاصله میگیرند و تجربه و تخصص آنها رو به زوال میرود.
این شرایط در کاهش نقش و حضور اجتماعی بازنشستگان در جامعه نیز تاثیر زیادی دارد.
تضعیف منزلت اجتماعی
تحقیقات نشان میدهد که بازنشستگی بر ارتباطات، منزلت اجتماعی، خلق و خوی خانواده تاثیر منفی و پرهزینه و مسایل اقتصادی، اوقات فراغت و مشکلات بهداشتی خانواده تاثیر مثبت دارد.
ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و نظام مالکیتی و نگرشهای موجود در جوامع سنتی باعث شده بود کارکرد ویژهای برای سالمندان و بازنشستگان در نظام اجتماعی متصور شود اما در جوامع کنونی، تضعیف نظام خویشاوندی، سرعت بالای تحولات و دگرگونیهای هنجاری و رشد امید به زندگی و... موجب کاهش کارکرد اجتماعی این افراد و تضعیف موقعیت آنها شد.
بازنشستگان در دوران بازنشستگی بسیاری از ارتباطهای اجتماعی که در حین انجام وظیفه شغلی ایجاد کرده بودند را از دست میدهند و دامنه ارتباطات آنها کاهش پیدا میکند.
علاوه بر این، بازنشستگان در زمان اشتغال به لحاظ داشتن موقعیت شغلی از منزلت اجتماعی در نزد خانواده و خویشاوندان برخوردار هستند ولی در اثر بازنشستگی، این پایگاه اجتماعی فرو میریزد و ممکن است این افراد دچار بحران هویت اجتماعی شوند. در اینجاست که نقش توسعه کانونهای بازنشستگی و تنوع بخشی به برنامههای این کانونها ضرورت جدی پیدا میکند.
از سوی دیگر زمانی که برای این افراد مشکلات جسمانی و روحی به وجود میآید ارتباط آنها با خویشاوندان نیز کمتر میشود که این مسئله، فرسودگی و آزردگی را برای بازنشستگان همراه دارد.
بر اساس بررسیهای انجام شده، درصد بالایی از بازنشستگان اعتقاد دارند که در دوران بازنشستگی، احترام آنها نزد خانواده، خویشاوندان و همکاران سابق خود کمتر شده است. اگرچه تعدادی نیز معتقد بودند که در احترام خانواده و خویشاوندان آنها نسبت به آنها تغییری ایجاد نشده است.
زندگی در حسرتها
در وضعیتی که بازنشستگان تمایل به زندگی در کنار خانواده و گذران اوقات فراغت خود دارند، سبک زندگی کنونی به گونهای رقم خورده که انعطافپذیری و میزان پذیرش سالمندان از سوی جوانترها کاهش یافته و بسیاری از بازنشستگان دوران کهنسالی را در حسرت یک نگاه محبتآمیز سپری میکنند.
این کمبودها نه تنها خلق و خوی بازنشستگان را تغییر میدهد، بلکه انباشته شدن فقدانها نوعی افسردگی را برای این افراد پدید میآورد.
اگر گفته شود منزلت اجتماعی بازنشستگان فقط به شکل صوری و در سخنرانیها شنیده میشود و در عمل خبری از آن نیست، سخن به گزاف نگفتهایم اما شاید روز تکریم از بازنشستگان بهانهای باشد تا اراده عملی سازمانها و نهادهای متولی برای تکریم از این افراد نمود عینی پیدا کند.
...................................
روحالله کریمی