اين شاعر و محقق ادبيات در گفت و گو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، با بيان اين مطلب ، در تبيين جايگاه غزل در شعر امروز ، گفت : اين كه شاعران امروز حتي شاعراني نظير نيما ، شاملو ، فروغ ، سپهري ، اخوان ، آتشي و بسياري ديگراز شاعران مطرح امروز به خلق آثاري در اين قالب پرداخته اند، در واقع نشان دهنده ي اين است كه غزل هنوزهم مي تواند به عنوان قالبي اصيل و درعين حال مدرن و امروزي محمل و مجالي براي عرضه ي تجربه هاي شاعران امروز به حساب آيد.
البته در كنار اين طيف از شاعران ، شاعران بزرگ ديگري نيز ظهور كرده اند كه به صورت جدي به غزل پرداخته اند و حتي چشم اندازهاي تازه اي به اين قالب بخشيده اند و آن را از ركود و يكنواختي نجات داده اند. سيمين بهبهاني از جمله ي اين شاعران است كه بايد به صورت جدي به تجربه ها و در واقع تئوري هاي وي در غزل پرداخته شود. وزن ها و فضاهاي تازه و نيز زبان و لحن امروزي و گاه عاميانه اي كه سيمين بهبهاني وارد فرم و محتواي غزل مي كند، بخش مهمي از اين تجربه ها به حساب مي آيد.
مهدي مظفري ساوجي تصريح كرد : يكي ديگر از موفقيتهاي خانم بهبهاني در اين قالب ، عينيت گرايي ايشان است كه البته آن را وامدار نيما است . نيما يوشيج معتقد است كه شعر قديم فارسي سوبژكتيو است. يعني نتيجه ي فعل و انفعالي است كه در درون شاعر صورت گرفته نمي خواهد چندان متوجه آن چيزهايي باشد كه در بيرون صورت مي گيرد.
اين شاعر كه به تازگي كتاب " شهد ، اما شوكران " را تاليف و منتشر كرده است ، در خصوص اين اثر اظهار داشت : اين كتاب ابتدا قرار بود با عنوان " غزل اعتراض " منتشر شود ، اين اثر غزل اجتماعي معاصر را ازعهد مشروطه تا دهه ي هفتاد در بر مي گيرد. غزل ها بر مبناي تاريخ سروده شدن شان در سه دوره ارايه شده اند: الف - از عهد مشروطه تا 1332 ( كودتاي 28 مرداد ) ب - از 1332 تا 1357 ( پيروزي انقلاب) ج - از 1357 تا 1380 همچنين در اين اثر غزل فارسي از ابتدا تا پايان دهه ي هفتاد در شش مقاله مورد نقد و بررسي قرارگرفته است كه يكي از ويژگي هاي اين كتاب تهيه ي فهرست غزل به ترتيب حروف رديف و قافيه است . اين فهرست به اضافه ي راهنماي نام ها يا نمايه در پايان كتاب قرار گرفته است.
مظفري ساوجي : شهريار در زمينه ي غزل امروز شاعر چندان تاثير گذاري نيست . شهريار و شاعران ديگري نظيرعماد خراساني و رهي معيري جز واپس گرايي و بازگشت به گذشته چيز بيشتري براي غزل به همراه نياورده اند . |
دكترمرتضي كافي نيز معتقد بودند كه " اما شوكران" شوك و ضربه ي غير منتظره اي را به ذهن مخاطب وارد مي كند و به همين دليل بانظر آقاي دريابندري موافق بودند. با اين همه متاسفانه مجوز كتاب با همان عنوان - شهد اما شوكران صادرشده بود و صدور مجوز منوط به از دست رفتن زمان وهزينه هاي زيادي بود.
اين شاعر و محقق ادبيات در ادامه به تعدادي ديگر از شعراي معاصر و تاثير آنها بر روزگار خود اشاره كرد و افزود : به نظر من شهريار در زمينه ي غزل امروز شاعر چندان تاثير گذار نيست . شهريار و شاعران ديگري نظيرعماد خراساني و رهي معيري جز واپس گرايي و بازگشت به گذشته چيز بيشتري براي غزل به همراه نياورده اند. اين شاعران ادامه ي همان شاعران قرن هفتم و هشتم يا بهتر است بگوييم ادامه ي شاعران دوره ي بازگشت ادبي هستند. با همان زبان و بيان و معيارهاي ادبي - شهريار اين مطلب را خودش در مصاحبه اي كه ناصر حريري با او انجام داده به صراحت بيان كرده است.
وي با بيان بخش هايي از اظهارات " شهريار " در مصاحبه ي ياد شده گفت : شهريار در آن مصاحبه مي گويد : " همه چيز را از دست داده ايم . بايد به گذشته ها برگرديم و از آن جا شروع كنيم ... "
به هر حال نمي توان انتظارداشت شاعري با چنين طرز تفكري تاثير گذار هم باشد . حرف هايي كه در قالب آن مصاحبه از او بر جاي مانده نشان مي دهد كه وي نه تنها شناخت درستي از شعر امروز ندارد ، بلكه شعر كلاسيك فارسي را هم به درستي نمي شناسد. شهريار در سطرهاي ديگري از آن گفت وگو بعد از آن كه به رد و طرد شاعران بعد ازنيما مي پردازد و نوپردازي را صريحا رد مي كند ، مي گويد: اگرما از حافظ و سعدي تبعيت كنيم ، آن وقت مي توانيم به جايي برسيم، كاري كه من كردم همين بود؛ حالا نه تنها به حافظ رسيدم، بلكه از او هم گذشتم . حافظ ديگر " افسانه ي شب " ، " مرغ بهشتي " و " هذيان دل" و " اي واي مادرم " را ندارد. من دنبال كار آن ها را گرفتم و اين دنبال كار گرفتن تا زمان ايرج همچنان ادامه داشت... بعد هم كه مجبور به پيروي از سياست شدند و سياست امري شيطاني است كه مي خواهد همه چيز را خراب كند.
مظفري تصريح كرد : بد نيست نقطه نظرهاي او ( شهريار ) را درباره ي نوپردازان هم بشنويد ، او مي گويد: " نوپردازان همه چيز را به كل خراب كرده اند، از آنها چيزي متوقع نباشيد . اگر شاملو يك شاهكار داشت كه الان در ياد مي ماند. چطور " زهره و منوچهر" ايرج " سه تابلوي مريم" عشقي يا " افسانه " نيما به ياد مانده است. اگر آنها هم داشتند كه به ياد ما مي ماند ، پس ندارند . از شهريور بيست به بعد همه چيز را خراب كردند... خيلي از كارهاي من از غزليات حافظ بالاترند ، بعضي ها همدوش حافظ اند و برخي هم نزديك به حافظ "
وي در خصوص چالش هايي كه طي سالهاي اخير براي غزل به وجود آمده ، ياد آور شد : غزل داراي ظرفيت ها و قابليت هايي است كه در هر دوره اي به فراخور فرم ها و فضاهايي كه شاعران به آن مي بخشند، مي تواند به زندگي خود ادامه دهد. بعيد مي دانم غزل دچار عارضه هايي شده باشد كه شعرامروز ايران به آنها دچار شده است . منظورم پاره اي از جريان هاي شعري كاذب و ناكارآمدي است كه بعضي از شاعران امروز بي توجه به فرهنگ و ادبيات اين سرزمين وارد كشور كرده اند و پس از چند دهه هنوز هم كه هنوز است هيچ يك از اين جريان هاي شعري كه مثل قارچ هر روز دارد برتعدادشان افزوده مي شود نمي خواهند باور كنند كه شعر و ادبيات جاي ديگر مي نشيند و رفتارهاي به اصطلاح لابيرنتي با فرم و زبان چيز ديگري است كه در هر صورت نمي توان نام شعر را بر آن نهاد.
غزل ، خواه عاشقانه يا اجتماعي چون در وهله ي اول شعر به حساب مي آيد پس نمي توان تعريف دقيقي از آن به دست داد . بسياري از شاعران و صاحب قلمان ايران و جهان كوشيده اند تعريفي از شعر ارايه كنند اما هيچ گاه به يك تعريف جامع كه همگان بتوانند به آن استناد كنند دست نيافته اند . |
وي درتعريف " غزل اجتماعي " و ويژگيهاي آن گفت : غزل، خواه عاشقانه يا اجتماعي چون در وهله ي اول شعر به حساب مي آيد پس نمي توان تعريف دقيقي از آن به دست داد . بسياري از شاعران و صاحب قلمان ايران و جهان كوشيده اند تعريفي از شعر ارايه كنند اما هيچ گاه به يك تعريف جامع كه همگان بتوانند به آن استناد كنند دست نيافته اند.
درباره ي غزل اجتماعي نيز فقط مي توانم به اين نكته اشاره كنم كه سنگ بناي اين غزل در قرن ششم به وسيله ي خاقاني نهاده شد و در قرن هشتم با حافظ به اوج و تعالي درخور تاملي دست يافت. غزل حافظ آينه ي تمام نماي جامعه اي است كه حافظ در آن زندگي كرده . جامعه اي كه حمله ي وحشيانه ي مغولان را با همه ي تبعات منفي و سياه سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي از سر گذرانده . جامعه اي كه در آن پادشاهان و اميراني مانند اميرمبارزالدين با دستمايه قرار دادن قرآن و در لباس اسلام سو استفاده هاي فراواني از مذهب كرده اند. بي ترديد همين سوء استفاده ها است كه حافظ را بر آن داشته تا به اشاعه ي اين انديشه در جاي جاي غزل هايش بپردازد:
حافظا مي خور و رندي كن وخوش باش ولي
دام تزوير مكن چون دگران قرآن را
يك نكته ي ديگرهم كه بايد در اين جا ياد آور شد اين است كه غزل اجتماعي يا به طور كلي شعر اجتماعي نقدي است كه شاعر از جامعه ي خود ارايه مي دهد. اين نقد چون در قالب شعر بيان مي شود بدون شك تاثير بيشتري و كار آمدتري بر جامعه مي گذارد.
اين شاعر و محقق ادبيات افزود : ما در طول تاريخ شعر و ادب فارسي همواره با تحول غزل روبه رو بوده ايم . هنوز به طور دقيق مشخص نيست كه غزل چگونه وارد حوزه ي شعر فارسي شده است. بعضي از محققان بر اين عقيده اند كه غزل فارسي از ادبيات عرب گرفته شده است. عده ي ديگري نيز بر اين اعتقادند كه از نوع شعر در ايران از ترانه هاي پيش از اسلام نشات گرفته . شايد هم اين قالب از تغزل ابتداي قصيده هاي دوره ي خراساني جدا شده است و رفته رفته به صورت قالبي مستقل به عنوان غزل در آمده . به هر حال غزل در مفهوم تغزلي و عاشقانه ي آن در نخستين دوره ي شعر فارسي به چشم مي خورد. غزل " دلا تا كي همي جويي مني را " ( با همه ي ترديد هايي كه در اصيل بودن وتعلق داشتن آن به رودكي وجود دارد" يا " شاد زي با سياه چشمان شاد" در ميان شعرهاي بر جاي مانده از رودكي ما را به مفهوم ابتدايي غزل فارسي هدايت مي كند.
مظفري اضافه كرد : آنچه از دوره ي خراساني به ما رسيده بيانگراين است كه نگاه شاعران اين دوره به غزل تغزلي و عاشقانه است. يكي ديگر از شاعراني كه به لحاظ محتوا تاثير قابل ملاحظه اي در غزل ايجاد كرد . سنايي است سنايي در حوزه ي غزل چهره اي آوانگارد و استثنايي به شمار مي رود. علاوه بر اين كه در قرن پنجم غزل به مفهومي كه ما امروز از آن سراغ داريم به وسيله ي او وارد ادبيات فارسي شد، عرفان نيز براي نخستين بار به وسيله اي او وارد حوزه ي محتوايي غزل فارسي شد. وضعيت خاقاني و نقش او در شكل گيري غزل اجتماعي نيز در پاسخ به سوال قبل مشخص شد.
|
به گفته ي مظفري ساوجي ، در دوره ي سبك هندي غزل مضموني به وجود آمد . متاسفانه در اين دوره توجه بيش از حد به خيال پردازي و نازك خيالي هاي افراطي شاعران را از شعر دور مي كند ، در دوره ي بازگشت هم اتفاق خاصي در حوزه ي محتوايي غزل رخ نمي دهد جز اين كه غزل دچار واپس گرايي بي سابقه اي مي شود كه حتي مي توان از نام اين دوره به ماهيت غزل و به طور كلي شعراين دوره پي برد در واقع شاعران اين دوره به قول دكتر شفيعي كركني كاريكاتور شاعران قرن هفتم و هشتم شعر فارسي به حساب مي آيند اين سخن ماركسي كه مي گويد شخصيت هاي تاريخي هميشه دو بار تكرار مي شوند يك بار به صورت تراژيك و يكبار به صورت كمدي در حقيقت مبين همين نكته است.
مهدي مظفري ساوجي در پايان ياد آور شد : در دوره ي مشروطه اما نوع نگاه شاعران به غزل اجتماعي مي شود . در اين دوره شاعران شعر را در خدمت مبارزات سياسي و اجتماعي خود قرار مي دهند. فرخي يزدي ، ميرزاده ي عشقي ، ابوالقاسم لاهوتي ، عارف قزويني و ملك الشعراي بهار چهره هاي شاخص غزل اين دوره هستند كه غزل را در خدمت جامعه و مردم قرار مي دهند . يعني غزلهايشان ريشه در دردها و دغدغه هاي اجتماعي شان دارد.
از كودتاي 28 مرداد 1332 تا انقلاب اسلامي هم شايد به دليل ظهور پديده اي به نام نيما صورت پيراسته تر وامروزي تري از غزل را مي توان در آثار غزل سرايان مشاهده كرد. سيمين بهبهاني ، هوشنگ ابتهاج ، حسين منزوي و چند چهره ي استثنايي ديگر در اين زمينه قابل تامل هستند.
وي گفت : در دوره ي بعد از انقلاب هم ما ادامه ي همين تعهد را داريم به اضافه ي پيشنهادها و راهكارهايي كه خانم بهبهاني و يكي دو شاعر ديگر در عمل براي غزل به ارمغان مي آورند. البته در اين دوره علاوه برغزل اجتماعي به تبع فضاي جامعه كه درگيرجنگ و دفاع از ميهن است با غزل هايي كه محتواي جنگ را در بردارند نيز روبرو هستيم . كاركرد زبان و بيان حماسي نيز در غزل بعضي از شاعران اين دوره نظير قيصرامين پور و علي رضا قزوه به چشم مي خورد.