به گزارش خبرنگار مهر، بهنام تشکر با حضور در برنامه "حس مشترک" شبکه نمایش با یادآوری روزهایی که مادرش کوکوسبزی نذری میپخت و او و برادرانش برای همسایهها میبردند، گفت: دلم برای حس و حال بچگیهایم تنگ شده است. آن موقع همه چیز شفاف به نظر میرسید و کدر نبود. در این 10 روز محرم یاد بچگیهایم میافتم. مادرم هم با حس و حال خاصی کوکو درست میکرد، مثل همیشه نبود.
کودکانی که سینههایشان کبود بود
وی افزود: یادم میآید بچه که بودم عشق این را داشتم که وقت زنجیر زنی همه یک دست باشیم و به اصطلاح فالش نزنیم. نگران بودم دستها با هم بالا نیایند... اما وقتی درست زنجیر میزدیم کیف میکردم. یادم میآید بچههایی را میدیدم که سینههایشان کبود بود.
تشکر تصریح کرد: روزهای خوبی بود و همه به اندازه خودشان کیف میکردند. هرکسی به اندازه بینش و حال خودش، چیزی دریافت میکرد. حالا هم کسی ممکن است آرام نشسته باشد اما این فضا را بیشتر از کسی که به خاطر امام حسین (ع) خودش را میزند استشمام کند. عزاداری هر کس نوع خاصی است.
این بازیگر با اشاره به اصطلاح حول حالنا، اظهار کرد: این تغییر حالت طوری است که شبیه هیچ کدام از چیزهای دیگر نیست. من این را لمس کردم. سال گذشته نمایشی بازی کردم که اولین نمایش مناسبتیام بود و "عشق اتفاقی نیست که بیفتد" نام داشت. این نمایش به امام حسین (ع) و واقعه کربلا میپرداخت.
بدم میآید از نمایشهای احساساتی
وی با بیان نگرانی که نسبت به متن نمایش داشته، یادآور شد: مدام فکر میکردم آیا نوشته طوری هست که بتواند تصویر درستی از آنجا را به ما بدهد؟ آیا آنطور هست که فقط و فقط ما را احساساتی نکند؟ خود من از نمایشهای مناسبتی که فقط تیتر دارند بدم میآید؛ از نمایشهایی که فقط و فقط مردم را دچار احساسات کنند. ما باید بدانیم از چه طریقی باید مردم را احساساتی کنیم.
تشکر ادامه داد: بدم میآید از نمایشهای مناسبتی که حرفشان شعار است. این حرف من هم شعار است. تعزیهمان هم شعار است. یادم است بچه که بودم در جزیره طالقانی در بندر انزلی چندین سال تعزیه نگاه میکردم. یادم میآید محرم و صفری در تابستان بود، مدرسه هم میرفتم، گمانم زمان جنگ بود...
بازیگر تئاتر و تلویزیون با یادآوری خاطرات آن سالها گفت: زمان تماشای تعزیه وقتی ضرب میزدند و این ضرب به اوج میرسید لذت میبردم. بعد شمر میآمد و ما همه چیز را مو به مو دنبال میکردیم. این زمان هیجانی سراغمان میآمد که ناشی از تماشای این صحنهها بود و شاید در عالم بچگی برایمان خوب نبود، اما میرفتیم و میدیدیم. شمر میآمد، صحنه بریده شدن سر امام حسین (ع) را میدیدیم، در حالی که شاید هنوز کلاس پنجم هم نرفته بودم و دور و اطرافم غوغایی بود.
علاقه به نوحه عم اوغلی مؤذن زاده اردبیلی
تشکر با نام بردن از سلیم مؤذن زاده اردبیلی اظهار کرد: او را خیلی دوست دارم. ما آذری هستیم و صدای حاج موذن زاده را به ویژه وقتی درباره حضرت ابوالفضل میخواند، دوست داریم...
وی خطاب به مجری برنامه گفت: اگر این را داری پخش کن! بعضی وقتها با سعید آقاخانی زمزمهاش میکنیم؛ وای عم اوغلی من سنه گوربان...
بهشت زیر پای مادر من است
چشمان این بازیگر همزمان با پخش مداحی مؤذن زاده خیس شد و در همین حال گفت: بهشت زیر پای مادر من است. همه مادران را نمیدانم، چون مادر من نبودند. اما میدانم بهشت زیر پای مادر من است. یادم نمیآید یک کلمه با او درباره آن حسش حرف زده باشم. حالش را که میدیدم گریهام نمیکردم، گریهها برای جای دیگر بود... اما همیشه حال عجیبی داشت.
وی افزود: برای همین میگویم اگر از او سوال کنم شاید نتواند حالش را تعریف کند، حتی اگر همان لحظه باشد.