خبرگزاری مهر- فرهنگ و هنر: توی هوا بوی گیاهان جنگلی موج میزند که به لوکیشن می رسیم. هوای سرد کوهستانی و رطوبت جنگلی آزاردهنده نیست چرا که نور خورشید تن خاک را گرم کرده و لرز پیکر پاییزی را که دارد آرام آرام می رود تا جای خود را به زمستان بدهد گرفته است. با دیدن صحنه فیلمبرداری پا به معمایی کودکانه میگذاریم که منتهی به بر ملا شدن "راز صندوقچه" خواهد شد.
یک، دو، سه اکشن!
همان ابتدای دامنه مارکوه سید احمد میر علایی را می بینیم که با دقت به صحنه فیلمبرداری نگاه می کند. یکی از عوامل از ما می خواهد که سکوت اختیار کنیم و مواظب باشیم روی پرده آبی سایه نیندازیم. پس از اتمام فیلمبرداری این صحنه با خبرنگاران و مدیر بنیاد سینمایی فارابی راهی می شویم تا با بالا رفتن از 311 پله خود را به جایی برسانیم که به آن بام رامسر می گویند و قلعه مارکوه بر آن بنا نهاده شده است.
گفتگویی را که قبل از حرکت با میرعلایی آغاز کرده بودم حین راه ادامه می دهیم و پای درد دلهای وی از اوضاع سینما و جشنواره فیلم کودک مینشینم. از دستاوردهای مثبت جشنواره امسال میگوید و مواردی چون مشارکت یونیسف و کاروان اهدای مواد فرهنگی برای بچههای کشور که رسانهها کمتر به آن توجه کردند.
همین طور که بالاتر میرویم احساس می کنیم هوا رقیق تر می شود و تنفسمان سریع تر. کنارمان درختچههای کوهی مختلفی وجود دارند و یکی از خبرنگاران چند کامکوات وحشی از یکی از آنها میچیند تا مسیر طولانی مزه خاطره انگیزی برایش به یادگار بگذارد!
نیمه راه به برخی عوامل می رسیم و به دلیل تنگی معبر به کندی از کنار آنها عبور می کنیم. بین آنها بازیگر اصلی فیلم که ایفاگر نقش تتل است با بازیگر نقش پدربزرگش به ما خوش آمد می گویند. پدربزرگی که صدای آشنایی دارد و به دلیل گریم سنگینش تا رسیدن به قله و دیداری دیگر نمی توانم تشخیص دهم که حسن معجونی است!
یک قلعه باستانی
درباره علت نامگذاری دژ مارکوه، چند نظر مختلف وجود دارد. بعضیها معتقدند وجود مارهای زیاد علت این نامگذاری بوده است. اما نظریه دوم به ایمنی این غار اشاره دارد چرا که عده ای معتقدند در زمان های بسیار قدیم اموال زیادی برای ایمنی از دستبرد دزدان و غارتگران در گوشه و کنار قلعه در دل خاک به ودیعه نهاده شد و این باعث شد که این کوه به نام مال کوه مشهور شود. کلمه ای که بعدها به مارکوه تغییر کرده است. با تمام اینها، سید محمد تقی سجادی، مولف کتاب " تاریخ و جغرافیای تاریخی رامسر" این نظرات را احتمالاتی ضعیف می داند و معتقد است مارکوه منسوب به مار و مار مترادف با مارد، آمارد و مرد به فتح میم است، یعنی همان مردکوه است.
البته ماردها به مردمی می گفتند که پیش از ورود آریایی ها میان کادوسی ها و تپورها در جنوب شرقی گیلان و تنکابن امروزی و حوالی آن سکونت داشتند. این در حالی است که بنا به نوشته حدود العالم "مرد" نام یکی از نواحی دهگانه جلگه ای ساحلی دیلم بوده است که ظاهرا در حوالی همین مارکوه قرار داشت. البته مارکوه را به نام های دیگری هم نامیده اند که: مبارک کوه، بارکوه و قلعه کوه تعدادی از این نام ها هستند.
جذابیت پنهان فراموش شده
پا که به قله می گذاریم شگفتزده می شویم. زیر پایمان منظره ای کامل از شهر داریم که در تلاقی با دریا و خانه های شیروانی رنگی به سواحل توریستی مدیترانه ای می ماند و بار دیگر متاثر از این می شویم که کشوری با این امکانات گردشگری برنامه مدونی در این زمینه ندارد به ویژه این که در اعتلای اقتصاد کشور این صنعت می تواند نقش موثری داشته باشد.
این جذابیت پنهان دور از چشم حواسمان را از فیلمبرداری پرت می کند تا این که تهیه کننده فیلم به استقبالمان می آید. سعید هاشمی درباره فیلم می گوید: فیلم نامه "راز صندوقچه" به دلیل داشتن شرایط استاندارد ما را بر آن داشت که آن را به بنیاد سینمایی فارابی به عنوان متولی ساخت فیلم کودک ارائه کنیم و با حمایت این مرکز شرایط ساخت آن فراهم شد.
وی ادامه می دهد: فیلمنامه راز صندوقچه با رویکرد آموزش و به دلیل داشتن جذابیت برای گروه سنی هفت تا 9 سال تولید میشود و در نوع خود برای اولین بار در کشور ساخته میشود. فیلم راز صندوقچه با ساختار رئال انیمیشن و با بهره گیری از جلوههای رایانهای به نظر سازندگان دارای جذابیت و این فیلم اولین تولید مشترک بنیاد سینمایی فارابی، سازمان تکنولوژی آموزشی و سینما مدرسه است.
یک لوکیشن متفاوت
علی سلیمانی با ظاهر و گریمی متفاوت بر مرتفع ترین بخش قلعه نشسته و عوامل مختلفی پیرامون وی هستند تا کارهای مختلف پیش از فیلمبرداری انجام شود. از پایین که با دقت نگاه می کنی توده متحرکی از حشرات دور و بر لوکیشن در پروازند و آنقدر زیادند که گاه در نور مستقیم خورشید به شب پرههایی سرگردان در باغی سنگی می مانند. در برخی مکانها این ازدحام بیشتر است به طوری که حرف زدن را دچار مشکل می کند و نگرانی از بلعیدن آنها وجود دارد.
پس از گرفتن صحنه ای از فیلم که در آن تتل و پدربزرگ و لاکپشت وجود دارند کارگردان فیلم را می بینیم و وی خبر می دهد که فردا آخرین روز فیلمبرداری در این لوکیشن است و بقیه فیلم که انیمیشن است در استودیو تولید خواهد شد.
وحید گلستان؛ کارگردان فیلم که به گفته خودش فیلمسازی برایش هیجان بسیاری دارد و علاقمند به ارتباط از طریق تصویر است در مورد دلیل نگارش فیلمنامه این فیلم می گوید: در این فیلم تلاش کردم تا با استفاده از زبان تمثیل و قصه های ایرانی برخی مفاهیم را بیان کنم اما اهمیت داشت که این فیلم برای مخاطب کودک ساخته شود و در اولویت های بعدی مخاطب بزرگسال را هم در نظر داشت.
وی با اشاره به اقدام وزارت آموزش و پرورش در پیوست نسخه آموزشی این فیلم به کتاب های اول دبیرستان افزود: این نسخه به صورت رسمی از سوی این سازمان به همراه صد و چند دقیقه تولید دیگر به کتاب های ریاضی پیوست می شود که البته این نسخه با نسخه سینمایی فیلم متفاوت است.
گلستان درباره مفاهیم موجود در فیلم خاطرنشان کرد: در فیلم "راز صندوقچه" یک سری مفاهیم دانشی به همراه مفاهیمی مهارتی و نگرشی به کودک بیان می شود تا بتواند نظم را بفهمد. مهم ترین بخش فیلم بخش آموزشی آن است البته آموزش اعداد کمتر بیان می شود.
وی توضیح می دهد: فیلمبرداری این فیلم طی 22 روز در شهرهای شمالی کشور از جمله عباس آباد و شیرود انجام شده است. به دلیل حجم انیمیشن ها امور فنی چندین ماه زمان می برد اما اوایل سال آینده "راز صندوقچه" آماده نمایش میشود.
گلستان در توضیح موضوع فیلم "راز صندوقچه" گفت: تتل در این فیلم به قهرمانی تبدیل می شود که می خواهد مادرش را نجات دهد. سکانسی که شاهد فیلمبرداری آن بودید آغاز سفر تتل است که پیش لاک پشت می رود تا مشکلش را برای لاک پشت تعریف کند. در این دیدار تتل موظف می شود طی چهار روز چهار مسئله را حل کند تا با حل این مسائل به درک تازه تری دست یابد.
گلستان که می خواهد برای فیلمبرداری بخش بعد برود خداحافظی می کنیم و حسی متناقض را که از وجود وسائل تکنولوژیک امروزی در محوطه ای باستانی پیدا کرده ایم پشت سر خود جا می گذاریم.
------------------
گزارش و عکس: عباس کریمی