یک عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه به نظرم بحثهای فلسفی به طور کلی لازم و ضروری است تا پاسخ عقلانی به سؤالات اساسی انسان داده شود، گفت: دین نمی تواند با تعقل و خردورزی مغایرتی داشته باشد.

دکتر محمد محمدرضایی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد مکتب تفکیک و ناتوانی آن در فهم آیات و روایات گفت: قرآن می فرماید: «أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» آیا غنی حمید، موجودات خارجی است یا عالم حکیم علیمی که دارای قدرت و علم نامتناهی است؟ باید اینها اثبات شود. اگر ماتریالیسم معتقد است عناصر شیمیایی و مواد اولیه جهان، واجب الوجود است، باید اثبات کنیم که اینها نیازمند هستند. چگونه می توان این کار را انجام داد؟، وقتی امام صادق(ع) با دهریون بحث می کرد چگونه اثبات می کرد که مواد این عالم نمی توانند خالق این عالم باشند؟ باید با استدلال عقلی اثبات کرد.

وی با بیان اینکه همچنین سؤالات مختلف دیگری هم مطرح در این باب مطرح است، گفت: آیا جهان حادث است یا قدیم؟ آیا جهان از اول بوده و یا زمانمند است؟ چه دلیلی بر هر یک از مدعاها وجود دارد؟ آیا نظام علی و معلولی بر جهان حاکم است؟ یا اینکه نه نظام بخت و اتفاق بر جهان حاکم است و هیچ علتی در امور جهان وجود ندارد، بلکه فقط اتفاق حاکم است.

این محقق و نویسنده کشورمان در ادامه سخنانش تصریح کرد: علوم تجربی موجود مبتنی بر قوانین کلی و ضروری هستند، توضیح و تبیین این قوانین کلی و ضروری برعهده چیست؟ چگونه یک دانشمند قانون کلی و ضروری را تدوین می کند؟ آیا بر اثر استقراء است یا براساس قیاس است؟ چگونه دانشمندی از موارد جزئی، یک مرتبه نتیجه می گیرد که اصل کلی وجود دارد؟ بخش زیادی از فلسفه در مورد این مباحث بحث می کند، مگر ما می توانیم در هستی تأمل نکنیم. وقتی قرآن می فرماید: « فَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ*وَ إِلَى السَّمَاء کَیْفَ رُفِعَتْ*وَ إِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ*و َإِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ» یعنی جهان شناسی کنید، یعنی تفکر کنید. نظاره یعنی تأمل کردن و تفکر کردن. اصلا انسان خودش از چه چیزی ساخته شده است؟ آیا از این مواد ساخته شده است؟ این تفکر فلسفی است.

نویسنده کتاب «تبیین و نقد فلسفه اخلاق کانت» اظهار داشت: در مورد اینکه چه چیزهایی خوب است و یا چه چیزهایی بد است هم بحثهای عمیق فلسفی وجود دارد. اصولا ملاک خوبی و بدی چیست؟ آیا ملاک خوبی و بدی شرع و دین و یا عقل است؟ چه دلیلی بر این کار وجود دارد؟ اصولا ما چرا باید از خداوند تبعیت کنیم؟ اگر این سؤالها طرح شود چگونه باید به آن پاسخ داد؟ پاسخ به این سؤالها دلایل عقلی و بحثهای فلسفی نیاز دارد. ملاکها و معیارهای مختلفی برای خوبی و بدی در مکاتب مختلف وجود دارد. امروزه دیدگاهی در دنیا بنام اصل سود و لذت وجود دارد که معتقد است هر چیزی که خوب و لذت بخش باشد، خوب است. باید بتوان این دیدگاه ها را ابطال و اشکالاتش را بیان کرد که این کار تنها با تفکر عقلی، اندیشیدن و با لسان قوم سخن گفتن امکان پذیر است.

وی با تأکید بر اینکه به نظرم بحثهای فلسفی به طور کلی لازم و ضروری است تا پاسخ عقلانی به سؤالات اساسی انسان داده شود و لذا دین نمی تواند با تعقل و خردورزی مغایرتی داشته باشد، گفت: همان طور که گفتم شاید مخالفت با عقل از مسیحیت تحریف شده وارد اسلام شده و کسانی که مخالفت با عقل دارند متأثر از مسیحیت تحریف شده بودند.

سردبیر فصلنامه قبسات افزود: آیت الله سبحانی معتقد است که مکتب تفکیک از زمان بنی عباس وارد اسلام شد، چون می خواستند مردم را از خردورزی و تعقل دور کنند و بنابراین عقل و دین را از هم جدا کردند. اگر عقل نداشته باشیم نمی توانیم دین را ثابت کنیم، وقتی وارد دین شدید چگونه می توانید فهم صحیحی از دین داشته باشید. این همه روایات اسرائیلی در مجموعه روایات ما وجود دارد چگونه می توان در این خزائنی که از اشرفی و طلا پر است، طلاهای تقلبی را جدا کرد؟ اینها را باید با ملاک عقل تشخیص داد، مثلا اگر عقل را کنار بگذاریم، دیگر نمی توانیم تفسیر درستی از خداوند داشته باشیم.


 

مؤلف «خدا از نگاه امام علی(ع)» با بیان اینکه مخالفان عقل نمی توانند تفسیر درستی از برخی از آیات داشته باشند، گفت: در قرآن مشاهده می کنید که می فرماید: «یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ» و در جای دیگر می فرماید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ» در جایی آمده دست خدا بالای همه دستهاست و در جای دیگر می فرماید: خداوند شبیه چیزی نیست. کسانی که با عقل و خردورزی مخالفت می کنند در تفسیر این آیات دچار مشکل می شوند. می گویند خداوند دستی دارد که از همه دستها بلندتر است.

استاد پردیس قم دانشگاه تهران تأکید کرد: اگر با عقل خودت قبول نکنیم که ماده عالم، نمی تواند خالق عالم باشد، چون ماده نیازمند است و محدودیت دارد و اصولا چیزی که محدود است نمی تواند خدا باشد، چگونه می توان به این نتایج رسید. وقتی با استدلال عقلی اثبات می کنیم که خداوند نمی تواند ماده باشد آن وقت بهتر می توان این آیات و روایات را تفسیر کرد. اگر دروغ را قبیح ندانیم، چگونه می توان نتیجه گرفت که پیامبر(ص) حرفهای درستی زده است و یا قرآن درست نازل شده است؟، لذا می بینید که مخالفت با عقل واقعا جایگاهی ندارد.

نویسنده کتاب «فلسفه کانت» با اشاره به اینکه مذهب تشیع همواره با تعقل و خردورزی همراه بوده است، بیان کرد: به قول استاد شهید مطهری، اصلا عقل شیعی همیشه عقل فلسفی بوده است و علامه طباطبایی هم می فرمایند: فلسفه و تفکر عقلانی و دین دو تعبیر از یک واقعیت هستند و آن در فلسفه ملاصدرا ظهور و بروز پیدا کرده است.

وی با بیان اینکه استاد مطهری در باب تفکر شیعی تعبیر بسیار زیبایی دارد که می گوید: مورخان اهل تسنن اعتراف دارند که عقل شیعی از قدیم الایام عقل فلسفی بوده است، گفت: یعنی طرز تفکر شیعی از نوع استدلالی و تعقلی بوده است. تعقل و تفکر شیعی نه تنها با تفکر حنبلی که از اساس منکر به کار بردن استدلال در عقاید مذهبی بود و یا تفکر اشعری که اصالت را از عقل می گرفت و آنرا تابع ظواهر الفاظ می کرد مخالف و مغایر بود، لکه با تفکری معتزلی نیز با تمام عقلگرایی آن مخالفت می کرد، زیرا تفکر معتزلی هرچند عقلی اما جدلی است و نه برهانی است. به همین جهت است که اکثریت قریب به اتفاق فلاسفه اسلامی شیعه بودند، لذا تفکر شیعه با تفکر عقلانی عجین بوده است.

محمدرضایی با بیان اینکه به نظرم شاید دستهایی در کار است که تفکر عقلانی را از تفکر دینی جدا می کند، تصریح کرد: تا هر باطلی را بخواهند از دین برگیرند و در واقع این را به مردم تزریق کنند و بر روح و روان تفکر جامعه حاکم کنند، لذا باید در برابر این تفکر ایستاد. به نظر می رسد برخی از کسانی که با تفکر عقلانی و فلسفی مخالف هستند تداوم بخش همان حرکت طالبانیسم در تفکر شیعی است که شدیدا باید با این تفکر ایستاد. پس ما با تفکر عقلانی نمی توانیم مخالفت کنیم.

وی با اشاره به اینکه میان دیدگاه تفکیکی ها و برخی منتقدان تفاوت وجود دارد، اذعان کرد: ممکن است برخی از فقها و متفکران با عقیده ای از فلان فیلسوف مخالف باشند، مخالفت با نظر فیلسوفی که به معنای مخالفت با فلسفه و یا تعقل نیست. ممکن است ابن سینا و یا ملاصدرا در توضیح یک مسأله عقلی اشتباه کرده باشند، اگر اشتباه کرده باشند به معنای بطلان تفکر عقلی یا فلسفی که نیست. چطور در مورد فقها اگر با منطق صحیح برای استنباط حکم رفته باشند می گوئیم کسی که به حقیقت می رسد دو اجر دارد و کسی که خطا می کند یک ارج دارد. وقتی خداوند انسان را به خردورزی دعوت کرده و انسانها و متفکرانی به این خردورزی لبیک گفتند اگر هم در جایی اشتباه کردند همین تعبیر فوق را می توان در مورد آنها جاری کرد، زیرا سفارش پیامبران و خداوند است که تعقل و خردورزی کنید.

وی تأکید کرد: مخالفت با حکم یک فیلسوف با نظر فیلسوف دلیل و مدرکی نمی شود که به طور کلی با فلسفه و تفکر عقلانی مخالفت کنیم و آنرا دشمن دین بدانیم، لذا اگر عقل را دشمن دین بدانیم، واقعا دین هم قابل اثبات نیست چون مبنای دین را زیر سؤال بردیم و این دین دیگر ریشه ندارد، لذا افرادی که اشتباه می کنند با مهربانی و زبان نرم و برهانی با آنها سخن بگوئیم و حقیقت را بر آنها آشکار کنیم تا اینکه متوجه شوند و دست از مخالفت با تفکر عقلانی بردارند.

وی در پایان سخنانش با اشاره به حدیثی گفت: امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: «آرا را با یکدیگر تضارب دهید تا از آن صواب و درست ناشی شود.» حضرت امام(ره) نماد تعقل و خردورزی شیعه در دنیای معاصر است. از کسانی که با فلسفه مخالفت دارند می خواهم تقریرات فلسفی و عرفانی حضرت امام(ره) را ببینید. آیا این تفکرات ایشان را از عبادت خدا محروم کرده است؟ کدام انسان عابدی را می بینید که مثل امام(ره) عبادت کرده باشد. کدام انسان متفکری و عالم دین را می بینید که مثل ایشان شجاع باشد. کدام عالم مذهبی را می بینید که مثل حضرت امام(ره) تفکر اسلام ناب محمدی داشته باشد. مخالفان عقل دارند با تفکر حضرت امام(ره) مخالفت می کنند، چون حضرت امام(ره) نماد تفکر عقلانی و شیعی در دنیای معاصر است، هر کسی که با تفکر عقلانی مخالف است در واقع با امام(ره) مخالف است. امیدوارم این افراد سر عقل بیایند و دست از مخالفت با تفکر عقلانی بردارند.