اعتراض نویسندگان نسبت به کپی‌برداری از کتاب‌هایشان در جامعه ایران شبیه موجی است که بعد از شنیدن پاسخ‌هایی مانند «من نبودم، دستم بود» از سوی متهمان و نیز اظهارات مسئولان در مذمت این عمل نکوهیده، فروکش می‌کند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب ـ کمال صادقی: کافی است کمی وقت بگذارید؛ چهار، پنج داستان از یک نویسنده، دو ـ سه داستان دیگر (مینی مال هم بود، مهم نیست ولی بخورد به داستان‌های اول)، یک یادداشت از رولان بارت، دریدا یا حتی میشل فوکو (بسته به آهنگ نامش) درباره «شیوه‌های روایت در متون پساساختارگرایانه» از سایتی، جایی دانلود (بخوانید تهیه) کنید برای پیشگفتار کتابتان البته به نام شریف خودتان! می‌ماند مقدمه که آن هم زنگ می‌زنید به دوستتان که یکی از دوستانش سلام و علیکی با اعاظم ادبیات دارد و به او می‌گوئید از یکی از آنها نوشته‌ای درباره تاثیر داستان‌های شما بر نظریه‌های روایت از عهد عتیق تاکنون، بگیرد. همه این کارها را که کردید، بدون اینکه دست به شعله بزنید، به همان دوستتان می‌گوئید که از دوستش نشانی و تلفن ناشری - ترجیحاً این کاره - را برایتان بگیرد. این مرحله هم که انجام شد، کتابتان تقریباً آماده است فقط کافی است یکی، دو روز صبر کنید، فیپایش از کتابخانه ملی بیاید و بعد می‌رود ارشاد. شما هم که از اول دنبال دردسر نبوده‌اید و زبانم لال کلماتی یا جملاتی سخیف و دور از اخلاق حسنه در کتابتان نیاورده‌اید. با این حال کمی صبر کنید، مبادا به رسانه‌ها زنگ بزنید که «این کتابم چند ماه است منتظر مجوز است» بالاخره مجوزش می‌آید و اگر به مشکل کاغذ نخورَد - که انشاءالله این مانع هم بر سر راهتان سبز نخواهد شد - لحظه چاپ می‌شود. بله! کتاب شما آماده است و از این به بعد لازم نیست جواب سلام کسی را بدهید. شما دیگر نویسنده‌اید!

ماجرای کتابسازی در ایران، داستانی است پر آب چشم. شکایت‌های نویسندگان، شاعران و دیگر پدیدآورندگان آثار مکتوب نسبت به کپی‌برداری از کتاب‌هایشان، گاه و بی‌گاه با یک موج بالا می‌رود و بعد از شنیدن پاسخ‌هایی شبیه «من نبودم، دستم بود» از سوی کسانی که انگشت اتهام به سویشان دراز شده و نیز اظهارات مسئولان پاسخگو در مذمت این عمل نکوهیده، فروکش می‌کند.

از یک سو کمتر شنیده می‌شود که فلان نویسنده از فلان کس که داستانی، شعری، مقاله‌ای از کتاب او به سرقت برده، به جایی شکایتی برده باشد و از سوی دیگر مسئولان متولی این امر، مایل‌اند جهت پیکان را به صاحبان آثار برگردانند که: چرا شکایت نمی‌کنید؟ در هر حال بازار سرقت‌های ادبی داغ‌تر از گذشته است و امروزه دیگر «کپی‌برداری‌های غیرمجاز» نه یک خلاف بزرگ، بلکه بخشی از بازار مکاره‌ای است به نام «کتابسازی».

یکی از نمونه‌های جدید این کتابسازی‌ها در مورد عرفان نظرآهاری اتفاق افتاده است. او که دارای مدرک دکتری در رشته زبان و ادبیات فارسی است، از حدود 20 سال پیش به نگارش قطعات ادبی کوتاه و مجموعه‌های شعر مشغول است و دست کم 15 عنوان آنها منتشر شده است. نظرآهاری که مدتی است تلاش می‌کند با استفاده از رسانه‌ها، صدای خود و دیگر مالباختگان عرصه کتاب را به گوش مسئولان برساند و موضوع کتابسازی را در کانون توجه اهالی قلم قرار دهد، با حضور در مهر، از دو مورد کتابسازی جدید از آثارش خبر داد که به گفته او باعث شده «او مجبور شود خود را دوباره به مخاطبانش معرفی کند و اینکه این کتاب مالِ من است نه فلان به اصطلاح پدیدآورنده».

وی در ابتدا به قانون حمایت از حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان مصوب سال 1348 که همچنان جاری است، استناد می‌کند؛ ماده 23 این قانون می‌گوید «هرکس تمام یا قسمتی از اثر دیگری را که مورد حمایت این قانون است به نام خود یا به نام پدیدآورنده بدون اجازه او و یا عالماً عامداً به نام شخص دیگری غیر از پدیدآورنده نشر یا پخش یا عرضه کند به حبس تأدیبی از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد» و ماده 24 هم تصریح دارد «هر کس بدون اجازه ترجمه دیگری را به نام خود یا دیگری چاپ و پخش و نشر کند به حبس تأدیبی از سه ماه تا یک سال محکوم خواهد شد».

نظرآهاری سپس ماجرای دو مورد کتابسازی از آثارش را بازگو می‌کند:

سه‌شنبه دو هفته پیش 28 آذر (دو روز مانده به 21 دسامبر) آقای میلاد اسلام‌زاده مجری برنامه «رادیو 7» داستانی را به نام «دو روز مانده به پایان جهان» می‌خواند و اعلام می‌کند این داستان نوشته خانم «زهره زاهدی» است. من تماس گرفتم با آقای منصور ظابطیان (تهیه کننده برنامه رادیو 7) و در این مورد پرسش کردم که او تعجب کرد و گفت «ما از روی کتاب ترجمه، این متن را خوانده‌ایم». بعد از کمی پیگیری توانستیم به این کتاب دست پیدا کنیم که عنوان آن «داستان‌های کوتاه جیبی» است و زیر اسم آن نوشته شده «ترجمه و گردآوری زهره زاهدی».

نام ناشر این کتاب «صبح صادق» قم درج شده، اما نه شماره تلفنی در سرشناسه آن درج شده و نه نشانی دارد و تنها یک صندوق پستی درج شده است. البته ناگفته نماند که بعد از یک پیگیری مختصر متوجه شدیم که این کتاب (داستان‌های کوتاه جیبی) قبلاً توسط انتشارات «کتابسرای نیک» در تهران منتشر شده و در واقع چاپ دوم کتاب «کتابسرای نیک» است.

همانطور که گفتم نشانی ناشر کتاب اخیر یعنی «صبح صادق» در کتاب نیامده اما در بانک اطلاعات ناشران نشانی از این قرار بود: «قم ،خیابان صفائیه، کوچه بیگدلی، کوچه فلاح، پلاک 260» که ما به این نشانی رفتیم و دیدیم یک ملک مخروبه است.

روی جلد کتاب عرفان نظرآهاری

روی جلد کتابی حاوی داستان‌های کتاب «دو روز مانده به پایان جهان»

البته انتشارات «صبح صادق» یک ناشر معتبر در قم است که بیشتر کتاب‌های مذهبی منتشر می‌کند. از مدیر آن «سیدجواد سیدصبور» موضوع را جویا شدیم که او گفت «اصلاً در جریان این کتاب نیستم و فقط می‌دانم که آقای محمدعلی صحرانورد (مدیر انتشارات «کتابسرای نیک» و «جیحون») کتاب را آورد و ما تنها برای این کتاب مجوز گرفتیم، اما از کم و کیف کتاب اطلاعی ندارم.

اگر متن داستان مذکور را در این کتاب با کتاب من مقایسه کنید، می‌ِبینید که این متن تحریف شده است؛ مثلاً در متن داستان من آمده «دو روز مانده به پایان جهان» و در متن مذکور عبارت «دو روز به پایان جهان مانده» و یا در داستان من آمده «تقویمش پر شده بود» و در این متن آمده «مهلتش تمام شده بود» و قس علی هذا. به نظر می‌رسد این کار با این هدف صورت گرفته که متن انگلیسی آن راحت تر ترجمه شود. البته کتاب طوری تنظیم شده که مخاطب حس می‌کند این متن‌ها همگی از اول انگلیسی بوده و بعداً به فارسی برگردانده شده است.

وقتی چنین داستانی در برنامه زنده تلویزیونی با میلیون‌ها مخاطب در ایران وشاید سراسر جهان قرائت می‌شود، آن وقت حیثیت حرفه‌ای من به عنوان یک نویسنده زیر سوال می‌رود و طنز ماجرا اینجاست که من باید به مخاطبانم ثابت کنم که نویسنده این داستان من بوده‌ام. واین ماجرایی فراتر از لطمه اقتصادی است که از بابت انتشار این کتاب به من وارد می‌شود.

تصویر داستان «دو روز مانده به پایان جهان» نوشته عرفان نظرآهاری

تصویر داستان سرقت شده از نظرآهاری

در ادامه و در جستجوهای بیشتر، متوجه شدیم همین کتاب با عنوان «داستان‌های کوتاه انگلیسی» دقیقاً با همین شابک اما این بار نوشته «محمد ابوزهره» از سوی همین ناشر (صبح صادق) منتشر شده است. باز هم موضوع را از مدیر این موسسه انتشاراتی پیگیری کردیم که او گفت «من از این مسئله بی‌اطلاعم». مشخص نیست آیا این افراد دارند از این ناشر و احتمالاً ناشران دیگر سوء استفاده می‌کنند یا مسئله دیگری در میان است.

من از آقای صحرانورد (مدیر انتشارات «کتابسرای نیک» و «جیحون») پرسیدم مسئولیت این سرقت و کتابسازی، تحریف داستان، ترجمه نمایی و چاپ بدون اجازه و بدون ذکر نام برعهده کیست؟ و آقای صحرانورد ضمن پذیرفتن تمام مسئولیت‌ها  و تایید زشتی پدیده سرقت فرهنگی و رد کتابسازی به من گفت «من موافق این کار نبوده‌ام و قسمت فروش ما این تصمیم را گرفته است» و جالب اینکه کتاب (دو روز مانده به پایان جهان) هم در کتابفروشی این ناشر موجود است. در نهایت به من گفت «کتاب (جعلی) را از ویترین برمی‌داریم» و برای جبران این ماجرا با شما تماس می گیریم که البته هرگز تماسی صورت نگرفت.

ولی شما بگوئید لطمه‌ای که به من وارد شده است، چه می‌شود؟ من چگونه می‌توانم 6000 مخاطب کتاب را پیدا کنم و حقیقت را برایشان توضیح دهم یا دیگر چطور می‌توانم برای میلیون‌ها مخاطب تلویزیون بگویم که اصل قصه انگلیسی نبوده و من نگارنده آنم!

این فضای ناامن در حوزه نشر روان نویسنده را می‌آزارد؛ وقتی ناشر تازه کار و کم اطلاع و بعضاً سودجو چنین می‌کند و ناشر باسابقه و اهل ادبیات هم چنین می‌کند پس دیگر می‌توان گفت: «از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود». این بی‌اخلاقی در عرصه نشر تهدیدی جدی برای فضای فرهنگی جامعه است.


 

کتابی دیگر حاوی داستان‌های سرقت شده از نویسندگان مختلف از جمله عرفان نظرآهاری

نظرآهاری سپس با نشان دادن پیام‌های تهدید آمیز برخی از این کتابسازان که به صورت کامنت در وبلاگش و یا صفحه شخصی‌ وی در یکی از شبکه‌های اجتماعی وجود دارد، ارزیابی خود را از عملکرد وزارت ارشاد در این خصوص اینگونه بیان می‌کند: قطعاً ارشاد موافق این کتابسازی‌ها نیست، اما باید چاره‌ای اساسی برای این مسئله بیندیشد. این فقط بحث من نیست بسیاری از همکاران من در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و بسیاری از مولفان، شاعران و مترجمان دیگر کشورمان با این مسئله دست و پنجه نرم می‌کنند.

نظرآهاری معتقد است: «روند کتابسازی در کشور ما مثل حرکت خزنده یک ویروس سرطانی است که باید در همان ابتدا با آن مقابله کرد در غیر این صورت کل بدن را از کار می‌اندازد. ابتدا باید یک حرکت ضربتی انجام داد که روند کتابسازی مهار شود و در مرحله بعد باید آنقدر اهرم اجرایی قوانین بازدارنده برای این کار تقویت شود که ریسک این کار به اندازه‌ای بالا برود که کسی جرئت دست زدن به اینگونه اقدام‌ها را در سر نپروراند».

نظر مدیر دفتر حقوقی وزارت ارشاد در مورد نحوه پیگیری کتابسازی‌ها

برای پیگیری حقوقی این مسئله سراغ متولی این حوزه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رفتیم. احمدعلی محسن زاده مدیرکل دفتر حقوقی وزارت ارشاد خلاء قانونی در زمینه مقابله با کتابسازی را رد می‌کند و در عین حال به خبرنگار مهر می‌گوید: شاید در این زمینه خلاء اطلاع‌رسانی وجود داشته باشد.

این مقام مسئول در وزارت ارشاد می‌افزاید: ما قانون جامع حمایت از حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان را داریم که مصوب 1348 است و در ماده 23 و 24 به روشنی مجازت‌های این حوزه را مشخص کرده است.

 

وی ادامه می‌دهد: همانطور که اگر ماشین شخصی را سرقت کنند، او می‌رود به دادگاه شکایت می‌کند، یک نویسنده هم اگر اثرش مورد سرقت و یا کتابسازی قرار گرفت، باید به دادگاه شکایت کند. اگر چند نفر از نویسندگان عزیزان ما که این مشکلات برایشان پیش می‌آید بروند شکایت کنند، کتابسازان هم حساب کار دستشان می‌آید.

مدیرکل دفتر حقوقی وزارت ارشاد همچنین اهرم اجرایی قانون حمایت از حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان را قوی می‌داند و اضافه می‌کند: ما در حوزه چاپ، نشر و حمایت از آثار وظایفی داریم و اگر تخلف ناشری ثابت شد، در کمیته رسیدگی به تخلفات ناشران به آن رسیدگی و در صورت یکه تخلفش محرز شود، حکم لازم در موردش صادر می‌شود.

محسن زاده تاکید می‌کند که «متاسفانه بر اثر عدم شکایت صاحبان آثار فرهنگی و هنری اعم از کتاب و فیلم و دیگر موارد هنری به مراجع قضایی است که روند کپی برداری از آثار در جامعه تشدید شده است».

نظر مدیر اداره کتاب درباره سرقت‌های ادبی و فروش مجوزهای نشر

در همین حال متولی امر کتاب در وزارت ارشاد نظر دیگری دارد؛ به گفته محمد اللهیاری فومنی، نویسندگان خسارت دیده از کتابسازی نیازی نیست به دادگاه‌های عمومی - آنطور که محسن زاده می‌گوید - مراجعه کنند.

«بر اساس اصلاحیه آئین نامه ضوابط نشر کتاب مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر محتوای آثار مکتوب نظارت می‌کند اما موضوعی که ما در این روند با آن مواجه هستیم و بیشتر هم در حوزه‌های پژوهشی و کارهای دانشگاهی به چشم می‌خورد، نقل مطالبی از یک کتاب در کتاب جدید است. این مسئله به خودی خود و البته با ذکر منبع اشکالی ندارد اما وقتی استناد نمی‌شود، ضمن اینکه جنبه کتابسازی پیدا می‌کند، دست بردن در امانت هم هست و در واقع حفظ امانت نشده است. طبیعی است این اقدام موجبات ناخرسندی نویسنده یا ناشر قبلی را فراهم می‌آورد.»

مدیر اداره کتاب می‌افزاید: در آئین نامه رسیدگی به تخلفات برای اینگونه موارد پیش بینیهای لازم صورت گرفته و چنانچه این سرقت و کتابسازی محرز شود، نویسنده می‌تواند شکایت خودش را به هیئت بدوی رسیدگی به حل اختلاف ناشر و مولف در اداره‌کل مجامع و تشکل‌های فرهنگی وزارت ارشاد ارائه کند، این هیئت تشکیل جلسه خواهد داد.

اللهیاری ادامه می‌دهد: هیئت بدوی مذکور هم از نویسنده و ناشر اثر قبلی و هم از نویسنده و ناشر اثر جدید می‌خواهد که در آن جلسه حضور پیدا کنند و می‌کند با حل اختلاف مسئله را حل کند و چنانچه در هیئت حل اختلاف قضیه فیصله پیدا نکند، موضوع در هیئت تجدید نظر رسیدگی به تخلفات ناشران هم صلاحیت رسیدگی را دارد و در آنجا مورد بررسی قرار خواهد گرفت و جرائمی هم پش بینی شده که برابر آئین نامه اِعمال خواهد شد.

این مقام مسئول در وزارت ارشاد درج آثار مکتوب اعم از شعر، داستان، بخشی از رمان و مواردی از این دست را در کتاب جدید بدون اجازه و ذکر منبع، مصداق کتابسازی عنوان می‌کند و می‌افزاید: البته این کار توسط ناشران حرفه‌ای، قدیمی و خوشنام معمولاً انجام نمی‌شود و عموماً از جانب کسانی سر می‌زند که به تازگی به جرگه نشر پیوسته‌اند و چندان با قوانین این حوزه آشنایی ندارند.

به اعتقاد وی «عقد قراردادهای حرفه‌ای میان ناشر و مولف یا مترجم که در آن مدت انتشار، نوبت چاپ، تعداد شمارگان و مدت اعتبار قرارداد درج شده باشد، تا حدی کمک می‌کند این مسائل به حداقل برسد».

مدیر اداره کتاب وزارت ارشاد در پاسخ به این سوال که «آیا فروش مجوز نشر از سوی یک ناشر به ناشر دیگر عملی قانونی محسوب می‌شود؟؛ اتفاقی که شنیده می‌شود در برخی استان‌ها از جمله قم و خراسان رضوی رخ می‌دهد» می‌گوید: وقتی یک ناشر برای یک اثر مجوز انتشار دریافت کند، این به این معنی است که انتشار آن اثر برای آن ناشر و فقط آن ناشر بلامانع است.

اللهیاری ادامه می‌دهد: ممکن است ناشر به هر علتی از چاپ اثر انصراف بدهد و بخواهد ناشر دیگری آن را منتشر کند. در اینگونه موارد ناشرِ اول به اداره کتاب چه در تهران و چه در 5 استان دیگری که تفویض اختیار در این خصوص به آنها صورت گرفته، نامه می‌دهد و اعلام می‌کند که من از چاپ این اثر منصرف شده‌ام و مجوز را به ناشر دیگری واگذار کرده‌ام. همزمان باید ناشر دوم اعلام کند با توجه به انصراف ناشر اول، ما این کتاب را چاپ می‌کنیم و طبیعی است چون برای کتاب مجوز صادر شده است، می‌تواند کتاب را چاپ کند.

وی در عین حال تاکید می‌کند: اما اگر خرید و فروش مجوز نشر صورت گیرد، به غیر از آن معنایی که بنده عرض کردم و بیشتر حالت انتقال مجوز را دارد، طبیعی است یک عمل خلاف عرف و خلاق قاعده و قانون صورت گرفته و برابر قانون از سوی مراجع ذیصلاح با آن برخورد صورت خواهد گرفت.