آنچه در پی میآید از بیانات و اعتقادات او درباره مشروطیت است. اینکه آیا در نظر او مشروطیت با شریعت سازگار بود؟ اگر این طور بود این سازگاری چگونه بود که در مقابل نظر شیخ فضل الله قرار میگرفت؟
با شروع حرکت مشروطه از سوی علمای مهاجر و گروههای دیگری از مردم، نامهها و تلگرافهایی به دست آخوند رسید که از او میخواستند در حمایت از مشروطهخواهان اقدامی صورت دهد. در پاسخ آخوند خراسانی خواسته بود که توضیح بیشتری در مورد این جریان در اختیار او بگذارند:« تلگراف اخبار موحش از تهران رسید؛ موجب پریشانی فوق العاده گردید. مطالب چیست عاجلاً اصلاع دهید تا اقدامات لازمه نماییم.»
پیش از این اتفاقات نیز رابطه آخوند و دربار قاجار ناخوشایند بود. از مهمترین دلایل این تیرگی روابط در ضعف و عقب ماندگی ایران بود و اینکه آخوند بسیاری از این شرایط را از چشم پادشاهان قاجار میدید به عقیده آخوند، در دوران استیلای قوم قاجار« دوثلث تمام از ایران رفت و زمام یک ثلث باقی مانده هم به دست اجانب افتاد. در همین دوران، خزینه سلطنت، که از صفویه و نادر و زندیه ذخیره بیت المال مسلمین بود، خرج فواحش فرنگستان شد و به این نیز اکتفا نشد و دولتمردان قاجار هرگاه لازم دیدند، با استقراض مبالغ هنگفت و خرج آن در ممالک کفر عملاً مملکت شیعه را به رهن کفار دادند.»
از طرف دیگر« بیگانگان و اعادی خارجیه هم این وضع را مغتنم و همان حیل و تزویراتی را که در استقلال بر سایر ممالک به کار برده به مقصود نائل شدند و تمام ثروت و نفوذ مملکت را ربودند، تجارت و صناعت داخلی به کلی باطل و همه را به خود محتاج نمودند.» به اعتقاد آخوند خراسانی، در صورتی که این وضعیت اصلاح نشود، موجب از دست رفتن دین و دولت خواهد شد.
در چنین اوضاع و احوالی، نضجگیری جنبش مشروطه برای آخوند به مثاابه القای غیبیه، روزی من حیث لا یحتسب و داروی شفا بخش و راحتافزایی بود که راه گریز از چرخه معیوب زوال و ترقیاتی بود که سایر ملل نائل و ما محروم بودیم.» آخوند در مشروطیت، بیش از هر چیز، به دنبال تحقق امنیت و تأمین رفاه و تقلیل ظلم بود.
تمام تلاش وی برای سازگاری مشروطه و شریعت بود و برای رسیدن به این مقصود، راههایی را برگزید از جمله اینکه وی معتقد بود:
1-مشروطیت ضروری دین است: کتاب« اللئالی المربوطه فی وجوب المشروطه» شیخ اسماعیل محلاتی یکی از چند نوشتار مهمی بود که از موضع دینی در دفاع از اندیشه مشروطیت نوشته شد. محلاتی از شاگردان حوزه درس آخوند بود. اساس استدلال او این بود که چون مقصود از مشروطیت « تقلیل ظلم و تحدید استیلاست» و تقلیل جور و تحدید ظلم در شریعت اسلام مورد تأکید قرار گرفته و ذیل مقوله امر به معروف و نهی از منکر از آن یاد شده است، پس انکار مشروطیت درواقع انکار ضروری دین است.
آخوند خراسانی نوشته محلاتی را سودمند یافت و بر چکیده نوشته او تقریظی نوشت و در اعلامیههای خود بارها بر« ضروری دین بودن مشروطیت تأکید کرد: لازم است این معنی را به لسان واضحی که هرکس بفهمد اظهار داریم که مشروطیت دولت عبارت آخری از تحدید استیلا و قصر تصرف مذکور به هر درجه که ممکن و به هر عنوان که مقدور باشد از اظهر ضروریات دین اسلام و منکر اصول و جوبش در عداد منکر سایر ضروریات محسوب است.»
2- مشروطیت حافظ کیان اسلام و موجب عزت آن است: آخوند خراسانی ایران زمان خود را بیش از هرچیز به اندلس در حال انحطاط شبیه میدید. مداخلات استیلاطلبانه اروپاییان در ایران نیز این سوء ظن را در او تقویت میکرد که تجربه اندلس با دیگر تکرار میشود. از این رو، مشروطیت که وعده ثبات و امنیت و آبادانی و قدرت میداد، نه تنها ضروری دین شمرده میشد، بلکه عامل حیات و بقای مملکت اسلامی نیز به حساب میآمد.
خراسانی در اعلامیههای خود به دفعات ایرانیان را از همسرنوشت شدن با اندلسیان بیم داده و به آنان یادآور میشود که مشروطیت آخرین تیری است که در دفاع از کیان اسلامی از ترکش رها میشود.
اما مهمترین تضاد و چالش میان موافقان و مخالفان مشروطیت در عرصه نظریه سیاسی بود. مشروطیت به آن سؤال دیرین که حکومت حق کیست پاسخ دیگری میداد و این با نظریهای فراگیر و دیرپا در فهم سیاسی شیعه، یعنی نظریه ولایت فقیه، همخوان نبود. خراسانی منتقد نظریه ولایت فقیه بود و درباره اندیشه سیاسی مشروطه خواهان نیز دیدگاه خاص خود را داشت.
خراسانی با نقد نظریه ولایت فقیه ، مبنای الهی مشروعیت حکومت را در عصر غیبت مردود میشمارد. با وجود تمام این مسائل ، آخوند تلاش میکرد که مشروطه منطبق بر شریعت باشد. او در پاسخ به این سؤال که اگر مشروطه ایران اقتباسی از مشروطه غرب است چه تضمینی وجود دارد که در چنین نظامی اباحیگری رواج نیابد؟ گفت: تأسیس نظام سیاسی مشروطه در هر کشوری مبتنی بر مذهب رسمی آن کشور است و اینکه در غرب آزادیهای فردی وجود دارد، بیش از آنکه مربوط به مشروطیت باشد، به دیانت آن جماعت مربوط است که قیودات و تکالیف متفاوتی بر دوش مؤمنان میگذارد.
از دیدگاه خراسانی، مشروطیت نه تنها منجر به رواج معاصی و نواهی نمیشود، بلکه مطمئناً« همچنان که مشروطیت و آزادی سایر دول و ملل عالم بر مذهب رسمیه آن ممالک استوار است، همین طور در ایران هم بر اساس مذهب جعفری کاملاً استوار و مصون از خلل و پایدار خواهد بود.» از این منظر ، نظام سیاسی غرب دیگر مستوجب طعن نیست و اشکالات و ایرادات مربوط به رواج منکرات در آن از تفاوت میان شریعت مسیح و اسلام ناشی میشود.
بر اساس همین دیدگاه است که از مشروطه انگلیس به نیکی یاد میکند و در نامهای که به انجمن ایرانی لندن مینویسد، از ایرانیان مقیم انگلستان میخواهد که به « شکرانه استراحتی که در سایه مشروطیت دولت بهیه دارند، مصیبت زدگان ایرانی را فراموش ننمایند.»
مسئله دیگری که مناقشات فراوانی برمیانگیخت دو اصل مهم«مساوات» و « آزادی» بود که در قرائت خراسانی از مشروطیت هردوی این اصول صبغهای شریعتمندانه مییابند: اصل آزادی در حد آزادی در برابر استبداد سلطان جائر متوقف میماند و اصل مساوات از مساوات حقوق به مساوات در برابر حقوق تقلیل مییابد.
...................................
«آخوند خراسانی برداشتی از مشروطیت داشت؟» نوشته خدیجه داداشی شماره دوازدهم پرونده موضوعی