خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: آخوند خراسانی در جریان نهضت مشروطه، سردمدار علمای مشروطه‎خواه بود و تا آخرین لحظات نیز از اعتقاد خود بازنگشت. وی نوشته مبسوط و مدونی در مورد مشروطیت ندارد ولی اندیشه‎های او را از لابه لای نامه‎ها، فتاوی و اعلامیه‏های بر جا مانده از او می‎توان دریافت.

آنچه در پی می‏آید از بیانات و اعتقادات او درباره مشروطیت است. اینکه آیا در نظر او مشروطیت با شریعت سازگار بود؟ اگر این طور بود این سازگاری چگونه بود که در مقابل نظر شیخ فضل الله قرار می‎گرفت؟

با شروع حرکت مشروطه از سوی علمای مهاجر و گروه‏های دیگری از مردم، نامه‎ها و تلگراف‎هایی به دست آخوند رسید که از او می‎خواستند در حمایت از مشروطه‏خواهان اقدامی صورت دهد. در پاسخ آخوند خراسانی خواسته بود که توضیح بیشتری در مورد این جریان در اختیار او بگذارند:« تلگراف اخبار موحش از تهران رسید؛ موجب پریشانی فوق العاده گردید. مطالب چیست عاجلاً اصلاع دهید تا اقدامات لازمه نماییم.»

پیش از این اتفاقات نیز رابطه آخوند و دربار قاجار ناخوشایند بود. از مهم‏ترین دلایل این تیرگی روابط در ضعف و عقب ماندگی ایران بود و اینکه آخوند بسیاری از این شرایط را از چشم پادشاهان قاجار می‎دید به عقیده آخوند، در دوران استیلای قوم قاجار« دوثلث تمام از ایران رفت و زمام یک ثلث باقی مانده هم به دست اجانب افتاد. در همین دوران، خزینه سلطنت، که از صفویه و نادر و زندیه ذخیره بیت المال مسلمین بود، خرج فواحش فرنگستان شد و به این نیز اکتفا نشد و دولتمردان قاجار هرگاه لازم دیدند، با استقراض مبالغ هنگفت و خرج آن در ممالک کفر عملاً مملکت شیعه را به رهن کفار دادند.»

از طرف دیگر« بیگانگان و اعادی خارجیه هم این وضع را مغتنم و همان حیل و تزویراتی را که در استقلال بر سایر ممالک به کار برده به مقصود نائل شدند و تمام ثروت و نفوذ مملکت را ربودند، تجارت و صناعت داخلی به کلی باطل و همه را به خود محتاج نمودند.» به اعتقاد آخوند خراسانی، در صورتی که این وضعیت اصلاح نشود، موجب از دست رفتن دین و دولت خواهد شد.

در چنین اوضاع و احوالی، نضج‎گیری جنبش مشروطه برای آخوند به مثاابه القای غیبیه، روزی من حیث لا یحتسب و داروی شفا بخش و راحت‎افزایی بود که راه گریز از چرخه معیوب زوال و ترقیاتی بود که سایر ملل نائل و ما محروم بودیم.» آخوند در مشروطیت، بیش از هر چیز، به دنبال تحقق امنیت و تأمین رفاه و تقلیل ظلم بود.

تمام تلاش وی برای سازگاری مشروطه و شریعت بود و برای رسیدن به این مقصود، راه‎هایی را برگزید از جمله اینکه وی معتقد بود:
1-مشروطیت ضروری دین است: کتاب« اللئالی المربوطه فی وجوب المشروطه» شیخ اسماعیل محلاتی یکی از چند نوشتار مهمی بود که از موضع دینی در دفاع از اندیشه مشروطیت نوشته شد. محلاتی از شاگردان حوزه درس آخوند بود. اساس استدلال او این بود که چون مقصود از مشروطیت « تقلیل ظلم و تحدید استیلاست» و تقلیل جور و تحدید ظلم در شریعت اسلام مورد تأکید قرار گرفته و ذیل مقوله امر به معروف و نهی از منکر از آن یاد شده است، پس انکار مشروطیت درواقع انکار ضروری دین است.

آخوند خراسانی نوشته محلاتی را سودمند یافت و بر چکیده نوشته او تقریظی نوشت و در اعلامیه‏های خود بارها بر« ضروری دین بودن مشروطیت تأکید کرد: لازم است این معنی را به لسان واضحی که هرکس بفهمد اظهار داریم که مشروطیت دولت عبارت آخری از تحدید استیلا و قصر تصرف مذکور به هر درجه که ممکن و به هر عنوان که مقدور باشد از اظهر ضروریات دین اسلام و منکر اصول و جوبش در عداد منکر سایر ضروریات محسوب است.»

2- مشروطیت حافظ کیان اسلام و موجب عزت آن است: آخوند خراسانی ایران زمان خود را بیش از هرچیز به اندلس در حال انحطاط شبیه می‎دید. مداخلات استیلاطلبانه اروپاییان در ایران نیز این سوء ظن را در او تقویت می‏کرد که تجربه اندلس با دیگر تکرار می‏شود. از این رو، مشروطیت که وعده ثبات و امنیت و آبادانی و قدرت می‎داد، نه تنها ضروری دین شمرده می‎شد، بلکه عامل حیات و بقای مملکت اسلامی نیز به حساب می‎آمد.

خراسانی در اعلامیه‏های خود به دفعات ایرانیان را از هم‏سرنوشت شدن با اندلسیان بیم داده و به آنان یادآور می‏شود که مشروطیت آخرین تیری است که در دفاع از کیان اسلامی از ترکش رها می‏شود.

اما مهم‏ترین تضاد و چالش میان موافقان و مخالفان مشروطیت در عرصه نظریه سیاسی بود. مشروطیت به آن سؤال دیرین که حکومت حق کیست پاسخ دیگری می‏داد و این با نظریه‏ای فراگیر و دیرپا در فهم سیاسی شیعه، یعنی نظریه ولایت فقیه، همخوان نبود. خراسانی منتقد نظریه ولایت فقیه بود و درباره اندیشه سیاسی مشروطه خواهان نیز دیدگاه خاص خود را داشت.

خراسانی با نقد نظریه ولایت فقیه ، مبنای الهی مشروعیت حکومت را در عصر غیبت مردود می‏شمارد. با وجود تمام این مسائل ، آخوند تلاش می‏کرد که مشروطه منطبق بر شریعت باشد. او در پاسخ به این سؤال که اگر مشروطه ایران اقتباسی از مشروطه غرب است چه تضمینی وجود دارد که در چنین نظامی اباحی‏گری رواج نیابد؟ گفت: تأسیس نظام سیاسی مشروطه در هر کشوری مبتنی بر مذهب رسمی آن کشور است و اینکه در غرب آزادی‏های فردی وجود دارد، بیش از آنکه مربوط به مشروطیت باشد، به دیانت آن جماعت مربوط است که قیودات و تکالیف متفاوتی بر دوش مؤمنان می‏گذارد.

از دیدگاه خراسانی، مشروطیت نه تنها منجر به رواج معاصی و نواهی نمی‏شود، بلکه مطمئناً« همچنان که مشروطیت و آزادی سایر دول و ملل عالم بر مذهب رسمیه آن ممالک استوار است، همین طور در ایران هم بر اساس مذهب جعفری کاملاً استوار و مصون از خلل و پایدار خواهد بود.» از این منظر ، نظام سیاسی غرب دیگر مستوجب طعن نیست و اشکالات و ایرادات مربوط به رواج منکرات در آن از تفاوت میان شریعت مسیح و اسلام ناشی می‏شود.

بر اساس همین دیدگاه است که از مشروطه انگلیس به نیکی یاد می‏کند و در نامه‏ای که به انجمن ایرانی لندن می‎نویسد، از ایرانیان مقیم انگلستان می‎خواهد که به « شکرانه استراحتی که در سایه مشروطیت دولت بهیه دارند، مصیبت زدگان ایرانی را فراموش ننمایند.»

مسئله دیگری که مناقشات فراوانی برمی‏انگیخت دو اصل مهم«مساوات» و « آزادی» بود که در قرائت خراسانی از مشروطیت هردوی این اصول صبغه‏ای شریعت‏مندانه می‏یابند: اصل آزادی در حد آزادی در برابر استبداد سلطان جائر متوقف می‏ماند و اصل مساوات از مساوات حقوق به مساوات در برابر حقوق تقلیل می‏یابد.
...................................
«آخوند خراسانی برداشتی از مشروطیت داشت؟» نوشته خدیجه داداشی شماره دوازدهم پرونده موضوعی