به گزارش خبرنگار تلويزيوني " مهر"، نقد و تحليلي كه بر روي فيلم هاي سينمايي صورت مي گيرد، مي توان از جنبه ها و شكل هاي مختلف و متفاوتي برخوردار باشد. به اين مفهوم كه يك فيلم سينمايي را هم از نظر مضمون و هم ساختار و عناصر مختلف توليد مي تواند مورد بحث و بررسي قرار بگيرد. از طرف ديگر، يك فيلم از لايه هاي مختلف معنايي برخوردار است كه مسايل سياسي، فرهنگي، اجتماعي، جامعه شناختي و ... در آن وجود دارد. اما شايد مهمترين نكته اي كه مخاطب در پي آن است، فهميدن نماهايي است كه از زبان استعاري برخوردار است يا مفاهيم عميقي كه در قاب هايي بسيار ساده گنجانده شده اند.
به بياني ديگر، يك فيلم در وهله نخست حرفي براي گفتن دارد كه منظور و قصد فيلمساز از ساخت فيلم را تشكيل مي دهد. گاهي اين هدف به قدري ساده و سطحي است كه نيازمند تشريح نيست. اما فيلم هايي كه جزو آثار شاخص و درخور توجه سينماي جهان به شمار مي روند، انگيزه هاي خود را در پس اتفاقات يا ديالوگ هايي مي گنجانند كه فهم كامل و خوب آن نيازمند كنكاش از سوي مخاطب و آشنايي با بيان زيبايي شناسانه و غير مستقيم تصوير و سينما دارد. مجموعه برنامه هاي تحليلي سينما در تلويزيون هم بايد در اصل همين كاركرد را داشته باشند. يعني فيلم ها را بايد از اين جهت مورد بررسي قرار دهند كه هم ارتباط مخاطب با فيلم را بيشتر كند و هم بيننده به مفاهيم و انگيزه هاي توليد اثر پي ببرد. اين مساله باعث مي شود بيننده لذت بيشتري از تماشاي اثر احساس كند.
احمد طالبي نژاد، نويسنده و منتقد سينمايي ارزيابي خود از برنامه هاي تحليلي سينما در تلويزيون به خبرنگار مهر گفت: به عقيده من در حال حاضر بيشتر اين مجموعه برنامه ها تبديل شده اند به محلي براي پخش فيلم هاي روز سينماي آمريكا و توجه چنداني به آثار شاخص سينمايي ندارند. اين همان كاري است كه در زمان هاي ديگر هم مي توان انجام داد. نمايش فيلم در عصرهاي جمعه يا اوقات ديگر هفته نيز همين كار را مي كند. در حالي كه برنامه هاي نقد و تحليل فيلم بايد آثار قابل توجه و قابل بحث سينماي جهان را ارايه كنند تا يك الگو و محك مناسب در دست بيننده قرار بگيرد.
وي در ادامه خاطر نشان كرد: در يك دوره اكبر عالمي برنامه اي به نام " هنر هفتم " را توليد و پخش كرد. در همان زمان تهيه كننده برنامه به من نامه هايي را نشان داد كه در آن بينندگان درخواست كرده بودند كه فيلم هاي رنگي را نشان ندهند و به پخش آثار قديمي تاريخ سينما بپردازند. وقتي فيلمي براي نمايش در اين نوع برنامه ها انتخاب مي شود، بايد از جايگاه و شايستگي لازم براي بررسي شدن برخوردار باشد. در يك دوره اي سينما چهار به اين كار اقدام كرد. اما به نظر مي رسد كه به تازگي از مسير اصلي خود خارج شده است و بيشتر جنبه سياسي به خود گرفته است. از افرادي هم در برنامه دعوت صورت مي گيرد كه بيشتر شخصيت سياسي دارند يا حتي روحاني هستند. به همان نسبت كه منتقدين سينمايي به عرصه سياست وارد نمي شوند، به همان اندازه هم چنين شخصيت هايي براي تحليل سينمايي نبايد دعوت شوند.
طالبي نژاد با اشاره به اينكه كاهش كيفيت برنامه هاي توليدي روي ذهن مخاطب اثر منفي مي گذارد، يادآور شد: زماني مخاطب بحث هايي كه درباره فيلم از سوي كارشناسان و منتقدان صورت مي گرفت را به شكل جدي تري دنبال مي كرد و گاه دقت نظري كه مخاطب درباره بحث ها از خود نشان مي داد، استقبال كمتري از آثار مي كرد. تحليل گران و كارشناساني كه به اين گونه برنامه ها مي آيند، تحليل ضد صهيونيستي يا ضد غربي درباره فيلم هاي ارايه م يدهند يا گاهي دست به تحليل هاي فلسفي مي زنند و كمتر از ويژگي هاي اثر حرفي به ميان مي آيد. تعداد برنامه هاي تحليل فيلم تلويزيون هم آنقدر زياد شده است كه مخاطب نسبت به تماشاي چنين برنامه هايي دچار مشكل مي شود. به نظرم در حال حاضر فقط شبكه آموزش است كه چنين برنامه هايي ندارد!
اين منتقد تاكيد كرد: برنامه هاي سينمايي نبايد باعث دلزدگي يا اشباع ذهن مخاطب و در نتيجه پس زدن او بشوند. در حدود دهه 60، اكبر عالمي برنامه اي با عنوان " آن روي سكه " داشت كه به بررسي تروكاژها و ترفندهاي سينمايي مي پرداخت و براي اهل فن پخش مي شد. اما اين برنامه در ميان مخاطب عام باعث نوعي بي اعتمادي به سينما شده بود و اگر در فيلم مستندي هم اتفاق يا انفجاري مي ديدند، آن را باور نمي كردند. از طرف ديگر، حجم زياد اين برنامه ها باعث مي شود كه لطمه شديدي به صنعت سينما بخورد. مگر مردم چقدر وقت براي فيلم تماشا كردن دارند كه در يك روز 2 تا 3 فيلم سينمايي از تلويزيون پخش مي شود. خيلي طبيعي است كه مخاطب با وجود اين مقدار فيلم ديگر رغبتي براي رفتن به سينما از خود نشان ندهد. به عقيده من به اين شكل سينماي ايران زير ضربه هاي تلويزيون له مي شود.
نكته مهمي كه در اين بين وجود دارد به نگاه و تعريفي بر مي گردد كه از سوي تهيه كنندگان اين نوع برنامه ها پيگيري و دنبال مي شود. چون سينما يك هنر چند وجهي است و آن را مي توان از جنبه هاي مختلف مورد بررسي قرار داد. وجه صنعتي و اقتصادي سينما در كنار وجوه جامعه شناسي و حتي مقاصد سياسي دولتمردان در حمايت از سينما، بخش هايي است كه مي توان در هنگام بررسي يك فيلم به آن اشاره كرد. اما اگر تهيه كننده برنامه انگيزه مشخصي براي توليد چنين اثري دنبال نكند و خود را اثر شرايط كند. در آن صورت است كه برنامه به سويي مي رود كه مهمانان برنامه به آن تمايل دارند.
هر چند كه وجه سياسي يكي از وجوه اصلي هر فيلمي به شمار مي رود. اما اگر به جاي صحبت درباره مصداق هاي تصويري و كلامي كه در فيلم وجود دارد تا انگيزه هاي توليد را نمايان كند، به مسايلي در فيلم پرداخته شود كه حالت انتزاعي و بحث هاي كلي سينمايي را دنبال كند، بدون ترديد پس از مدتي بيننده را از اين بحث ها خسته مي كند. بايد به اين مساله بسيار ظريف توجه داشت كه تماشاي فيلم براي مخاطب عام در وهله نخست دستيابي به يك سرگرمي است. وقتي فيلمي را تلويزيون پخش مي كند، تمامي اهالي خانواده بدون هراس از اينكه تصوير نامناسبي پخش شود، به تماشاي فيلم مي نشينند و از آن لذت مي برند. حال برنامه تحليلي بايد مخاطب را نسبت به تاثيرات منفي فيلم اشاره كند كه در تصاوير و كلام گنجانده شده است و احتمال دارد در طولاني مدت به ذهن او آسيب برساند.
محمد تقي فهيم، نايب رييس انجمن منتقدان و نويسندگان سينماي ايران در خصوص ميزان و كيفيت برنامه هاي تحليل فيلم در تلويزيون به خبرنگار مهر گفت: تلويزيون چون رسانه پرمخاطبي و گسترده اي است، توليد و پخش اين حجم از برنامه هاي تحليل فيلم به آن لطمه نمي زند. به خصوص اينكه طي سال هاي اخير تلويزيون از سينما فاصله گرفته بود و در حال حاضر رويكرد دوباره اي به اين عرصه دارد. از طرف ديگر، سينماي روز دنيار از جذابيت خوبي برخوردار است و مي تواند ميزان مخاطبين بيشتري را به خود جذب كند. به نظر من مشكل اين برنامه ها در ديدگاه و نگاه تحليلي آنها است.
وي خاطر نشان كرد: متاسفانه بيشتري توليد كنندگان برنامه هاي تحليلي فيلم در تلويزيون با هدف پر كردن آنتن و برنامه سازي صرف، دست به توليد اين گونه آثار مي زنند. در حالي كه تهيه كنندگان اين نوع برنامه ها بايد صاحب ديدگاه و نگاه نسبت به سينماي روز دنيا باشند و با توجه به آشنايي نسبت به سينماي خوب و شاخص نسبت به فعاليت در اين زمينه اقدام كنند تا به اين وسيله سطح سليقه ذايقه بينندگان را افزايش دهند. براي نمونه اين برنامه ها بايد به بررسي دلايل موفقيت سينماي غرب بپردازند و به اين مساله توجه داشته باشند كه چرا سينماي ايران با وجود برخورداري از 20 ميليون مخاطب بالقوه در جذب تماشاگر با مشكل مواجه است و چه عواملي باعث شده است تا امپرياليست ها از سينما به عنوان ابزار اعمال سياست هايشان استفاده كنند.
اين منتقد سينمايي درباره اينكه به نظر مي رسد بيشتر تحليل هاي فيلم تلويزيون به سمت نكات سياسي تمايل پيدا كرده است، اظهار داشت: به عقيده من اصولا" سينما يك مقوله سياسي است. به خصوص اينكه اگر سينمايي رشد مي كند، دليل آن حمايت سياستمداران كشور از سينماي آن است تا به قدر كافي سينما پر مخاطب ظاهر شود. سينما در دنيا كاركردي سياسي دارد. البته ابعاد زيبايي شناختي و هنري فيلم ها نيز در جاي مطرح است، اما جنبه هاي سياسي فيلم ها بارزتر خواهد بود. در كشور ما هم فيلم هايي از سينماي آمريكا پسنديده مي شود كه آثار معترضي باشند و اين گونه فيلم ها از جنبه هاي سياسي قوي برخوردارند. اما تهيه كنندگان برنامه هاي تحليل فيلم از منتقداني دعوت مي كنند كه نگاه آنها را اعمال كنند و گاه تحليل هايي كه ارايه مي شود پخته و حساب شده نيست.
مساله بر سر اين است كه نقد و تحليل فيلم گاه بر آن مقدم است. يعني در برخي موارد سنجاق شدن يك تحليل درست و منطقي به فيلم باعث مي شود، ميزان آگاهي مخاطب و فهم فيلم بسيار بهتر صورت بگيرد. اين مساله بر اهميت و جلوه فيلم نيز مي افزايد. اما اگر نقد آن هم در رسانه اي مانند تلويزيون شكل كلاس درس به خود بگيرد يا نكاتي را مورد توجه قرار دهد كه فهم فيلم را مشكل تر كند يا حتي به فهم مخاطب لطمه بزند، بدون شك در كار خود ناموفق عمل كرده است.