یک مدرس فلسفه با بیان اینکه باید هر تمدنی را به مقومات خود آن سنجید، نسبت به اینکه برخی اخباریگری را یکی از زمینه های فکری افول تمدن اسلامی می دانند، واکنش نشان داد و گفت: در گسترش تمدن و فرهنگ اسلامی همان اندازه علوم نقلی مؤثر بوده که علوم عقلی. البته هر دوره تمدنی دچار زوال می شود اما هیچگاه تمدن اسلامی از بین نرفته است.

دکتر رضا سلیمان حشمت عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در پاسخ به این سؤال که برخی از اخباریگری به عنوان یکی از عوامل فکری افول تمدن اسلامی یاد می کنند، به خبرنگار مهر گفت: این نتیجه گیری دارای یکسری پیش فرضهایی است که آن پیش فرضها خود محل تأمل است. اینکه برخی می گویند تمدن اسلامی افول کرده به چه اعتباری می گویند؟ معیارشان چیست؟ باید پیشتر معلوم شود که معیار ما برای این نتیجه گیری چیست؟ آیا میزان و معیار کلی و ثابتی برای سنجش وضعیت همه تمدنها داریم؟ آیا بر مبنای علوم و صنایع و حرف است یا علوم عقلی ملاک است؟

دکتر حشمت سلیمان افزود: آنهایی که بر این باورند که اخباریگری زمینه افول تمدن اسلامی است و یا خود، نتیجه افول تمدن اسلامی است، به نظر می آید که می خواهند بر این تکیه کنند که اگر علوم عقلی باشد و بسط پیدا کند، هیچگاه افولی حاصل نمی شود. در حالیکه همه این مسائل جای پرسش دارد. یعنی اول باید از مقدمه و یا آن پیش فرضها شروع کرد.

وی از انقلاب اسلامی به عنوان یکی از زمینه های احیای دوباره تمدن اسلامی یاد کرد و در عن حال توضیح داد: در دوره اخیر در همه عالم اسلام چه در غرب عالم اسلامی که عثمانی ها و اعراب بودند کلا دولت عثمانی از هم پاشید که آنها اعتقاد داشتند، خلافت اسلامی بوده است. کشور ما هم بعد از مشروطه وقتی شیخ فضل الله نوری را به دار زدند به نوعی این پیام را می خواهند بدهند که اسلام دیگر تمام شد و بعد از آن سیاستهای مدرن کردن ایران بدون توجه به سوابق فرهنگی آغاز شد و اوج آن را در دوره پهلوی می بینیم. شاید این مسائل نشان دهد که تمدن اسلامی از جان افتاده است اما دوباره احیا شد اما باید پرسید چگونه از جان افتاده و به چه معنا دوباره می خواهد جان بگیرد. این مسائل اینگونه نیست که صرفا آن را به یک جریان فکری مثل اخباریگری نسبت دهیم و مطلب به این سادگی باشد.

استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی تأکید کرد: باید به پیش فرضهای این پرسش توجه کرد. یعنی ببینیم اوج یک تمدن یعنی چه؟ زوال یک تمدن چیست؟ آیا معیار واحدی داریم که با آن بسنجیم؟ اگر معنای شکوفایی تمدن را بر اساس نزدیکی هر چیزی به وضع فعلی بشر بسنجیم، این که مدرن فکر کردن می شود. یعنی هر چیزی که در دوره های گذشته به آنچه امروز درغرب است، نزدیک باشد را نشانه اوج تمدن بدانیم و اگر از آن دور باشد نشانه ذلت و زوال است؛ درست نیست.

وی با بیان اینکه باید هر تمدنی را به مقومات خود آن بسنجیم؛ تأکید کرد: خود علوم و صنایع و حرف مبتنی بر یک نسبتی است که انسان با حق پیدا می کند و در آن نسبت است که امکاناتی به روی انسان گشوده می شود، در نتیجه برخی از صنایع و حرف پیدا می شود و به برخی از مسائل بی توجهی می شود. مثلا در برخی از تمدن‌ها نگارگری برجسته است و در برخی از تمدن‌ها شعر و هنرهای ادبی بسیار مهم است و غیره.

وی یادآور شد: مثلا در چین باستان برخی چیزها مثل باروت را داشتند اما هیچگاه از آن استفاده منفی که امروزه از آن می کنند، نشد و هیچگاه به این مسئله به عنوان سلاح و یا به عنوان وسیله ای که کوهی را تخریب کنند و مثلا در راه سازی استفاده کنند را نداشتند واصلا به این راه نرفتند اما در عین حال تمدن و صنایع و هنرهای خاص خودشان را داشتند. بنابراین هر تمدنی را بر اساس اقتضائات خودش می سنجیم.

دکتر حشمت سلیمان افزود: حالا ما در شرایطی هستیم که این تمدن غربی با علوم و تکنولوژی اش بسط پیدا کرده است و این مهم است که ما به این علوم و صنایع مجهز شویم و اقتضای زمان ماست اما اینکه این تمدن را ملاک سنجش دیگر تمدن ها قرار دهیم، بسیار غلط است. البته تمدن غرب در بسیاری از ابعاد مدیون عالم اسلام است و آن ترجمه ها موجب ایجاد امکاناتی برای اروپا و غرب شد.

وی با انتقاد از برخی نتیجه گیری های سطحی تصریح کرد: کسانی که اینگونه طرح مسئله می کنند، مسئله شان این است که هر چیزی مثل علم، صنعت، هنر، علوم عقلی، فلسفه و...در غرب در بهترین وضع اش است و چرا مثلا دیگر تمدنها به اینها دست پیدا نکردند. که به نظر من این پرسش درست نیست و این نحو ورود به مسئله، قبول کردن برتری مطلق غربی هاست. اینکه ما به این علوم و صنایع و تکنولوژی نیاز داریم خود یک مسئله است و اینکه ما آنها را ملاک سنجش و قضاوت خود قرار دهیم، دیگر غرب زدگی است.

این استاد فلسفه یادآور شد: در گسترش تمدن و فرهنگ اسلامی همان اندازه علوم نقلی مؤثر بوده است که علوم عقلی تأثیرگذار بوده است. اصلا قبل از اینکه فلسفه به عالم اسلام ورود پیدا کند مسلمانان بر اساس توصیه پیامبر(ص) و احادیث نبوی به سوی فراگیری علوم و حرف و صنایع رفتند. گرفتن علوم عقلی یونان توسط مسلمانان نشانه این است که این تمدن و این فرهنگ قابلیت آن را داشته است که این علوم را اخذ کند چون نه یونانیان و رومی ها بر مسلمانان حاکم شدند و نه ارتباط زیادی بین این دو بوده است و حتی این علوم در آن زمان تقریبا از بین رفته بود اما مسلمانان تازه این مسئله را گرفتند و آن را بسط دادند و هنوز علوم عقلی به معنای فلسفه مطرح نشده بود اما این طلب مسلمانان مبتنی بر تعالیم قرآن و آموزه های اسلامی است.

وی در ادامه تأکید کرد: اینگونه نیست که بر اساس فکر یونانی و یا بر اساس تکنولوژی جدید راجع به همه چیز قضاوت کنیم. ما در دوره قاجار وقتی از روسها شکست خوردیم این پرسش ایجاد شد - که به پرسش عباس میرزا معروف شد - که چرا با اینکه بهترین دین و مذهب را داریم و شجاعانه جنگیدیم و از جهات مختلف به ویژه اخلاقی بر روسها توفق داشتیم چرا شکست خوردیم؟ بعد کم کم این پرسش ایجاد شد که این علومی که در غرب به وجود آمده چرا ما نداریم؟ خب تا اینجا این درست است اما وقتی رفتند که این علوم را اخذ کنند این علوم جدای فرهنگ غربی نبود و نسبتی با فرهنگ غرب دارد. بعد کم کم به این فکر کردند که آنها مظهر رشد و تعالی و تکامل و عقل هستند و ما نیستیم و کم کم به این صورت در آمد که عادت کردیم خود را تخلیه کنیم که این درست نیست و به این شکل به قضایا نگاه کردن، مواجه درستی نیست و تبعات منفی دارد و مهمتر آنکه مشکل ما را حل نمی کند.

دکتر سلیمان حشمت در پایان گفت: آنهایی که بر این باورند که اخباریگری در اواخر دوره صفویه غالب شد پس چرا در اصفهان مرحوم بیدآبادی و الماسی و ... دوباره به ملاصدرا رجوع می کنند. البته اواخر صفویه دوره خوبی کشور نداشته است اما مطلب اینگونه نگاه کردن درست نیست و ندیدن خیلی چیزهاست. مثلا در دوره قاجار در حوزه تهران علوم عقلی رواج داشته است اما رواج علوم عقلی نتوانست ما را از آن وضع گرفتاری خارج کند پس این نشان می دهد که ما نیاز به مسائل دیگری هم داریم.