موضوع اسماء حسنی از مختصات قرآن کریم بوده و در سایر کتب آسمانی این موضوع به چشم نمیخورد. دقت و تدبر در آیات قرآنی و هم چنین دقت و بررسی روایات وارده و ادعیۀ ماثوره از حضرات معصومین(ع) به خوبی این حقیقت را روشن میکند که اسماء حسنی در نظام وجود وهستی دارای نقش اساسی است و همۀ مخلوقات از جلوات و آثار اسماء حسنی بوده و همه به اسماء الهی منتهی میگردند.
اسماء حسنی عبارتند از: تجلیات ذات غیبی حق و هر اسمی از اسماء الهی، جلوه خاصی است از ذرات غیبی. در عین این که قرآن کریم و روایات و دعاهای وارده روی اسماء حسنی تکیۀ خاصی دارند، با این حال، موضوع اسماء حسنی از موضوعاتی است که کمتر روی آن بحث و بررسی شده است و در نتیجه تا حدود زیادی این موضوع ناشناخته مانده و نامانوس به اذهان میباشد. فلاسفه و به ویژه عرفای بزرگ اسلامی با برداشتهای دقیقی که از آیات و روایات و ادعیه دارند تاحدودی به این موضوع پرداختهاند.
عرفاء بزرگ ما در باب اسماء حسنی تالیفات و نوشتههای ارزندهای دارند و در تالیفات و نوشتههای خودشان با مقدمات و اسلوب خاصی به مسأله اسماء الهی و تجلیات اسمائی حضرت حق پرداخته و ظهورات ذات غیبی حق در مظاهر اسماء را با استفاده از اشارات آیات و روایات و ادعیۀ ماثوره و با استفاده از عقل و ذوق به استمداد از مکاشفات و هدایتهای باطنی بیان نمودهاند و باز با استفاده از همه اینها به بیان ترتیب و ترتب اسماء حسنی و مراتب «اسماء» و نیز به بیان جلوات و آثار اسماء و به اسرار و دقایق زیادی در ارتباط با مسأله اسماء حسنی پرداختهاند.
در این میان، علاوه بر مقدمات و اسلوب خاص، و علاوه بر روشی که دارند اصطلاحات بخصوصی هم دارند که متداول بین آنان بوده و در ضمن، گویایی بهتر و روشنگری بیشتری هم در این اصطلاحات مخصوص آنان میتوان یافت که تا حدود زیادی در بیان مقصود و تفهیم آن، و در نزدیک کردن حقایق برتر و اسرار اسماء به اذهان و افهام موثر بوده و نقش خاصی برای خود دارد. اصطلاحاتی از قبیل؛ ظهور، ظاهر مظهر، مظاهر، جلوه، تجلی، تجلیات، متجلی مجلی مجالی، تعین، تعینات، تعین اول، تعین دوم، ظهور، بطون، ظهور در عین بطون، بطون در عین ظهور، وحدت، کثرت، کثرات، وحدت در کثرت، کثرت در وحدت، ذات، مقام ذات، هویت، هویت غیبیه، و نظائر اینها از اصطلاحات دیگری که به جهت نامانوس بودن از ذکر آنها خوداری میکنیم.
به طوری که گفتیم این اصطلاحات و اصطلاحات دیگری که در بین عرفاء بزرگ ما متداول است یک سلسله تعبیرات و الفاظی است که درتبیین مقصود و در تفهیم مطلوب به لحاظ سعه و ظرافت خاصی که در مفاهیم ایت تعبیرات و الفاظ هست، نقش بخصوصی داشته و برای بیان کردن حقایق وجود و اسرار هستی و روشن کردن حقایق اسماء و جلوات و آثار آنها، راه را نزدیکتر و از لغزشها و انحرافها مصونتر میکند.
«اسم احسن» و «اسماء حسنی» عبارت است از اسم یا اسمائی که دلالت میکند به یک ذات مزبور در اتصاف به آن کمال، برتر از هر موجود دیگری باشد که متصف با همان کمال است. پیدا است که ذات حق با هر کمالی از کمالات وجودی به نحوی که برتر از هر موجود دیگری باشد متصف بوده و هرکمالی به صورت مطلق و نامحدود و به صورت ذاتی و اصیل، مخصوص او بوده و اگر موجودی از موجودات از همان کمال وجودی برخوردار بوده باشد، طبعاً به صورت محدود و نازل و به صورت عارضی و غیر ذاتی و غیر اصیل و تبعی و ظلی است.
در نتیجه هر اسمی که «اسم احسن» است مخصوص ذات حق بوده و غیر او گفته نمیشود زیرا که هیچ غیری این چنین نیست که در اتصاف با کمالی از کمالات، برتر از هر موجود دیگری باشد. هر موجودی از موجودات با هر کمالی از کمالات متصف باشد، اصل آن کمال و مطلق و نامحدود آن ذات حق دارا بوده و آنچه این مخلوق و این موجود داراد از حق بوده و دادۀ او است و به او قائم بوده و محدود نیز هست.
بنابراین «اسم احسن» با این معنی و مفهوم، به هر اسمی و به هر لفظ و کلمهای که حکایت از یک ذات با کمالی از کمالات میکند، تطبیق نمینماید و به الفاظ و کلماتی که دارای معانی و مفاهیم محدود و آمیخته به جهات امکانی و یا جهات نقص و عدم و فقر و نظائر اینها است شامل نمیگردد و همچنین به الفاظ و کلماتی که در معانی و مفاهیم آنها خصوصیات جسمانی و مادی و خصوصیات مربوط به مخلوق در نظر گرفته شده است تطبیق نمیکند. «اسم احسن» به معنی و مفهوم صحیح خودش، مخصوص حضرت حق بوده و هر «اسم احسن» و همه «اسماء حسنی» مخصوص به او است.
با این بیان فهمیدیم که مسأله توقیفی بودن اسماء الهی با توجه بر معنی و مفهوم «اسم احسن» مسألهای نیست که بتوان روی آن تکیه نمود و حسابی کرد. البته به لحاظ این که فکر ما انسانها محدود است و از طرفی مانوس به مفاهیم و معانی محدود و خصوصیات امکانی و جسمانی و مادی هستیم به طور طبیعی در بکار بردن الفاظ به خصوصیات امکانی و جسمانی و مادی و کمالات وجودی محدود توجه داریم، چه بهتر که در اسماء الهی (اسماء حسنی) احتیاط نموده و به آن اسمائی که در آیات و روایات و دعاها وارد شده است اکتفاء نموده و خدای متعال را با آن اسماء بخوانیم و عبادت بکنیم.
قرآن کریم در آیات متعددی با صراحت این حقیقت را بیان میکند که ذات اقدس الهی دارای همۀ اسماء حسنی است. در آیۀ 180 سورۀ الاعراف میفرماید: «ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها و ذرواالذین یلحدون فی اسمائه سیجزون ماکانوا یعملون» یعنی و برای «الله» است همۀ اسماء حسنی، پس در مقام دعا و عبودیت با اسماء حسنی خدای متعال را بخوانید و با هر اسمی به عبادت او قیام کنید و بحال خود بگذارید و ترک نکنید آنانی را که در اسماء الهی الحاد میورزند و با انکار و مجادله پیش میآیند و غیر او را میخوانند و به غیر او عبادت میکنند. و اینها بزودی به جزاء عمل خود خواهند رسید.
در این آیه همۀ اسماء حسنی را از آن خدای متعال میداند و میفرماید هر اسمی که احسن است و حکایت از کمال و جمالی میکند و خبر از صفتی از صفات کمالیه میدهد و حکایت آن به نحو اطلاق است و عیب و نقصی را دربرندارد، مخصوص «الله» است و او است که هر «اسم احسن» و همه «اسماء حسنی» و هر کمالی را به نحو اطلاق دارا میباشد.
در آیۀ 110 سورۀ الاسراء میفرماید: «قل ادعوا الله اودعوا الرحمن ایاماً تدعوا فله الاسماء الحسنی» یعنی: بگو ای پیامبر که خدای متعال را به اسم «الله» یا به اسم «رحمان» یا به هر اسم نیکو بخوانند که همۀ اسماء حسنی مخصوص خدای تبارک و تعالی است. در این آیه باز به این حقیقت که هر «اسم احسن» و هر اسمی که حکایت از جمال و جلال بیقیدو شرط و حکایت از کمال محض و بیحد و حکایت از صفتی از صفات کمالیه به نحو اطلاق و پاک از هر نقیصه و عیبی میکند مخصوص ذات حق بوده و در حقیقت از آن اوست و اسم اوست.
در آیه 8 سورۀ طه میفرماید: «الله لااله الاهوله الاسماء الحسنی» یعنی بجز «الله» معبود و مقصودی نیست و برای او است همۀ اسماء حسنی. این آیه نیز گویای همان خواستهاند «الف و لام» «اسماء» را برای «عهد» بگیرند، نظر آنان به یک سلسله روایاتی است که در آنها برای اسماء الهی عدد معینی ذکر شده است. اینها میگویند با توجه به مضمون این روایات، اسماء حسنی، اسماء مشخص و معهودی است که در این روایات و یا در آیات قرآن کریم به آنها اشاره شده است و اطلاق اسم دیگری غیر از آنچه تعیین گردیده است، درست نیست و نمیشود اسم دیگری را به ذات حق، اطلاق بکنیم. براساس گفتۀ اینها اسماء الهی که اسماء حسنی مینامیم اسماء مشخص و معهودی خواهد بود و منظور از «الاسماء الحسنی» که در آیات گذشته به آن اشاره شده، همین اسماء مشخص و معهود است و نه هر اسم احسن. آیا اسماء الهی توقیفی است؟
این اختلاف که گفتیم در حقیقت به اختلاف معروف برمیگردد که آیا اسماء الهی، توقیفی است یا نه؟ عدهای معتقدند که اسماء الهی، توقیفی است، یعنی باید از طریق آیات و احادیث و به عبارتی، باید از طریق شرع مقدس وارد شده باشد و ما در اطلاق اسم به ذات حق آزاد نبوده و نمیتوانیم هر اسمی را به ذات حق اطلاق کنیم و نمیشود خدای متعال را با هر اسمی بخوانیم. این عقیدۀ عدهای از علماء اسلام است.
نظر این عده بر این است که چون ذات حق همۀ کمالات وجودی را به نحو اطلاق دارا بوده و کمالات حق، کمالات بیحد و بینهایت بوده و ذات حق از هر نقص و عیبی منزه است، بنابراین نمیشود هر اسمی را به ذات اقدس الهی اطلاق بکنیم، زیرا که الفاظ و کلمات متداول در میان ما انسانها دربرابر یک سلسله معانی و مفاهیمی الفاظ، معانی و مفاهیم محدودی است و طبعاً اطلاق این الفاظ به ذات اقدس الهی، صحیح نیست.
به عبارت روشنتر، الفاظ و کلمات متداول در بین ما انسانها در معانی و مفاهیم خود از محدودیتها و نقائص و عیوبی که به مخلوقات برمیگردد، پاک نیست و معانی و مفاهیم الفاظ و کلمات، محدود به حدودی است که خدای متعال از آنها منزه است و بدین لحاظ نمیشود این کلمات و الفاظ را به صورت «اسم» به خدای متعال اطلاق کنیم. طبق گفتۀ اینها در اطلاق هر اسمی از اسماء به خدای متعال، احتیاج به رخصت و اجازۀ شرعی داریم و هرکجا که چنین رخصتی نبود، نمیتوانیم اسمی را به خدای متعال به عنوان «اسم» اطلاق کنیم و در نتیجه، اسماء الهی به همان اسمائی که در آیات و روایات و بیانات وارده از معصومین(ع) آمده است منحصر میگردد، آن هم نه به این معنی که اسماء حسنی همانها است که وارد شده است، بلکه بدین معنی که ما در اطلاق اسم به ذات حق، موظف هستیم که به اسماء وارد شده در متون معتبر اسلامی اکتفا نموده و بیش از آن مجاز نیستیم که اسمی را به خدای متعال، اطلاق کنیم.
معنی توقیفی بودن اسماء الهی همین است که گفتیم و به طوری که ملاحظه میکنید، این گفتار که بعضیها طرفدار آن هستند به اسماء لفظی، یعنی به «اسم الاسم» میگردد و نه به اسماء حقیقی و یا به حقایق اسماء الهی که اسماء لفظی اسماء آنها است. پیدا است که توقیفی بودن حقائق اسماء الهی که با کمالات حق در ظهور است، معنی و مفهومی ندارد، زیرا که کمالات او هیچ گونه حد و حدودی ندارد و او هر کمالی را به نحو اطلاق و بدون حدود، واجد باشد.*
ادامه دارد ... .
*نویسنده: دکتر پریش کوششی، دکترای فلسفه و استادیار دانشگاه آزاد اسلامی، محقق و مترجم آثار دینی و فلسفی