این سوال مطرح است که مگر تعریف کار مستحب این نیست که انجام آن پاداش دارد ولی ترک آن مجازات ندارد؟ اگر این طور است چرا باید به سبب ترک کار مستحبی مثل صدقه دادن مجازات شویم؟ پاسخ این است که بله. صدقه دادن مستحب است و کسی به سبب ترک آن مجازات نمی شود اما سبب مجازات در این موارد آن گناهان اعتقادی است نه صرف این انفاق نکردن و اما آن کس که بخل ورزید و بی نیازی نمود و وعده ی نیک را تکذیب کرد پس کارش را دشوار خواهیم کرد.(سوره لیل، 1 تا 10)
پس اگر دوستی درخواست کمک کرد و دریغ کردیم، و اگر فقیری دست دراز کرد و بی تفاوت رد شدیم، و اعمال مشابهی پیش آمد که کاملا جنبه ی مستحبی داشت و ما انجام ندادیم، مجازات نخواهیم شد. اما اگر صورت مساله جنبه ی اعتقادی پیدا کرد ما نه تنها انفاق نکردیم بلکه بخل ورزیدیم و گفتیم پول خودم برای خودم. و بلکه سرمایه ی در دستمان (پول، علم، شهرت یا هر چیز دیگر) را از خود دانستیم نه از خدا و فکر کردیم که این سرمایه مال خودمان است و مثل قارون سخن گفتیم که من این سرمایه را با شایستگی و علمی که در اختیار داشتم به دست آوردم، و بلکه با آن سرمایه، احساس بی نیازی کردیم که مثلا این پول را برای خودم نگه می دارم تا در آینده با آن مشکلاتم را خودم حل کنم، و بلکه وعده های نیک الهی را تکذیب کردیم که صدقه و انفاق چه آثار و برکاتی در دنیا و آخرت دارد و گفتیم آنچه را نقد دردست خود دارم، با نسیه ای که تعالیم دینی می گوید، عوض نخواهم کرد، با چنین طرز تفکر و اعتقادی، باید منتظر مجازات و بلکه عذاب الهی باشیم.
پس باید توجه داشته باشیم که چند نوع گناه داریم:
- گناهان رفتاری که از اعضا و جوارح انسان سرمی زند، مثل دروغ، دزدی، غیبت
- گناهان صفاتی که نفس انسان متصف به برخی صفات مذموم باشد، مانند حسد، تکبر، بخل و...
- گناهان اعتقادی که باورهای انسان نادرست باشد و مثلا خدا یا قیامت یا پیامبران یا فرشتگان (موجودات و نیروهای غیبی) و... را باور نداشته باشد و بلکه انکار کند.
قانون کلی این است که وقتی انسان مرتکب هر نوع گناه از جمله گناه اعتقادی هم بشود، خداوند او را مجازات می کند این گناه اعتقادی می تواند این باشد که وقتی فرد نشسته است و با خود فکر می کند، یکی از وعده های الهی را تکذیب نماید. سنت قطعی خداوند این است که متناسب با اهمیت موضوع، فرد گناهکار را مجازات می کند، چنانکه پیشینیان چنین گناهی کردند و مجازات شدند. نکته مهم اینکه مجازات الهی که در دنیا گرفتار آن می شویم، نشانه ی لطف و عنایت خداست تا بیدار شویم.
معالجه ی مرض بخل محتاج به علم و عملی است اما علم آن است که آفت بخل را بداند و فایده ی جود و کرم را بشناسد و بعد از آن که طالب علاج این مرض باشد، بسیار ملاحظه ی آثار و اخباری که در مذمت بخل و مدح سخاوت رسیده بکند و وعده و وعیدی که بر این دو صفت شده به نظر درآورد و ذلت بخیلان و تنفر از ایشان را مشاهده نماید و این مرضی است که معالجه ی آن بسیار مشکل است، به خصوص در ایام پیری، زیرا مرض در این وقت مزمن شده است و قوت گرفته و بدن ضعیف شده است و مقاومت با مرض نمی کند و چنین کسی در نهایت ضلال و گمراهی، و مصداق خـَسـِرَ الدُّنیا و آخرت است.(حج آیه 11)
پس راه علمی آن است که آدمی آفت بخل و فایده ی جود و سخاوت را بشناسد و طریق عملی آن است که بذل و بخشش کند هر چند با تکلف و مشقت باشد تا اینکه صفت جود و کرم برای او طبیعی شود. از اسرار وجوب زکات، و ترغیب به بذل مال، پاک ساختن نفس است از صفت رذیله بخل، که از جمله مهلکات است.
و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس زکات مال خود را بپردازد، و مهمان نوازی کند و امانت نزد خود را برگرداند، از شح نفس خویش(از حرص مانع خیر) حفظ شده است.
قرآن کریم در قرآن 10 اهرم برای سخاوتمند کردن چنین افرادی استفاده نموده است:
1. ای انسان تو بزرگی، 2. دنیا چیزی نیست و کم ارزش است، 3. وابستگی به دنیا سرزنش دارد، 4. اگر انفاق کنی چند برابر می دهیم، 5. تشویق آنهایی که ایثار می کنند، 6. اگر ندهید آن را می گیریم یا می سوزانیم، 7. بخل در دنیا موجب عذاب آخرت هستند، 8. بعضی از افراد نیازمند، فامیل تو هستند، 9. بعضی از نیازمندان، افراد گرفتار هستند، 10. فریب دنیا و زرق و برق آن را نخورید.