به گزارش خبرنگار مهر، مراسم گرامیداشت خلیل عمرانی و اصغر حاجحیدری (خاسته) دوشنبهشب 16 بهمن با حضور شاعرانی چون یوسفعلی میرشکاک، رضا اسماعیلی، سعید بیابانکی، خسرو آقایاری، علیمحمد مودب، فاطمه طارمی، عباس کلهر و مسئولانی چون محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری، امیرحسین فردی مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری، مجتبی رحماندوست نماینده مجلس ،اعضای خانواده و علاقهمندان این دو شاعر در تالار مهر حوزه هنری برگزار شد.
یوسفعلی میرشکاک در این برنامه گفت: وقتی سعید بیابانکی به من گفت خاسته، درگذشته است، گفتم کاش من به جای او بودم! وقتی هم که خبر درگذشت عمرانی به من رسید، احساس کردم کوپن من را برداشت و رفت. امروز هم احساس جاماندگی میکنم چون همه آنهایی که سر و ریششان سفید شده، مردهاند و فقط من ماندهام.
وی افزود: آقای فردی در این برنامه حضور دارند. میخواهم از ایشان خواهش کنم سعی کنیم برای مردهها نکوداشت نگیریم! چهچیزی را میخواهیم نکو بداریم، وقتی خود طرف غایب است؟ آیا نمیخواهیم درباره اویی که زنده یا مرده است، تکنوشتههایی داشته باشیم و هرکسی نظرش را درباره شخصیت و آثار آن فرد بنویسد؟ حالا چه به اندازه یک کف دست نوشته چه به اندازه یک مقاله مفصل. آیا نمیشود یک نشریه داشته باشیم که نه گلاسه باشد و نه رنگی ولی کارهایی ماندگار که یادگارنامهای باشد برای آیندگان، در آن چاپ شود.
این شاعر گفت: بهترین شاگردپروری این است که هنگامی که به هنرمند دسترسی داریم، حقش را ادا کنیم. غربت هنرمندان در این است که غالبا آن وجهی که دوست دارند آشکار شود و خودشان هم حیا دارند بر خودشان متجلی شود، مغفول میماند. ما ایرانیها، مغرورترینمان هم با حیاست. شاید برای همین است که صبر میکنیم طرف بمیرد تا دربارهاش کار کنیم و حرف بزنیم.
میرشکاک در ادامه گفت: افسوس میخورم که چرا برای عمرانی کاری نکردم. بس که این مرد مظلوم و خوب بود. احساس میکنم برای عمرانی کاری نکردهام. با این که خیلی به هم نزدیک بودیم. ولی آیا اگر کسی به من میگفت، باز هم برای او کاری نمیکردم؟ خواهش میکنم این نکوداشتها بیافتد برای زمان قبل از تمام شدن کار. نه فقط تجلیل باشد بلکه تحلیل هم باشد. فلاسفه میگویند مرگ پایان امکانهاست ولی من معتقدم مرگ آغاز امکانهاست. ما نسبتی داریم با اهل بیت عصمت و طهارت که این، نسبت با جاودانگی است.
این منتقد گفت: خلیل و خاسته از میان نرفتهاند. بلکه حضورشان بیشتر هم شده است. حال آنکه ما در قفسایم و آنها بر ما اشراف دارند. زیباترین لحظه هستی انسان به فراخور باورش به غیب، مرگ است و فراتر از مرگ، شهادت است.
در ادامه جواد زهتاب به شعرخوانی پرداخت و رحماندوست، فردی و مومنی به تجلیل از خانواده زندهیاد عمرانی پرداختند.
سپس مجتبی رحماندوست گفت: من قصد سخنرانی ندارم. به این مراسم آمدم تا به قصد ارادت به این دو شاعر، کارت خود را بزنم. خاسته انسانی تودر برو، ساده و صمیمی بود و اصلا اهل فیلم بازی کردن نبود. به راحتی سخنگفتن، شعر میگفت و با هر فردی به راحتی ارتباط برقرار میکرد.
وی افزود: با مرحوم عمرانی ارتباط بیشتری داشتم. او در زندگی خودش را یافته بود و سعی سعی داشت زندگیاش را لحظه لحظه بسازد. با آینده کاری نداشت. تلقیاش این بود که «آینده میخواهیم چه کار کنیم» وجود ندارد بلکه «میخواهیم در لحظه چه کار کنیم» مطرح است. از نظر او لحظهها تکههای آجر بنای شخصیت تو هستند. عمرانی شاعر بودن، ولایی بودن، به روز بودن و متعهد بودن را نشان داد و من هر لحظه و آن که او را میدیدم، احساس میکردم در حال تکوین شخصیتاش است.
در ادامه عباس کلهر به شعرخوانی پرداخت و علی محمد مودب نیز سخنانی کوتاه درباره این دو شاعر گفت. پسر زندهیاد خاسته و مبین اردستانی از دیگر شاعرانی بودند که در این مراسم شعرخوانی کردند. سپس از خانواده زندهیاد اصغر حاجحیدری تجلیل به عمل آمد.