به گزارش خبرنگار مهر، کتابهای مجموعه «قتل در پنج دقیقه» که از کتابهای مجموعه «نقاب» محسوب میشوند، مجموعهای از داستانهای کوتاه پلیسی هستند که توسط دو روزنامهنگار و نویسنده آلمانی گردآوری شدهاند. تا به حال کتابهای «مار اوکیناوا» و «عکس فوری» از این مجموعه به چاپ رسیدهاند. هر جلد از این مجموعه، شامل 20 داستان است.
کارستن کلمان و ولف برومل دو نویسنده و روزنامهنگار آلمانی هستند که در شهرهای هامبورگ، وین و لندن فعالیت میکردهاند. این دو روزنامهنگار علاوه بر داستانهای کوتاه خود، آثار جنایی و پلیسی جمعی از داستاننویسان آلمانیزبان را هم گردآوری و تدوین کردهاند.
امتحان دیپلم، قتل توسط مردی که مرده بود، راز غار آبی، زنی انتقام میگیرد، مرد رویاها، یک آدمربایی به شیوه کلاسیک کوتاه و مختصر، سوء قصد شکمی، گلوله، دفاع از خود، ماه عسل جهنمی، زیبای خسته از زندگی، موتور سیاه، دوستان، گلفروش خندهرو، خواهر زیبا، رقص در دو عروسی، مرگ در تئاتر، ندامت دیرهنگام، آدم عاقل به پس از مرگ هم میکند و عاقبت پیشبینیناپذیر برونو هوبر عنوان 20 داستان این کتاب هستند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
در ساختمان بانک فقط صندوقدار، یک مرد بازنشسته که میخواست از حسابش پول بردارد، و رئیس بانک فرانک دورک بودند. دورک پشت گیشه بود و داشت به ساعت نگاه میکرد. ناگهان موتورسوار به داخل بانک حمله کرد. صورتش زیر کلاهخود دیده نمیشد. او کیف ورزشیاش را بلند کرد و از داخل آن یک تفنگ ساچمهای بیرون آورد. آن را به سمت فرانک دورک هدف گرفت و به او اشاره کرد که به سمت صندوق برود.
فرانک دورک سیساله، رئیسی جوان و کوشا بود. اما حاضر نبود که جانش را فدای کارش کند. چند ماهی بود که در این شهرک کار میکرد، و با زنی آشنا شده بود که میخواست با او ازدواج کند: ایرنه، دختر مالک شرکت عظیم پخت نان، لوتیش بود. دورک به زن صندوقدار که خشکش زده بود، دستور داد: هرچه پول در صندوق هست، بیرون بیاورید.
سارق کیفش را به سمت او انداخت و دورک همه بستههای پول را گرفت و درون کیف گذاشت. او نگاهی به تکمه آژیر انداخت. و سپس به لوله تفنگ نگاه کرد. و بعد کیف را تحویل آن مرد داد. سارق آن را گرفت و با تفنگش ضربهای محکم به کمر مرد بازنشسته زد. «با این آقا کاری نداشته باشید.» فرانک دورک از پشت گیشهاش بیرون آمد و ادامه داد: «اگر گروگان میخواهید من را ببرید.»
صدای انفجاری بلند شد. فرانک دورک با اصابت گلولهای بر زمین افتاد.
ایرنه لوتیش از خود بیخود، میدید که چگونه نامزدش درون یک تابوت فلزی از بانک بیرون آورده میشود. در کنار او یک سربازرس و رئیس پلیس، باریک ایستاده بود. او ماموری کهنهکار بود و ایرنه را از سالها پیش میشناخت. او به سربازرس گفت: من نمیفهمم چرا سارق اصلا تیراندازی کرد. دلیلی برای این کار نداشت.
این کتاب با 140 صفحه، 550 نسخه و قیمت 4 هزار و 500 تومان منتشر شده است.