هميشه " سكوت " دليل رضايت نيست !
به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، مشكل اصلي در جايي خود را نشان مي دهد كه ناشر يا متولي چاپ و انتشار اين آثار ، علاوه براستفاده از حاشيه قانوني موجود ( گذشت سي سال از مرگ پديد آورنده اثر ) به خود اجازه مي دهد در مطلب نيز دستكاري كند و بنا بر سليقه و تشخيص خود - كه غالبا صحيح و تكنيكي هم نيست - مواردي را در اثر تغيير داده يا حذف نمايد .
اين گزارش حاكي است چندي قبل ، خواهر مرحوم فروغ فرخزاد نيزطي مصاحبه اي ازاين موضوع انتقاد كرده بود ، ديگراني هم كه صداي اعتراض و انتقادي از آنها بر نمي خيزد ، شايد با توجيهاتي كه براي خود دارند ، " سكوت " را در اين زمينه ترجيح مي دهند ، اما بايد به اين نكته مهم توجه داشت كه صرفا هر " سكوت " ي ، نشانه و دليل رضايت نيست .
از سويي ديگر ناشران ايران ، با گذشت سي سال از مرگ صاحب اثر ، از پرداخت حق الزحمه نيز معاف مي شوند و ديگر دين مالي به پديد آورنده يا خانواده وي كه عمري را صرف آفرينش و توليد فرهنگي كرده است ، ندارند !
" اهل قلم " متوفي و فرزندان نا اهل !
اين كه خانواده و فرزندان نويسندگان ، شاعران و اهل قلم ، بعد از آنها بتوانند طي برنامه اي حساب شده و منسجم آثار شخصيت فرهنگي متوفاي خود را به دست چاپ برسانند و يا درتجديد انتشار اين آثار با درنظرگرفتن اصل امانتداري و حساسيت در انتقال و انتشاردرست و دقيق كتابها ، عملكردي فعال داشته باشند ، موضوعي مهم است كه از عهده همه بر نمي آيد ، در حال حاضر ، " نشر زمستان " به سرپرستي " زرتشت اخوان ثالث " فرزند مهـــدي اخـــوان ثالـــث ، آثار نامبرده را با حساسيت و كيفيت قابل انتظار منتشر مي كند و ظاهرا در عرضه آنها نيزساعي است ، اما آيا اين سيستم در خانواده و بازماندگان ساير اهل قلم و متفكران متوفاي ما فعال و برقرار است ؟
به طور قطع ، اگر اين اتفاق فراگير شود ، كمتر ناشري به خود اجازه مي دهد به فرار به حاشيه قانوني موجود ، آثار شاعران ، نويسندگان و پيشكسوتان قلم و فكر را دراين سرزمين قلع و قمع كند و طبق سليقه محدود و تشخيص مقطعي خود به اعمالي دست بزند كه جبران زيانهاي آن در آينده چندان سهل نخواهد بود .
30 سال بعد از مرگ ، نيازي به رضايت خانواده نيست
محسن عامري - مدير شركت فرهنگي نيستان جم ، در همين زمينه به مهر مي گويد : CD هاي مولتي مديا ، قانونا نياز به اخذ مجوز ندارد ، ولي توليد هر CD صوتي و تصويري احتياج به اخذ مجوز دارد.
عامري ادامه مي دهد : مجوز نرم افزار و CD را از واحد سمعي بصري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دريافت مي كنيم و اين مجوز، به شركتي داده مي شود كه قبلا مجوز پخش كارهاي صوتي را داشته باشد ، مانند مراكز فرهنگي و هنري .
اين مديرشركت فرهنگي تصريح مي كند : طبق قانون ، اثري كه صاحب آن فوت شده باشد بعد از فوت فقط به مدت 30 سال به صاحب اثر تعلق دارد و بعد از آن جزء ثروت ملي به حساب مي آيد !
عامري ياد آور مي شود : اگرما بخواهيم ازاثري با اين شرايط استفاده كنيم ، چنانچه سه دهه ازآن نگذشته باشد ، مي بايست از خانواده صاحب اثر اجازه گرفته شود و اگر اين كار را نكنيم ، حداقل در داخل ايران ، صاحب اثريا نمايندگان وي مي توانند از ما شكايت كنند ، يا ممكن است امتياز اثر به يك ناشر واگذار شده باشد .
چه كسي جلوي دستكاري ناشران در " ثروت ملي " را مي گيرد ؟
بر روند اين درحالي است كه بهروز توكلي - نويسنده ، معتقد است " قانون " نبايد با لحاظ اين آثار درمجموعه " ثروت ملي " راه را براي سوء استفاده سودجويان فرهنگي و ناشران باز بگذارد .
نويسنده ناردانا مي گويد : دراين كه اين آثار جزء " ثروت ملي " است ، جاي هيچ ترديد و اعتراضي نيست ، اما آيا چه كسي يا چه نهادي از سوي دولت ، بر روند انتشار دقيق و بدون اشتباه و تحريف آثار ياد شده نظارت مي كند ؟ در ثاني ، مگر هر ناشري صلاحيت دارد كه به سراغ اين " ثروت هاي ملي " برود ؟
دغدغه انتقال صحيح و دقيق آثار ادبي به آيندگان
شاعر و نويسنده اي ديگر در همين زمينه به مهر مي گويد : در گوشه و كنار خيابانها ، گاه كتابها و آثاري مي بينيم كه خيلي ناقص و تحريف شده به آثار يا بخشي از اثر نويسندگان و شاعران بزرگ ايراني پرداخته اند ، در اين كه سي سال بيشتر هم از مرگ برخي از اين عزيزان گذشته يا مي گذرد ، هيچ شكي نيست ، اين هم كه خانواده و فرزندان نامبردگان ، احتمالا يا مشكلاتي براي نظارت بر آثار پدر خود داشته اند يا به تعبيري بدون صلاحيت و اهليت بوده اند ، درست ! اما آيا بايد نهادهاي مسئول دولتي هم همين طور كار را به خود رها كنند و هيچ نگراني و دغدغه اي نسبت به تضييع و تحريف اين آثار از خود نشان ندهند ؟! اين كمال بي انصافي نسبت به اهل قلم و پيشكسوتان ادبيات و كتاب ماست .
آثار ادبي هم ميراث فرهنگي است
كريم رجب زاده - شاعر معاصر نيزبا تاكيد بر ضرورت حفظ و حراست جدي از آثار ادبي پيشينيان اظهار مي كند : مگر آثار ادبي و نسخه هاي مكتوب ، جزء ميراث فرهنگي ما به حساب نمي آيد ، مگر فقط عمارت ها و بناها به عنوان ميراث فرهنگي ما محسوب مي شوند ؟ آيا معماران سخن و مرمت گران انديشه و قلم براي ما اهميت ندارند ؟
اين در حالي است كه متاسفانه هنوز تعداد زيادي از ناشران و فعالان توليدات فرهنگي ، هنري و ادبي دراين زمينه تعهد و حساسيتي به خرج نمي دهند و صرف اين كه قانوني دراين خصوص لحاظ شده ، با استفاده از آن ، به ادامه فعاليت هاي نا صواب خود مشغول هستند .