سیداحمد وکیلیان، محقق و پژوهشگر حوزه فرهنگ عامه و مدیرمسئول فصلنامه فرهنگ مردم در حاشیه شانزدهمین جشنواره بینالمللی قصهگویی در تبریز در گفتگو با خبرنگار مهر، در پاسخ به این سئوال که آیا شیوه قصهگویی، قصهگویان خارجی و غربی جذابتر از قصهگویی ایرانی نیست، گفت: ما یکی از کشورهایی هستیم که کهنترین قصهها را داریم. البته نمیتوانیم منکر ریشه قصهگویی دیگر کشورها بشویم، اما همین طور که علم در گذشته از شرق به غرب رفته است، درباره قصه نیز چنین اتفاقی افتاده است. اگر بخواهیم سرزمینهای اصلی قصه و قصهگویی را نام ببریم، به ایران و هند میرسیم و این موضوع در تحقیقات غربیها از جمله پژوهشهای تئودرو بنفی که چند صد سال قبل به هندوستان سفر کرده، اشاره شده است و گفته که قصههایی که ما امروز یعنی در روزگار خودش، در اروپا تعریف میکنیم، ریشه در هندوستان دارد.
وی افزود: هند و ایران هم که میدانیم چقدر به هم نزدیک بوده و ریشههای ادبیشان ارتباطات ناگسستنی باهم داشته و دارد. طرح چنین سئوالی شاید ناشی از این باشد که شما اجرای قصههای غربیها را دیدهاید و توجه شما جلب شده است. این موضوع به این دلیل است که سبک قصهگویی غرب و شرق باهم تفاوت داشته است. قصهگویی غربیها بر مبنای هنرهای نمایشی پیریزی شده است. تئاتر در یونان مبنای چندین هزارساله دارد. در حالی که ما هنوز به معنی واقعی تئاتر نداریم.
این پژوهشگر فرهنگ عامه ادامه داد: قصهگویی غربیها همراه با حرکات بدنی و قصهگویی ما به این صورت بوده که مادربزرگ یا شخصیت قصهگو در جایی مینشسته و قصه را تعریف میکرده است. قصهگویی آنها با حرکت و قصهگویی ما با زبان است. یعنی قصه از منظر زبان در ما قویتر و از نظر حرکات، نزد آنها قدرت بیشتری دارد. و چون حرکات نمایشی جلب توجه بیشتری میکند، تصور میکنید قصهگویی غربیها از ما جلوتر است؛ در حالی که این چنین نیست.
مدیرمسئول فصلنامه فرهنگ مردم گفت: اما در سالهای اخیر، غربیها بسیار روی قصههای خود کار کردند. دایرةالمعارف قصهگویی در غرب تدوین شده و بسیاری فعالیت مشابه تحقیقاتی در این زمینه انجام شده است. البته ما هم قصد داریم به کمک کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دایرةالمعارف قصههای ایرانی را تدوین و چاپ کنیم. توجه داشته باشیم که کاری که ما امروز میخواهیم انجام بدهیم، آنها صد سال پیش انجام دادند.
وکیلیان درباره موضوع مقایسه قصهگویی شرقی و غربی گفت: اصلاً نباید قصهگویی غرب را با قصهگویی شرق مقایسه کرد. قصهگویی غرب مبتنی بر هنر نمایش است و ما هنوز هم تئاتر نداریم؛ در حالی که قصهگویی آنها همراه با تئاتر بوده است. مهمترین بخش ادبی و هنری غربیها از چندین هزار سال پیش، از زمان هومر تئاتر و نمایش بوده است ولی ما اصلا این موضوع را در فرهنگمان نداریم. در سنتهای ما یک سری نمایشنامههای عامیانه بوده، اما اگر امروز اصطلاحاً به دیدن تئاتر میرویم به دیدن اثری میرویم که متاثر از فرهنگ و هنر غرب است.
وی در ادامه گفت: سبک قصهگویی ما به گونهای بوده و سبک قصهگویی غرب به گونهای دیگر و همراه با حرکات بدنی. اتفاقا نوع قصهگویی ما مشکلتر بوده است. یعنی مادربزرگ یا هر شخصیت قصهگو باید چنان آماده میبوده و قصه را با مهارت تعریف میکرده که مخاطب و شنونده ساعتها را جذب کند. پس باید قصهگویی شرق و غرب را هرکدام در ظرف خود بررسی کرد و نباید آنها را با هم مقایسه کرد. اگر روزی هم بخواهیم این مقایسه را انجام دهیم، موفق نخواهیم شد. نمیگویم قصهگوهایمان این کار را نکنند ولی این که انتظار داشته باشیم با حرکات بدنی، قصههای بهتری داشته باشیم، توقع درستی نیست. مانند مثل همان کلاغی است که خواست راه رفتن کبک را تقلید کند و راه رفتن خودش را هم فراموش کرد.
وکیلیان در پاسخ به این سئوال که آیا نقالی را نمیتوان یک شیوه قصهگویی ایرانی نمایشی تلقی کرد، گفت: نقالی یک نوع از قصهگویی بوده که البته بیشتر برای گفتن گروه قصههای رزمی به کار میرفته و همان طور که میدانید برای گفتن قصههای شاهنامه به کار میرفته است. این قصههایی که میبینید در جشنوارهها و فستیوالها گفته میشود، قصههای عامیانه و شفاهی هستند. قصههای بزمی یا اسطورهای نیستند. همان قصههایی هستند که مادربزرگها برای بچهها میگفتند.
یکی از فلاسفه غرب میگوید بزرگترین خلق و آفرینش ادبی، قصه است. شیندلر میگوید تجربه آن چیزی نیست که زندگی به ما میآموزد، بلکه تجربه در قصههای کودکی است. مولانا میگوید: ای برادر قصه چون پیمانه است/ وندرون آن مثال دانه است/ دانه معنی بگیرد مرد عقل/ ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
مولف کتاب «تمثیل و مثل» گفت: باید مواظب باشیم که از گفتن قصه چه هدفی داریم. آیا هدفمان از قصهگویی سرگرمی است؟ مولانا این را رد میکند و معتقد است قصه برای تعقل است. قصه برای آشنایی با مسائل بنیادی و محک زدن روان شناسی است. امروز قصه در غرب کاربردهای روان درمانی دارد. یک نمونه اش را به شخصه در سوئد شاهد بودم که فرد روانپریشی تحت درمان قصهای قرار گرفت. جالب است که مادربزرگهای ما از قدیم این کار را بدون هیچ گونه تظاهری انجام میدادند. قدیم تئوری و نظریهای وجود نداشته اما همه چیز در قالب تجربه بوده است. امروز قصهگویی میتواند بسیاری از مشکلات و مسائل روانی و ارتباطی ملتها و فرهنگها را با هم حل کند. امیدوارم بتوانیم به زودی پروژه دایره المعارف قصههای ایرانی را در کانون کلید بزنیم تا هم پیشینه مان را به مردم خودمان نشان بدهیم و هم این گذشته را به جهان غرب نشان بدهیم تا بدانند که در این زمینه چیزی از آنها کم نداریم.