به گزارش خبرنگار مهر، شامگاه پنجشنبه، دهم اسفند ماه سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی تهران دگر بار خود را مملو از حضور خیل مشتاقانی میدید که اینبار روایت داستان ضحاک فردوسی با آواز شهرام ناظری و آهنگ فرید الهامی را در بستر موسیقی مقامی به نظاره نشسته بودند تا این چنین داستان تقابل نور و ظلمت را به گوش دل و جان بسپارند.
دکور کنسرت جدید شهرام ناظری را ماکتی بزرگ از حکیم طوس که بالای سر آن روی چوبی سیاه رنگ به شکل دو پر با رنگی سرخ شعر "چو ایران نباشد / تن من مباد" نقش بسته بود و در این سو و آن سوی آن نیز در قالب یاد شده بیتهای دیگری از شعر این شاعر شهیر ایران زمین به چشم میخورد، تشکیل میداد.
کنسرت یاد شده از ساعت 20:15 و بدون تاخیرهای مرسوم در برگزاری کنسرتها با توضیح ساده و به زبان امروزی شهرام ناظری درباره داستان ضحاک شاهنامه فردوسی آغاز شد. "چو ضحاک شد بر جهان شهریار / بر او سالیان انجمن شد هزار" مطلع قصه ضحاک با کلام فردوسی و آواز شهرام ناظری بود.
چو ضحاک شد بر جهان شهریار بر او سالیان انجمن شد هزار
نهان گشت کردار فرزانگان پراکنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند نهان راستی آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز به نیکی نرفتی سخن جز به راز
دو مار سیه از دو کتفش برست غمی گشت و از هرسویی چاره جست
چنان بد که هر شب دو مرد جوان چه کهتر چه از تخمه پهلوان
بکشتی و مغزش بپرداختی مرآن اژدها را خورش ساختی
اجرا در فضایی خاص با بیان ادوات تحریر و نالهای گویی نگران از ترس واگویی و فریاد در سینه حبسشده از سوی اعضای گروه و شهرام ناظری، با همراهی سوز و گداز تنبور و عود و کمانچه کلید خورد. روایت داستان با همراهی سازهای یاد شده و افزون بر آن، دیوان و دف و زروان در بستر موسیقایی مطلقا مقامی و البته صدای غالب تنبور ادامه پیدا کرد.
این بخش که با تلفیقی از آوازهای باستانی "هوره"، "مور" و "سیاچمانه" و همچنین "جلو شاهی" به اجرا درآمد، بیشتر سعی در القای خوف پادشاهی ضحاک ستمگر و ظلم ظالم را داشت؛ آن زمان که راستی و کردار فرزانگان، نهان و کام دیوانگان پراکنده و هنر خار میشود و سخن از صدق وراستی نمیرود، مگر به راز...
به نظر میرسید، شهرام ناظری و فرید الهامی با انتخاب درست مقامها و شکل تنظیم آن توانسته بودند در تصویرسازی بخش پادشاهی ضحاک و القای آن به ذهن مخاطب، موفق عمل کنند و فکر و " آنِ" شنونده را تا حدود زیادی به حال و هوای موقعیتی چنین پر اضطراب و دهشناک رهنمون کنند.
اما پیش از روایت آوازی و موسیقایی تولد فریدون، شهرام ناظری درباره این بخش نیز توضیحاتی داد و تاکید کرد که این دست کارها نیازمند نقال و روایتگر است ولی به دلیل کمبود امکانات خود با زبانی گویا و ساده به بیان ادامه داستان ضحاک پرداخت و گفت: در بخش تولد فریدون، داستان به اینجا میرسد که ضحاک در پی فریدون است تا او را بکشد اما موفق به این کار نمی شود و بعد از 16 سال، فریدون از کوه البرز بیرون میآید.
قطعه تولد فریدون با توجه به مضمون آن، ضربیتر آغاز میشود و رنگ حماسیتری به خود میگیرد، هرچند که هنوز کم و بیش و در لایههای پنهان آن تصویری از جنس خشم و اضطراب سایه افکنده است. در اجرای این بخش از کنسرت شهرام ناظری با اوج و فرودها، بازی با طنین صدا و ادوات تحریر و همچنین درک مناسبی از کلام فردوسی به خوبی توانسته بود کنه و عمق داستان را به مخاطب القا کند.
در ادامه اجرای قطعات، آنجا که داستان به عدالت خواهی، دادخواهی و ظلمستیزی کاوه می رسد، موسیقی حجم بیشتری به خود میگیرد و ضربیتر به اجرا درمیآید و انگشتان نوازندگان نیز محکمتر بر سازهای ضربی روان میشوند. چند بیتی از داستان کاوه نیز با سکوت مطلق سایر سازها و جوابهای عود اجرا میشود.
در ادامه داستان کاوه و آنجا که کاوه آهنگر، ساز و کار نبرد فراهم می کند، شهرام ناظری به جایی میان همایون و چهارگاه می رود و به سبک زورخانهای و با همراهی تنبک، روایت آوازی داستان را ادامه می دهد، تا بعد از آن نیز سایر اعضای گروه بعد از سکوت چند دقیقهای به این دو بپیوندند.
خروش کاوه از آتشکده برای نبرد با ضحاک مار دوش، فرصت خوبی برای نوازندگان، بویژه تنبور نوازان بود تا افزون بر افزودن بر صدای کاسه تنبور و رقص چهار انگشت خود بر سیم ساز، سرعت و تکنیک خود را به رخ مخاطب بکشند تا جدای از کلام و موسیقی کار، تنها صدای شهرام ناظری و جولان دستان نوازندگان سازهای ضربی بر ساز خود، نقطه عطف این کنسرت، در نظر مخاطبان نباشد.
چو کاوه برون شد ز درگاه شاه بر او انجمن گشت بازارگاه
همی بر خروشید و فریاد خواند جهان را سراسر سوی داد خواند
از آن چرم کاهنگران پشت پای بپوشند هنگام زخم درای
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد همانگه ز بازار برخاست گرد
بدانست خود کا فریدون کجاست سراندر کشید و همی رفت راست
بیامد به درگاه سالار نو بدیدنش آنجا و برخاست غو
چو ان پوست بر نیزه بردید کی به نیکی یکی اختر افکند پی
بیاراست آن را به دیبای روم ز گوهر برو پیکر از زر بوم
فروهشت ازو سرخ و زد و بنفش همی خواندنش کاویانی درفش
در پایان، بعد از مرگ ضحاک و پاک شدن جهان از بد او، با تکرار بیت آخر داستان توسط تمامی اعضای گروه، ساز های آنان نیز به هیجان بیشتری آمده بودند تا آنطور که باید و شاید، حس نشاط بخش پاک شدن جهان از ظلمت و خودکامگی را به مخاطب القا کنند.
بخش دوم کنسرت بعد از 15 دقیقه استراحت و با تاخیری 20 دقیقهای برای اجرای قطعاتی در اصفهان و نوا آغاز شد. البته با توجه به تغییر فضای کار از مقامی به موسیقی ردیف – دستگاهی، نوازندگان تنبور بجز فرید الهامی روی صحنه حاضر نشدند.
بخش دوم با قطعهای به نام "جان را کنم قربان" با شعری از مولانا و آهنگ فرید الهامی در اصفهان آغاز شد. فضای این کار نیز نظیر آثار و قطعات چند سال اخیر شهرام ناظری و نزدیک به آلبوم مولویه بود. در قطعه یاد شده، آواز شهرام ناظری با گروهنوازی و گاهی هم سکوت کامل تمامی سازها همراه بود و از جواب آواز به شکل خطی و مرسوم آن نیز خبری نبود.
تصنیف پرمخاطب و معروف "شیدا شدم" از سرودههای مشترک شهرام و حافظ ناظری و ساختههای خود شهرام ناظری، قطعه بعدی بخش دوم این کنسرت بود که با تنظیمی جدید و کاملا متفاوت با اجراهای گروهی و ارکسترال آن برای علاقهمندان به اجرا درآمد.
تصنیف "راست بگو نهان مکن" با شعری از مولانا و آهنگ شهرام ناظری، قطعه پایانی این کنسرت بود. اما بعد از پایان بخش دوم، با درخواست حاضران در سالن که هر یک تصنیفی را درخواست می کردند، یکی فارسی و یکی کردی، یکی "مرا گویی" و دیگری " یاوران مسم"؛ شهرام ناظری تصنیف " آتش در نیستان" را برای مخاطبانش به اجرا گذاشت که بسیار هم مورد استقبال قرار گرفت. البته پیش از اجرای این تصنیف وقتی شهرام ناظری با اصرار و تشویق مکرر علاقهمندان برای اجرای قطعات متعددی مواجه شد، با لبخندی گرم خطاب به حاضران گفت: شما بعد از دو سال من را پیدا کردید و میخواهید تمامی تصانیف را برایتان اجرا کنم؛ البته من هیچ مشکلی ندارم اما سالن باید سر وقت تحویل داده شود.
در حالیکه در کنار میز پیش پای شهرام ناظری سازی گذاشته شده بود و وی شب پیش از آن هم خود ساز زده بود ولی دیشب وی دست به ساز نبرد. سالن میلاد نمایشگاه بین المللی تهران، شامگاه گذشته، دهم ماه جاری، شب طرب انگیز دیگری را پشت سر گذاشت تا در این ترافیک کنسرت های رنگارنگ پایتخت از کلاسیک ایرانی تا محلی و از پاپ تا اپرا و نمایش های موزیکال، به مدد میزبانی شهرام ناظری و فردوسیخوانی از همتایان بزرگ و کوچک خود پیشی بگیرد.
در این کنسرت که دو اجرای دیگر پیش روی خود دارد، صابر نظر کامی، تار و دیوان، سعید نایب محمدی، عود، یونس پاک نژاد، کمانچه مقامی، فرهاد صفری، تنبک، زروان – کارنگ، شهریار نظری، دف و فرنود الهامی، مهراب اسرافیلی و آرمان دکه ای، تنبور، سایر نوازندگانی بودند که با شهرام ناظری و فرید الهامی در اجرای قطعات همراه بودند.
داستان ضحاک شاهنامه فردوسی با آواز شهرام ناظری بعد از دو شب اجرا، 12 و 11 اسفند ماه نیز در سالن میلاد نمایشگاه بین المللی تهران از ساعت 20 روایت می شود.
در حاشیه چه گذشت:
- شهرام ناظری که به توضیح قسمتهایی از داستان ضحاک میپرداخت در این باره گفت: پیش از این قرار بود این کار در قالب نگارشی کاملا ادبی روایت شود که خیلی سنگین تنظیم شده بود و در نهایت تصمیم گرفتم خودم آنها را به زبانی ساده توضیح دهم.
- شهرام ناظری بعد از اجرای قطعه نخست بخش اول، از حاضران خواست تا برای ادامه اجرا کمی تامل کنند چرا که برخی از مخاطبان با تاخیر به سالن رسیده بودند و دراین باره نیز گفت: البته بیشتر خود ما هنرمندان بی نظمیم و کنسرت ها را غالبا با تاخیر آغاز می کنیم. این دوستانمان هم با این ترافیک تهران، مقصر نیستند که کمی دیر به اجرا رسیده اند.
- یکی دیگر از مشکلات این کنسرت که می توان بدان اشاره کرد به جز اجراهای تالار وحدت، گریبان گیر تمامی گروه ها می شود، ضعف صدابرداری است که برای نمونه در اجرای بخش اول این کنسرت اصلا صدای دیوان به گوش نمی رسید.
- با وجود اینکه مخاطبان موسیقی ایرانی و به ویژه خوانندگانی چون شهرام ناظری از طیف خاصی هستند ولی باز هم معدود افرادی بودند که به ضبط تصویری یا صوتی اجرا میپرداختند که مسئولان سالن بدانها تذکر میدادند.
- سالن در شب گذشته کاملا پر بود و قطعا این اجرای چهار شبه هر شب با سالن پر رو به رو خواهد بود که نشان از این دارد که خیلی از افراد تمایل دارند به شنیدن زنده صدای شوالیه آواز بنشینند و ایکاش بیشتر فرصتهای اینچنینی در اختیار مردم قرار گیرد.
گزارش از سیدمحمد لواسانی