علیرضا بهرامی در گفتگو با خبرنگار مهر از صدور مجوز نشر مجموعه شعر تازهای از خود با عنوان «اصلا مهم که نیست» خبر داد و گفت: مدتها قبل مجموعه شعری با این نام داشتم اما بعد از مدتی از نحوه انتشارش پشیمان شدم و تصمیم گرفتم تا غزلها را از آن مجموعه بیرون بکشم تا این اثر یکدستتر شود. این کتاب امروز شامل مجموعهای از اشعار سپید و نیمایی من است که حال و هوایی مشابه دارد.
وی ادامه داد: تفاوت عمده این مجموعه با سایر آثار من در این است که در آن جنبههای اجتماعی شعر بر جنبههای عاشقانه آن غلبه پیدا کرده است و قرار است در 90 صفحه از سوی نشر آموت منتشر شود.
بهارمی اشاره به ممیزی وارد شده بر اشعار این مجموعه گفت: در فرآیند بررسی این اشعار برخی از آنها به طور کلی با ممنوعیت انتشار روبرو شد و برخی دیگر را با تغییراتی در مجموعه قرار دادم، چون حس میکردم زمان انتشار آنها همین الان است. البته این تغییرات هم شامل تغییر چند کلمه بود. این تغییرات پیشنهاد من به اداره کتاب در مقابل پیشنهاد حذف کامل آنها بود که به من ابلاغ شد و در نهایت هم نظر من مورد پذیرش قرار گرفت.
این شاعر در ادامه با اشاره به نگاه اجتماعی خود در اشعار این مجموعه گفت: همه شاعران در ابتدای ورودشان به این عرصه، با شعر عاشقانه و عرفانی کارشان را شروع میکنند و خود من هم شاید 10 یا 15 سال قبل اینگونه شعر میگفتم اما این مساله رفتهرفته تغییر پیدا میکند و برای من دی این مجموعه به سمت و سویی رفته که حتی شاید بگویند که بیش از اندازه برخی از اشعارم تلخ و سیاه شده است.
بهرامی افزود: وقتی در شهری مثل تهران زندگی میکنیم، نمیشود شاعر صداقتش را زیرپا بگذارد و به شکلی مسخره از حوض نقاشی و یا کمان ابروی یار صحبت کند. او میتواند این موضوعات را آرزو کند اما اگر همه روایتش به این سمت برود، توهم ایجاد میکند. به نظر من انسان امروز ساکن شهر باید به اطرافش هم توجه کند و اگر شاعرش این توجه را در شعرش هم بیاورد.
این شاعر ادامه داد: در زندگی شهری امروز بهانههای زیادی برای تلخ بودن وجود دارد و طبیعی است که نگاه شاعر معاصر هم از آنها تاثیر میپذیرد. این موضوع برای من که خودم در کار خبر و رسانه فعالیت دارم و دائما با اخبار تلخی روبرو هستم که هرچه تلختر باشد، با کیفیت تر است خودش را بیشتر از سایرین نشان میدهد.
بهرامی تاکید کرد: من به شخص خودم موافق وادادن در برابر این تلخیها نیستم ولی به ویژه در زبان شعر میتوان به نوعی تعادل رسید که در آن هم از ترور و مرگ سخن گفته شود و هم از دوست داشتن و زندگی کردن.
وی در پایان تاکید کد: به من گفته شده که این اشعار ناامید کننده است اما در فضایی که ما در حال زندگی هستیم من بدون همه مرزبندیها و تلقیهای سیاسی و پیش فرضهای مرتبط با آنها به انسان و پیرامون او توجه کردم و سعی کردم نشان دهم که او کرامت دارد و سیاستمدارن نمیتوانند در این مساله تغییری ایجاد کنند.