دلم بهار خودم را می خواهد. شما هم بهار خودتان را جستجو کنید و حواستان هم باشد که حتی بهار هم توی این دوره و زمانه اصل و بدل دارد.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: حدیث لزرغلامی شاعر و نویسنده کودک و نوجوان با ارسال یادداشتی به خبرگزاری مهر، از جستجوی خود برای یافتن نوعی بهار شخصی در آستانه بهار سال 1392 سخن به میان آورده است که در ادامه از نگاه شما می‌گذرد:

«بهاریه» نوشتن، خود بخشی از پذیرفتن آمدن بهار است! گرچه هنوز ناباور باشی یا به قول قیصر امین پور تقویم ها گفته باشند و تو باور نکرده باشی. اما به هر حال بهارآمدگی هم خود از آن ناگزیرهایی است که آدم با آن روبروست!

یک جور بهار همگانی! عید عمومی! عیدی که به خیابان آمده است! بهاری که به کوچه آمده است و روی درخت ها نشسته! بهار ویترین‌های خاک خورده و نور کمرنگی که کج کج از پنجره می تابد!

اما حقیقت این است که این بهار عمومی چندان حال مرا خوش نمی‌کند! به کار من نمی‌آید. از آن من نیست. من بهار دیگری را دوست می دارم.

بهاری مرا خوشحال می‌کند که از کوچه به خانه بیاید! بهاری که بتواند به کتابخانه بیاید. بیاید توی کمد. توی یخچال . بهاری که بتواند پاورچین پاورچین توی کوله‌ام بیاید. مثلا یک روز به جای این که در کوچه را باز کنم و یا تلویزیون را روشن کنم و ببینم که عید شده, کوله‌ام را باز کنم و ببینم بهار آمده است. و از آن مهم تر در آینه نگاه کنم و ببینم بهار آمده است.

یک جور بهار شخصی! یک جور بهار خودمانی و واقعی! بهار رسانه‌ای چه دارد که به من بگوید؟ بهار توی خیابان تزئینی است. بهاری که توی خیابان است تنها از چرخش ناگزیر زمین آمده است. کار من نیست. مختص من نیست و رنگ و بوی مرا ندارد!

دلم بهار خودم را می خواهد. شما هم بهار خودتان را جستجو کنید و حواستان هم باشد که حتی بهار هم توی این دوره و زمانه اصل و بدل دارد.