به گزارش خبرنگار مهر، رزمندگان نقل می کنند براي عمليات فتح المبين فرمانده وقت سپاه (محسن رضايي) با قرآن استخاره مي كند كه اين آيه مباركه مي آيد: «انا فتحنا لك فتح مبينا»
ساعت 30 دقيقه بامداد دوم فروردين ماه 1361 يكصد گردان از سپاه و 35 گردان از ارتش ايران، در غرب دزفول و شوش با رمز يا زهرا به قلب دشمن زدند. در مقابل 170 گردان از قواي رزمي عراق صف كشيده بودند. نيروهاي خودي در قالب چهار قرارگاه عملياتي سازماندهي شده و از چهار محور شوش، رودخانه كرخه، كوه ميشداغ در جاده اهواز – انديمشك و غرب دزفول حمله را شروع كردند.
در مرحله اول و دوم، تنگه هاي عين خوش و رقابيه به روي دشمن مسدود و در دو مرحله ديگر ارتش عراق تا پشت رودخانه دويرج عقب رانده شد.
در اين عمليات شهيدان حسين خرازي فرمانده لشگر 14 امام حسين و محسن وزوايي فرمانده يك گردان از تيپ 27 محمد رسول الله در شكست عراقي ها در محور «رقابيه» و «علي گره زد» بزرگترين موفقيت را به ارمغان آوردند. كار بي نظيري كه در اين عمليات انجام شد و باعث شگفتي عراقي ها شد، حفر كانال و تونل در زمينهاي رملي منطقه و دور زدن دشمن از طريق آن بود. لشگر هاي 19 زرهي و یک مكانيزه عراق كه در اين محاصره غافلگبر شده بودند، با تحمل آسيبهاي فراوان و شكستي كه احمد متوسليان فرمانده تيپ 27 محمد رسول الله به آنها وارد آورد، از ميان رفتند.
با انجام عمليات فتح المبين دو هزار و 400 كيلومتر از خاك ايران در شمال خوزستان آزاد و دستيابي به چاه هاي نفت ابوغريب حاصل شد. در 10 روز نبرد، 18 فروند هواپيما، سه فروند چرخبال، 361 دستگاه تانك و نفربر، صد ها دستگاه خودروي نظامي و شمار چشمگيري از سلاحهاي انفرادي و نيمه سنگين دشمن از بين رفت و بيش از چهار هزار تن از نيروهاي عراقي كشته و 15 هزار نفر ديگر نيز به اسارت نيروهاي ايراني در آمدند.
همچنين شمار 150 دستگاه تانك، 170 دستگاه نفربر، 165 قبضه توپ، شماري سلاح سبك و نيمه سنگي، يك سايت كامل موشك سام به همراه سه فروند موشك و انبوهي مهمات ديگر به دست رزمندگان اسلام افتاد.
اين عمليات با فرماندهي مشترك قرارگاه كربلا سپاه و ارتش و چهار قرارگاه قدس به فرماندهي سردار عزيز جعفري، نصر به فرماندهي سردار شهيد حسن باقري، فجر به فرماندهي سردار شهيد مجيد بقايي و قرارگاه فتح به فرماندهي سردار سرلشكر رحيم صفوي و غلامعلي رشيد انجام شد.
اما این یادمان هنوز هم ناگفته های فراوانی از دلیری و رشادت نیروهای ایرانی را در دل خود جای دارد که برای آنها باید پای صبحت رزمندگانی نشست که مردانه در این عملیات با اندک تسلیحات خود در برابر دشمن تا بن دندان مسلح عراق ایستادند و از خاک کشور در برابر هجوم بیگانه دفاع کردند.
اگر تپه ها و وادي هاي اين سرزمين زبان داشت از حماسه هاي فرزندان اين سرزمين مي گفت؛ از پل ناجيان كه عبور مي كني به شيارهاي معروفي مي رسي كه ماه هاي نخست جنگ شاهد حماسه هاي بسيار بودند: شيار شيخي، شيار المهدي و شيار شليكا. اين منطقه، عمليات فتح المبين را در خود ديده است و امتداد اين جاده مي رسد به سايتهاي رادار چهار و پنج و ارتفاعات ابوسلبي خات و رودخانه رفاعيه.
سايتهاي چهار و پنج كه قبل از انقلاب بنا شده بودند، بهترين ارتفاع منطقه بودند و مسلط بر عراق و ايران. عراق همان اوائل جنگ دست گذاشت روي اين ارتفاعات و آنها را از ما گرفت و با استفاده از موقعيت و ارتفاع همين سايتها بود كه راحت دزفول، انديمشك، شوش و جاده انديمشك به اهواز را با موشك زمين به زمين مي زد. از اين موقعيت مي شد پرواز هواپيماها را هم كنترل كرد. چشم منطقه اينجا بود. صدام هم خيلي مواظب بود كه آن را از دست ندهد. آن قدر نيرو براي محافظت از اين منطقه آورده بود كه با غرور مي گفت: اگر ايرانيها سايتها را بگيرند، كليد بصره را هم به آنها مي دهم.
دو روز از فروردين ۶۱ گذشته بود كه عمليات فتح المبين كليد خورد. مرحله اول عمليات، عبور رزمنده ها از شيارها بود كه به كمين عراقي ها خوردند. در همين شيارها بود كه خيلي ها شهيد شدند. اين را گفتم كه بدون وضو وارد نشوي و قدم كه بر مي داري مواظب باشي...
چون عراق هوشيار بود مرحله اول را دوام آورد؛ حتي حمله هم كرد و تعدادي از نيروهاي ما را اسير گرفت. مرحله اول، خدا ما را نجات داد و فتح خدا آغاز شد. مرحله دوم و سوم عمليات، عراقيها چنان ضربه اي خوردند كه راهي جز فرار نداشتند. آنها اصلا انتظار نداشتند كه ايرانيها به اين قوت جلو بيايند و به پادگان عين خوش برسند. ديگر براي آنها جاي ماندن نبود.
هفت روز از فروردين ۶۱ گذشته بود كه سايت دست رزمندگان اسلام بود؛ اما صدام به وعده اي كه داده بود هيچ وقت عمل نكرد و اين براي او درس عبرتي نشد كه ديگر خط و نشان نكشد. در خرمشهر هم همين حرفها را زد؛ ولي دو ماه بعد از اين آنجا را هم مفتضحانه رها كرد و رفت تا ديگر جرات نكند وعده و وعيد بدهد.
در فتح المبين، عراقيها به گونه اي غافلگير شدند كه اسناد و مدارك و چمدانهاي محرمانه بسياري از خودشان جا گذاشتند و رفتند. ماشينهايشان كه در گل گير مي كرد رها مي كردند و پا به فرار مي گذاشتند. اگر ما در طول جنگ 10 كاميون سند از عراق گيرمان آمده باشد، 9 كاميون آن در همين منطقه فتح المبين بود.
اگر فتح خدا نبود و اگر ما در فتح المبين پيروز نمي شديم، با پنج عمليات هم نمي شد، اين زمينهاي بزرگ و سايتها را آزاد كرد زیرا عراقيها تا اين مرحله حالت هجومي داشتند. از اين عمليات به بعد، عراقيها دست و پايشان را جمع كردند؛ ميدان مين گستردند و مجبور شدند به لاك دفاعي بروند.
امروز به يادبود شهيدان اين منطقه، يادمان زيبايي ساخته اند تا شايد بتواني در فضاي همان روزها قدم بزني. شيارهاي كوچه مانندي كه آهسته تو را از خود عبور مي دهد تا آرام آرام دلت نرم شود و آشتي كني با هر آنچه از ياد برده اي آشتي كني، با آناني كه آرام آرام از كنار همه زيبايي هاي دنياي فاني گذشتند تا به زيبايي مطلق برسند.