تبریز – خبرگزاری مهر: خانه استاد شهریار در خیابان مقصودیه تبریز میعادگاه کسانی است که با شعر او الفتی دارند یا دلی در دنیای شعر و شاعری جا گذاشته اند.

به گزارش خبرنگار مهر ، تبریز را با نام شهریار می توان شناخت . شاعر معاصر و نام آشنای ایران که آوازه اش از ایران فراتر رفته و در قفقاز و آناتولی تا اروپا و دورتر به گوش می رسد.

با درگذشت این شاعر گرانقدر و بنام تبریزی خانه وی توسط شهرداری تبریز خریداری و تبدیل به موزه ادبی استاد شهریار شد.

این خانه در خیابان مقصودیه روبروی دارالقرآن الکریم تبریز واقع شده است. روبروی این مجتمع قرآنی خانه استاد شهریار واقع شده است که با دیواری آجر چین و نقش حکاکی شده چهره استاد شهریار تو را به خود می خواند.

هنگام ورود به خانه نخست چهره ایستاده شهریار را می بینی . تو گویی هم اینک سلامت می کند و تو را به خانه اش دعوت می کند.

وارد خانه که می شوی حیاط کوچکی را می بینی که حوضی در میان آن با آب فشان کم ارتفاعی خودنمایی می کند و درختی بر سر آب سایه انداخته است.

خانه را که می نگری یک طبقه است با زیر زمینی که الان پاتوق گردشگران و صحبت آنها با فرزند استاد ، سید هادی بهجت تبریزی است.

از در ورودی وارد ساختمان که می شوید چند پله ای را باید بالا بروید. اتاقی در سمت راست است که کاناپه ای محقر با فرشی قدیمی در داخل آن موجود است و عکس هایی از استاد شهریار در آنجا واقع است.

دست چپتان را که نگاه کنید پذیرایی خانه را می بینید که رو به حیاط یک پنجره بزرگ دارد و نور آفتاب داخل اتاق را نوازش می دهد و پرتو خود را بر روی رختخواب استاد شهریار می اندازد.

علاءالدین آبی رنگی کنار رختخواب هست که روی آن کتری آب جوش زرد رنگی قرار داد و کنار آن می توان فلاکس چایی و چراغ نفتی ای را دید که همدم خلوت های این استاد بزرگ بودند.

اتاقی متصل به پذیرایی است که دست خط ها و قلم های استاد را می توان در آنجا دید . شعر علی ای همای رحمت با قلم استاد بر سینه دیوار خود نمایی می کند و کمی آن طرفتر لباس های محلی استاد را می توان دید که یاد آور تصویر ایشان بر روی جلد کتاب منظومه حیدر بابایه سلام است.

چشمت را که به در و دیوار اتاق می چرخانی ، تو گویی شهریار در اطراف تو این سو و آنسو می رود و تو را با خود به خاطرات تلخ و شیرین روزگار خود می برد.

پله های زیر زمین را در پیش می گیریم و پایین می رویم . یک اتاق در سمت راستت می بینی که بساط دوستانه ای در میانه آن برپا شده تا محملی برای دوست داران شعر و شاعری باشد و دوستان همیشگی این خانه کفش ها را بکنند و دور هم بنشینند و مشاعره داشته باشند یا گپی دوستانه.

در سمت چپ نیز اتاق دیگری است که برخی از دست خط های استاد شهریار بر دیوار آن آویخته شده است.

ابیاتی از شعر استاد شهریار در حیدربابایه سلام با خط نسخ به قلم خودش بر روی دیوار است که مسافری از جمهوری آذربایجان از من می خواهد تا آن را برایش بخوانم و وقتی می خوانم اشک در چشمانش حلقه می زند.

مشغول تماشای یادگاری های این خانه ارزشمندم که پسر استاد ، سید هادی وارد می شود . قیافه اش با پدر مو نمی زند و تنها قدش از پدر بلندتر است اما طبع همان طبع است و کلام همان کلام تو گویی پدر از زبان پسر سخن می گوید.

این قسمت از وجود زنده خانه دلچسب ترین قسمت تجربه بازدید از این خانه است مسافری از شهر اصفهان را می بینم که بلافاصله فرصت را غنیمت می شمارد و با پسر استاد عکس یادگاری می گیرد و همانجا پای صحبت را باز می کنند و بحثشان گل می اندازد.

این خانه کوچک در دل شهر بتونی و پر از دود ماشین تبریز محلی است برای رها شدن از دنیای مادی و حسابگرانه انسان ها تا مدتی هر چند کوتاه در دنیای معنوی شاعری نامی سیر کنند و گوشه ای از زندگی پاک و بی آلایش و ساده او را تجربه کنند.

موزه ادبی استاد شهریار برای دوستداران شعر و ادب پارسی و شیدایان آذری اش تماشاگه عشق و ادب است که می توان در آن از خود برید و با خیال خود در دنیای پاکی ها زیست و این شعر ترکی استاد را با خود زمزه کرد که : بو شهریارین طبعی کیمی چیم مه لی چشمه/کوثر اولا بیلسه دئمیرم سلسبیل اولماز

گزارش از رامین فرهودی