به گزارش خبرنگار مهر، مسجد جامع خرمشهر از قدیم یکی از مراکز اصلی شهر خرمشهر بوده به طوری که هنوز نیز این مرکزیت را پس از پایان جنگ ایران و عراق و تخریب کامل شهر خرمشهر و بازسازی دوباره آن حفظ کردهاست. در مقابل این مسجد بازارچه بزرگی وجود دارد که اصناف گوناگون در آن به کسب و کار مشغول هستند.
پس از آغاز جنگ ایران و عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ شهر خرمشهر به دلیل نزدیک بودن به مرز شلمچه، یکی از اولین نقاطی بود که مورد حمله ارتش بعثی عراق قرار گرفت. مدافعان این شهر که اغلب از مردم بومی و تعدادی دانشجو بودند، توانستند با حداقل امکانات نظامی به فرماندهی محمد جهان آرا که در آن زمان فرماندهی سپاه پاسداران خرمشهر را بر عهده داشت با سلاحهای سبک خود و با استفاده از موقعیت آشنایی با منطقه، مدت ۳۵ روز در مقابل ارتش عراق مقاومت کنند و سرانجام در تاریخ چهارم آبان ۱۳۵۹ آخرین مدافعان شهر نیز به خاطر فشار زیاد ارتش بعثی عراق و کمبود سلاح و تجهیزات مجبور به عقب نشینی از شهر شدند.
خرمشهر پس از حدود 19 ماه اشغال توسط ارتش بعثی عراق در تاریخ سوم خرداد ۱۳۶۱ با حمله نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروی مقاومت بسیج، در چهار مرحله عملیات نظامی با عنوان عملیات بیت المقدس پس از محاصره خرمشهر، بازپسگیری شد.
مسجد جامع خرمشهر یکی از تنها ساختمانهایی بود که در این شهر، پس از بازپس گیری به صورت نیمه سالم باقی مانده بود و همچنین چون این مسجد در زمان مقاومت مرکز فرماندهی و تدارکات و گردهمایی مدافعان شهر بود، لقب نماد مقاومت را به خود گرفت که در حال حاضر نیز بین بازماندگان جنگ و علاقمندان به تاریخ جنگ ایران و عراق به همین عنوان شناخته می شود.
همان روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، كم كم تانك و توپ و نيروهاي عراقي در مرز استقرار مييافتند. هر لحظه خاكريزهاي عراق بالا ميرفت و همزمان با آن هواپيماهاي عراقي روي سر خرمشهر ميچرخيدند و عكس ميگرفتند و موقعيت كلي شهر را شناسايي ميكردند.مردم عادي و حتي نظاميها هم فكر ميكردند هواپيماهاي خودي و ايراني است.
۳۱ شهريور ۵۹ عراق براي تصرف خوزستان، هواپيماها و تانكها و نفربرهايش را براي تخريب خرمشهر فرستاد. روز نهم مهر ۱۳۵۹ حدود 200 تانك به خرمشهر يورش آوردند. تعداد معدودي از مردم مظلومانه و با كمترين امكانات دفاع كردند و در همان روز آنها را هفت كيلومتر عقب راندند. آن روز چند عراقي هم دستگير شدند كه با ترس و لرز ميگفتند: «انا مسلم! انا مسلم!»
«بجنگيد، ما داريم ميآئيم» اين قول مساعدت و كمك به كساني بود كه حتي بدون امكانات اوليه در مقابل دشمن ايستاده بودند. آنها نميتوانستند ببينند كه خرمشهر سقوط مي كند. مظلومانه به مقابله برخاستند و در ۴۵ روز مقاومت شجاعانه بسياري از طرحهاي دشمن را به شكست كشاندند.
بچه ها داشتند مسجد جامع خرمشهر، سنگر عظيم اميدشان را از دست مي دادند. روز عيد قربان هم مسجد خرمشهر مورد هدف دشمن بود. چهارم آبان روز سقوط خرمشهر بود. در اين روز صداميان كنار مسجد جامع عكس يادگاري مي گرفتند. خرمشهر اين خطه آفرينش با خون افرادش شسته شد و به دست ناكسان افتاد.
امام حسين(ع) اذن دخول دادند. عمليات بيت المقدس شكل گرفت. كاروان حق به راه افتادند. جانهاي شيفته و شجاع براي زيارت ضريح آزادي مي رفتند. صداميان از بوي لاشههاي سربازانشان ترس را استشمام مي كردند. خرمشهر پايگاه اصلي پيروزي بود. آنها نمي خواستند اين كليد پيروزي را از دست بدهند. ابهت غرب و شرق توي خرمشهر مستقر بود. نمي خواستند حداقل آبروي سياسي شان از بين برود. بيش از يك سال بود كه تمام امكانات و واحدهاي تحت امر را جمع آوري كردند و فواره آتش بر سر رزمندگان اسلام باريدن گرفت.
يكي از فرماندهان به شهيد صياد شيرازي گفته بود: «جناب سرهنگ! نيروهاي من ديگر با تفنگ هم نمي توانند بجنگند. حتي فرصت نمي كنند لحظهاي سلاحشان را تميز كنند، آنقدر كه آتش دشمن سنگين است.» و صياد دستور داد: «عمليات را ادامه دهيد.»
ميان برخي فرماندهان زمزمه مي شد كه «عمليات متوقف شود.» شهيد حسن باقري وقتي اين مطلب را شنيد، يك دفعه قرمز شد و با عصبانيت داد زد: «خجالت نميكشيد؟ 20 روزه كه به مردم قول داديم خرمشهر آزاد مي شود. ما تا آزادي خرمشهر اينجاييم.» نيروهاي عراق مي خواستند به هر قميتي كه شده حلقه محاصره را بشكنند.
به شدت آتش مي باريد، اما نور از نردبان آتش بالا رفت و شيطان پرستان را به زانو درآورد و به فرموده امام (ره): «دست قدرت حق از آستين فرزندان اسلام بيرون آمد و كشور را از چنگ گرگان آدمخوار كه آلتهايي در دست ابرقدرتان خصوصا آمريكاي جهان خوارند، بيرون آورد و نداي الله اكبر را در خرمشهر عزيز طنين انداز كرد و پرچم لاالهالاالله را بر فراز آن شهر خرم كه با دست پليد جنايتكاران غرب به خون كشيده شد و خونين شهر نام گرفت، به اهتزاز درآوردند.
زائران كربلا در سوم خرداد ۶۱ از دروازه هاي غربي خرمشهر، شهر را به بوسه آزادي نوازش كردند و نيروهاي دشمن را منهدم کرده و بسياري از آنها را به اسارت درآوردند. احمد زيدان هم فرمانده نيروهاي عراق در خرمشهر روي مين رفت و در آتش سوخت. خرمشهر كه پس از ۴۵ روز مقاومت در برابر دشمن سقوط كرده بود، بعد از ۵۷۵ روز اشغال، در ظرف ۴۸ ساعت آزاد و به طور كامل از لوث وجود اشغالگران پاک سازي شد. زائران كربلا در اولين اقدام خود پس از آزادسازي شهر به زيارت مسجد جامع رفتند و نماز شكر را در آنجا خواندند.
دو ساعت از ظهر گذشته بود كه جمله «خرمشهر، شهر خون آزاد شد» شهرهاي كشور را غرق در شادي و سرور كرد. خرمشهر براي هميشه تاريخ به خود مي بالد زیرا مقاومت و پيروزي را بر پشت خود لمس كرده است. خرمشهر پايتخت جنگ و پيروزي، مدرسه عشق با نيمكت سنگرها، خواهش گمشده مدينه فاضله را به بلنداي تاريخ فرياد زد و آشكار ساخت و همچون مكه كه سرزمين وحي بود، ميزبان فتح شد و سرزمين وعده الهي گشت.