به گزارش خبرنگار مهر، تنگه چَزّابه نام منطقه ای است در استان خوزستان. این تنگه در شمال غربی بستان و در راه جاده ای است که از مرز به بستان کشیده شده است. در دو سوی این تنگه تپه های شنی و هور هویزه جای گرفته اند. جاده ای در خاک ایران، چزابه را به فکه و جاده ای دیگر این منطقه را به العماره در عراق پیوند می دهد. دهانه این تنگه نیز نزدیک به یک و نیم کیلومتر است.
این نقطه از دید رزمی بسیار استراتژیک به شمار می رود. در روند جنگ ایران و عراق تنگه چزابه یکی از پنج محور حمله عراق به ایران بود. ارتش عراق پس از سه روز درگیری در نوار مرزی در تاریخ سوم مهر ۱۳۵۹ از تنگه چرابه عبور کرده و به طرف تپه های الله اکبر و بستان پیش رفتند. این منطقه در تصرف نیروهای عراقی قرار داشت تا اینکه در تاریخ هشتم آذر ۱۳۶۰ در جریان عملیات طریق القدس نیروهای ایرانی این نقطه را بازپس گرفتند.
در آستانه عملیات فتحالمبین در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۶۰ نیروهای عراقی با هدف به تاخیر انداختن عملیات فتح المبین، با حمله به این تنگه دست به عملیات متقابل زدند. این عملیات ارتش عراق که ۱۰ روز به طول انجامید یکی از خونین ترین صحنه های جنگ ایران و عراق رخ بود و آنها توانستند نخستین خاکریز نیروهای ایرانی را تصرف کنند و منطقه ای به عمق ۸۰۰ متر را با آتش کنترل کنند. در تاریخ اول اسفند ۱۳۶۰ نیروهای ایرانی به منظور بازپس گیری خاکریز از دست رفته و بیرون راندن نیروهای عراقی، اقدام به تک علیه نیروهای عراقی کردند که با وجود موفقیت آمیز بون اولیه این یورش و حتی تصرف یک خاکریز عراق با پاتک سنگین عراق در عصر همان روز و پس از تلفات سنگین طرفین، نیروهای ایرانی مجبور به عقب نشینی به مواضع اولیه شدند.
عملیات طریق القدس در هشتم آذر 1360 آغاز شد و پس از هفت روز نبرد شدید و وارد شدن تلفات، ضایعات پرسنلی و لجستیکی به دشمن و تامین قسمت عمده هدفهای پیش بینی شده از جمله آزادسازی شهر بستان به پایان رسید.
در حین انجام عملیات طریقالقدس نیروهای عراقی با انجام یک عقب نشینی حساب شده، منطقی و ماهرانه به جنوب نهر نیسان نقل مکان کردند و ضمن حفظ باقیمانده نیروهای خودشان، فرصت ادامه عملیات را از نیروهای ایران گرفتند ولی از دست دادن بستان آن هم 15 ماه پس از شروع تجاوز عراق به ایران برای نیروهای ارتش بعث عراق بسیار سخت و تحمل آن دشوار بود.
در همین زمان ماموریت اشغال و تامین مجدد شهر بستان که خصوصیات آن پیش از این در عملیات طریق القدس بیان شد و در همان عملیات نیز آزاد و به تصرف نیروهای خودی در آمد، به قرارگاه فرماندهی منطقه شیب عراق واگذار شد؛ لازم به ذکر است در تنگ چزابه دو عملیات پدافندی و آفندی توسط نیروهای جمهوری اسلامی ایران انجام گرفت.
در عملیات تنگه چزابه به منظور تصرف مجدد شهر بستان، صدام حسین رئیس جمهور عراق شخصاً در منطقه حضور یافت و هدایت عملیات را به عهده گرفت؛ بدین ترتیب از 17 بهمن سال 1360 تا روز 27 همان ماه، یکی از خونین ترین و وحشتناک ترین صحنه های نبرد در طول هشت سال دفاع مقدس در این منطقه به وقوع پیوست.
سردار شهید ولی ا..چراغچی و شیرمرد چزابه شهید حسن علیمردانی که عهده دار مسئولیت پدافند از تنگه چزابه و تپه های نبئه بودند با رشادت، دلاوری، ایثار و فداکاری غیر قابل وصفی در زیر باران شدید و شبانه روزی گلوله های توپخانه و یورشهای نیروهای پیاده مکانیزه و زرهی ارتش عراق مقاومت و پایمردی کردند؛ نیروهای دشمن برخلاف تبلیغات گسترده فقط توانستند، نخستین خاکریز رزمندگان را تصرف کنند. سرانجام پس از 10 روز نبرد بی امان، نیروهای عراق بدون دستاوردی قابل توجه، دست از حملات خود کشیدند و به عملیات پایان دادند.
چزابه نامي است كه فراموش نميشود؛ ساكت و آرام. وقتي نام چزابه را مي شنوي ناخودآگاه زير لب ميگويي: طريق القدس و فتح المبين و روي زمين مي نشيني و با انگشت مي نويسي «اسفند ۱۳۶۰» اوج ناكامي دشمن براي جلوگيري از انجام عمليات فتح المبين بود.
در اينجا حس مي كني تا خدا فاصله اي نداري؛ اينجا مقتل اسماعيليان است. شبها چزابه زانوي غم بغل مي گيرد. به چزابه كه مي رسي دوست داري زيارت عاشورا بخواني و گريه كني. اينجا دوست داري سرت را روي زانوي خاك بگذاري و هق هق گريه ات را در فضا رها كني. وقتي كه توي آب هور نگاه كردم خودم را پيدا كردم، اما نشناختم؛ خيلي عوض شده بودم. مهم نيست، اين مهم است كه خودم را پيدا كرده ام، خرابه را مي شود ساخت؛ ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است.
به زحمت آب دهانم را قورت مي دهم و به آرامي چشمهايم را مي بندم و با تمام وجود نفس عميقي مي كشم و چشمهايم را باز مي كنم و داد ميزنم: سلام خدا، من آمدم. ديدي بالاخره نشاني ات را پيدا كردم نای بهشت را. من نشاني ات را از توي جيب شهدا برداشتم. اينقدر با شهدا دوست شدم كه اجازه دادند بدون اجازه هم دست توي جيبشان بكنم.
نفسهاي چزابه بوي گاز خردل مي دهد. چشم هايم ورم كرده و قرمز شده است. چزابه يعني به مدت طولاني توي آب بودن و بي حركت ماندن. چزابه يعني هول و هراس و اضطراب، وحشت و نگراني. چزابه يعني نبرد بدون خاكريز و بدون سنگر و سرپناه. چزابه يعني بارش مرگ از زمين و هوا، يعني گير كردن در وسط آتش. چزابه يعني ...
اي كاش چزابه حرف ميزد و من نوشته هايم را تكميل مي كردم. اي كاش گريه مجال نوشتن مي داد. اينجا مي شود كربلا را نقاشي كرد. حنجره پاره اصغر را كشيد و ناله رباب را شنيد. اينجا مي شود شناسنامه ابليس را لغو و باطل كرد.
تصميم گرفتم ام چراغ تكليفم را روشن كنم. اينجا بهترين جايي است كه مي شود هواي نفس را زير پا گذاشت. اينجا آسمان هميشه آبي است. خودم را ورق مي زنم و گذشته هايم را مرور مي كنم؛ اما چيزي براي گفتن ندارم. كار مثبتي نكرده ام كه سرم را بلند كنم و به چهره شهدا نگاه كنم، دلم مي گيرد و سرم را پائين مي اندازم ولي زمين هم مرا شرمنده مي كند.