تاریخ انتشار: ۱۳ فروردین ۱۳۹۲ - ۱۱:۳۵

خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: در بررسی سیر تحول نظریه‌های امنیت شاهد هستیم که موضوع امنیت از موضوع نظامی به موضوعات غیر نظامی از جمله مسائل زیست محیطی کشیده شده است. یکی از عوامل بی توجهی به مسائل و مشکلات زیست محیطی فوری نبودن خطر این تهدیدات نزد دولتهاست.

در مدت زمان طولانی سلطه واقعگرایی بر مطالعات روابط بین‌الملل (تقریبا از اواخر دهه 1930 تا اواخر دهه 1970) تعریف و کاربرد امنیت به شدت محدود و مضیق بود که ماهیتا آن را مرتبط با قدرت نظامی می‌دید. به گونه‌ای که به طور خیلی عادی از این مفهوم به عنوان "امنیت ملی" یاد می‌شد و بر آن دلالت داشت.

در دیدگاه سنتی (دیدگاه مضیق) به امنیت موضوع امنیت "نظامی" بود و هدف مرجع امنیت هم "دولت" بود. دیدگاه موسع امنیتی هر دو حوزه را گسترش داده و موضوع امنیت را صرف تهدیدات نظامی نمی‌داند و هدف مرجع امنیت را از دایره انحصاری تهدیدات دولتها خارج می‌سازد.

 مکاتب موسع استدلال می‌کنند که امنیت انسانی معنایی فراتر از دل ‌نگرانی از تهدید خشونت دارد. امنیت انسانی تنها آزادی از ترس و هراس نیست بلکه همچنین آزادی از احتیاج نیزهست. به علاوه به اعتقاد بعضی امنیت انسانی در شرایط توسعه نیافتگی فراتر از آزادی از احتیاج می‌رود و آزادی‌ها و ارزشهای دیگر را نیز در بر می‌گیرد.

بر اساس دیدگاه مکاتب موسع گرا امنیت صرفا به تهدید و مسائل نظامی بر نمی گردد بلکه حتی نیازهای انسانی و مسائل زیست محیطی را نیز در بر می گیرد.
یکی از تلاشهای مهم صورت گرفته جهت موسع کردن "هدف" و "مرجع" امنیت از سوی نظریه پردازان مکتب کپنهاگ و به ویژه شخص "باری بوزان" صورت گرفته است.

مکتب کپنهاگ اصطلاحی است که "بیل مک سوئیتی" بر آثار و نقطه نظرات باری بوزان، الی ویور، دویلد و برخی دیگر به کار برده است و معتقدند که امنیت نباید به معنای نبود تهدید سنتی تلقی شود بلکه امنیت ابعادی مختلف همچون مهاجرت (مسایل اجتماعی)، مسایل فرهنگی، محیط زیست و رفاه اقتصادی دارد.

بوزان معتقد است که دولت دیگر تنها مرجع امنیت نیست، بلکه افراد، گروه‌های فراملی، سازمانهای غیر دولتی فراملی و فروملی، رسانه و تروریسم همگی در وجوه امنیت مرجع هستند. در خصوص چند بعدی بودن امنیت، او بر این باور است که بایستی تآثیر فرهنگ، محیط زیست، تمدن و از همه مهمتر مذهب را فهمید.

مکتب کپنهاگ با توجه به این که کاملا بر مطالعات امنیتی استوار گشته، جزء اولین رهیافتهایی است که در راستای پایه‌گذاری جایگاهی مستقل برای مطالعات امنیتی است.

به عبارت دیگر، این مکتب، مطالعات امنیتی را که از ویژگی‌های دوران جنگ سرد است از حوزه مطالعات راهبردی دوران جنگ سرد تفکیک کرده و آن را ذیل روابط بین‌الملل و مطالعات راهبردی را ذیل مطالعات امنیتی قرار داده است.

این امر تلاش بوزان و همکارانش را به خارج نمودن مسائل امنیتی از دایره تنگ نظامی نشان می‌دهد. باری بوزان با انتشار کتابی به نام "هویت، مهاجرت و دستور العمل نوین امنیت در اروپا" با برخورداری از چارچوب سازه‌انگارانه و توجه به مسائل هویتی، فرهنگی، مهاجرت و نقش آنها در رابطه با امنیت تا حد زیادی به تحولات نوظهور و چالشهای امنیتی- اجتماعی پرداخته است.

از سوی دیگر، مکتب کپنهاگ در مباحث هستی‌شناسی خود نگاهی تاریخی به پدیده‌های اجتماعی دارد و به نقش هنجارها، قواعد و فرهنگ نیز توجه ویژه‌ای دارد.

بوزان معتقد است که دولت دیگر تنها مرجع امنیت نیست، بلکه افراد، گروه‌های فراملی، سازمانهای غیر دولتی فراملی و فروملی، رسانه و تروریسم همگی در وجوه امنیت مرجع هستند. در خصوص چند بعدی بودن امنیت، او بر این باور است که بایستی تآثیر فرهنگ، محیط زیست، تمدن و از همه مهمتر مذهب را فهمید.