فضيلتگرايي در اخلاق نگرشي به اخلاق است كه داراي تفاسير متعددي است. اين نگرش، با همه تفاسيرش خود را رقيب غايتگرايي و وظيفهگرايي ميداند و بر مفاهيمي محوري مانند «فضيلت» و «منش» تأكيد دارد.
فضيلتگرايي در اخلاق داراي سابقهاي بس ديرين است. اين نگرش، كه از تفكرات فلاسفه يونان نشات گرفته و پس از دورهاي افول در غرب دوباره در حال احيا شدن است، تفسيرهاي گوناگوني دارد.
فضیلت گرایی از جمله نظریههای واقع گرا در فلسفه اخلاق به شمار می رود و از سوی فلاسفه بزرگی همچون سقراط، افلاطون و ارسطو به اشکال مختلف تبیین شده است.
برداشت عصر جديد از اخلاق اين است كه اخلاق از رفتارهاي درست و نادرست سخن ميگويد. اما اخلاق فضيلت، اين نگرش را تغيير داد و پرسش اصلي اخلاق را زندگي خوب و چگونه بودن قرار داده است. همچنين به جاي بحث از قواعد، بر مفهوم منش و فضيلت تأكيد دارد.
فيلسوفان اخلاق، طرفدار اخلاق فضيلت به دنبال ارائه تفسيري از اخلاق هستند كه رقيب ساير نظريههاي هنجاري در اخلاق باشد.
آنان عموماً نظريههاي خود را حول نقش اساسي منش و فضيلت و اين ادعا كه فهم واحدي از اخلاق وجود دارد، طرح ميكنند. تأكيد بر منش، رشد و عواطف اين اجازه را به اخلاق فضيلت ميدهد تا تفسيري از روانشناسي اخلاق، كه فاقد وظيفه گرايي و غايت گرايي باشد، ارائه كند.
اين گروه معتقدند، اخلاق فضيلت ميتواند مفاهيم «وظيفه» و «الزام» را در حمايت از مفاهيم غني فضيلتي كنار گذارد. از نظر آنان، احكام فضيلتي احكامي از يك زندگي كامل انساني هستند تا اينكه احكامي از يك عمل منفك و بريده از وضعيت امور و از عامل اخلاقي باشد.
بر اساس فضیلتگرایی، در صورتي رفتاري درست و از نظر اخلاقي پسنديده است كه از منش فضيلتمند فاعل اخلاقي ناشي شده باشد. اخلاق فضيلت اخلاقي است كه تأكيد عمده خود را بر منش فضيلتمند افراد قرار داده است. بر همين اساس، تلاش ميكند تا معيار ارزيابي در اعمال اخلاقي را نيز بر اساس منش فاعل اخلاقي تبيين كند.
برخی از محققان ادعا کردهاند نظریه «فضیلت محوری» در مقابل نظریه «اخلاق دینی» قرار دارد. به بیان دیگر فضیلت محوری را در تعارض با اخلاق دینی میبینند.
حتّی اگر بپذیریم دیدگاه فضیلت محوری در اخلاق در خاستگاه خویش نظریهای ناسازگار با دین محسوب میشود، اما نمیتوان آن را بر این وصف باقی دانست، چرا که بسیاری از تقریرهای انجام شده از نظریه فضیلت، برخاسته از متن دینهای بزرگی همچون مسیحیت، یهودیت و اسلام و حاصل تلاش عالمان اخلاق این ادیان است.
در قرون وسطا طرفداران نظریه فضیلت محوری در اخلاق همگی از عالمان مسیحیت بودند. شمار بسیاری از اخلاقیان مسلمان نیز بر نظام فضیلت محوری در اسلام تأکید داشته، آن را ترویج میکردند.
از این رو ادعای ناسازگاری مطلق این نظریه با نظام اخلاق دینی به هیچ رو قابل قبول نیست. اگرچه امروزه برخی از حامیان این نظریه که دین باور نیستند به سراغ نظام اخلاق فضیلت محور رفتهاند، با این همه حتی اکنون نیز طرفداران دیندار اخلاق فضیلت کم نیستند. آنان بر این باورند که نظریه فضیلت محوری را میتوان از دل متون دینی به دست آورد.
ضمانت و پشتوانه اخلاق فضیلت برخاسته از دین، خود دین است و این مزیتی است که گونههای دیگر فضیلت محوری از آن بیبهرهاند و نتیجه آن که فضیلت محوری دست کم در تمام تقریرهایش با اخلاق دینی مورد نظر خویش را بر پایه فضائل و نیل به ملکات نیکو و اجتناب از رذائل بنا میکند.
مکتب اخلاقی اسلام نیز اگرچه بر اهمیّت فضیلت و لزوم تلاش در جهت کسب آن تأکید فراوان شده است، امّا نمیتوان آنرا یک مکتب فضیلتگرای صرف قلمداد کرد چراکه آموزههای دین مبین اسلام با عنایت به امیال و گرایشهای فطری انسانها به هیچ وجه گرایش ذاتی انسان به لذّت را نفی کرده است لیکن با معرّفی مصداق واقعی این میل درونی، انسانها را به سمت کسب لذّتهای جاویدان و پایدار ترغیب کرده و از این میل در جهت سوق دادن انسانها به سمت فضایل و کمالات انسانی استفاده کرده است.