به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از کتاب «آوازهای کوچکی برای ماه» شامل نامهنگاریهای گوستاو فلوبر و ژرژ ساند با ترجمه گلاره جمشیدی، عصر دیروز سهشنبه 3 اردیبهشت با حضور اسدالله امرایی، امیرحسین خورشیدفر و مترجم اثر در محل کتابفروشی افق برگزار شد.
ابتدای این برنامه، گلاره جمشیدی به خوانش یکی از نامههای کتاب پرداخت. سپس خورشیدفر گفت: در دنیای ادبیات شخصیتهای زنی داریم که تکرار شدهاند. این شخصیتها یک زن نویسنده یا شاعر بوده که شخصیت جذابی دارد و عده زیادی هم به او علاقه دارند. شاید یکی از بارزترین نمونههای این قضیه، خانم ژرژ ساند باشد که علاقهمندان زیادی هم داشته است. او تابوشکنیهایی هم داشته است. مثلا اولین زن نویسندهای بوده است که در مکان عمومی سیگار کشیده است. اولین قدمها را هم برای برداشتن تبعیضات جنسیتی برداشته است.
وی افزود: ساند با انسانهای بانفوذ آشنا بوده است. او سه سال قبل از ملاقات با گوستاو فلوبر، رمانی را که فلوبر درباره نبرد کارتاژ نوشته میخواند و نقدی بر آن مینویسد. به این ترتیب دوستی این دو شکل میگیرد. هرچند ممکن است این دوستی رنگ و بویی از عشق داشته باشد ولی بیشتر جنبه عاطفی داشته است. ژرژ ساند با ارتباطی که با جامعه سطح بالای فرانسه داشته است، فلوبر را تحسین کرده و در یکی از نامههایش به او گفته که ادبیات داستانی تو را نمیفهمند. این دوستی به خاطر شورانگیز بودنش و همچنین بعد فاصله، با نامهنویسی این دو ادامه پیدا کرد و این نامهها هم باعث شکل گرفتن کتاب «آوازهای کوچکی برای ماه» شدهاند.
این نویسنده در ادامه گفت: ما با یک اثر منسجم روبرو هستیم که به نوعی به شکل یک رمان درآمده است. میشود این کتاب را به صورت یک کتاب گشوده خواند یعنی بعضی اوقات، برخی از نامهها را خواند. نامههایی که ژرژ ساند در طول عمرش نوشته، 25 جلد کتاب شده است. نگاه ساند به فمینیسم در قرن بیستم، باعث شد که ورای جایگاه ادبیاش، جایگاه ویژهای پیدا کند. در مقابل، فلوبر با کتابی که ژان پل سارتر دربارهاش نوشت، متهم شد که به کمون و نهضت مردمی فرانسه بیاعتناست.
خورشیدفر گفت: روحیات ایدهآلیستی در نوشته ساند واضح است. همچنین مشخص است که طبقهبندیهای اجتماعی نزد او اهمیت زیادی نداشته است. فلوبر این موضع اجتماعی را نداشته است. او نویسندهای منزوی بوده و از آثار مبتذل و مسائل پیش پا افتاده دوری میگزیده است. من به او حق میدهم که احساس همدلی با جنبشهای مردمی را نداشته باشد البته این به آن معنا نیست که او خود را از جامعه جدا میکرده است. در کل کتاب «آوازهای کوچکی برای ماه» یک بوطیقای رمان فلوبری است.
در ادامه این مراسم اسدالله امرایی گفت: قبل از این که این کتاب به فارسی بازگردانده شود، ترجمه انگلیسی آن را خوانده و همیشه از دو نکتهای که در آن و دیگر آثار نویسندگان غرب وجود دارد، لذت برده بودم؛ اول صداقت و دوم این که چیزی را در خودشان نگه نمیدارند. با خواندن این کتاب میتوانیم دقیقا بفهمیم نظر فلوبر یا ساند درباره انقلاب، همکارانشان و ... چه بوده است. در فرهنگ شرقی ما چیزی داریم که تعارف نام دارد که در غرب وجود ندارد.
وی افزود: با توجه به بیتعارف بودن نامهها، خیلی راحت درباره تورگینیف صحبت شده است. اصطلاحاتی که در نامههای این کتاب درباره تورگینیف به کار رفته، اگر درباره یکی از نویسندگان یا مترجمان ایرانی به کار برده شود، در خوبترین حالت باعث خواهد شد که او تا آخر عمر با ما حرف نزد. به یاد دارم که در یکی از جلسات نقد در کشورمان، منتقدی به دوستش گفت اگر در اینجای کتاب به جای آن لغت، این لغت را میگذاشتی، بهتر بود! آن آقا که با این پیشنهاد روبرو شده بود، جلسه را ترک کرد و از آن به بعد، یعنی 5 سال است که هر جا جلسه نقد میگذارند، میگوید اگر فلانی نیست بگویید من بیایم.
این مترجم در ادامه گفت: به نظرم صراحتی که دو طرف نامهنگاری دارند، خیلی به کتاب کمک کرده است و وقتی کتاب را میخوانیم، خیلی راحت میتوانیم بفهمیم نظرشان درباره هر موضوعی چیست و واقعا چه فکر میکنند. اینها رگههایی هستند که نقد ادبی را شکل میدهند و باعث میشوند که ما در این عرصه، امروز با اعتماد پیش برویم. فلوبر یکی از تاثیرگذارترین چهرههای ادبیات غرب است و منشا بسیاری از آثاری شد که ما خواندیم.
مترجم کتاب «مردان بدون زنان» گفت: تک تک جملاتی که در این کتاب است، مانند آجرهایی هستند که در نمای ساختمان به کار رفتهاند. یک سنت خوب که در غرب وجود داشته و البته هنوز هم وجود دارد، روزنامهنگاری نه به مفهوم ژورنالیسم که به معنی نوشتن خاطرات است. ما چنین سنتی نداریم و یکی از علل عقبماندگیمان در عرصه رماننویسی این موضوع و رویکرد همیشگی «پنهان کنید باده که تعذیر میکنند» بوده است. ما همیشه دو خانه داشتهایم یا خانههامان را به دو بخش بیرونی و اندرونی تقسیم کردهایم. در نتیجه وقتی همه ما میمیریم، پدرانی مهربان و همسرانی دلسوز و وفاداریم.
امرایی گفت: این فرهنگ در نامهنگاریهای دو نویسنده فرانسوی وجود دارد و امیدوارم روزی همه بشریت به این فرهنگ برسد که یک چهره منزه و روتوششده از خود ارائه ندهد. جالب است که بدانیم هیچکدام از نامههای فلوبر که این کتاب و مجموعه 25 جلدی نامههایش را میسازد، دور ریخته نشدهاند. این نویسنده در نامههایش هم مانند رمان «مادام بواری»اش توصیفهای دقیقی دارد. چنانچه در این رمان هم آنچنان چهره اما بواری و اتاق و زندگیاش را توصیف کرده که یک نقاش میتواند با درصد کمی از خطا، آن را به راحتی نقاشی کند.
وی گفت: در این کتاب، رفتارهای اجتماعی انسانها در زمان وقوع بلایای طبیعی را میبینیم؛ و در زمان قحطی، جنگ، بیماریهای واگیردار که یک شهر از بین میرود. یک نکته دیگر هم که من در این کتاب دیدم، این است که فلوبر عاشق زندگی است و تا آخرین لحظهای که میتواند، زندگی میکند.
مترجم کتاب «گلهای میخک» در بخش دیگری از سخنانش گفت: اگر ما با نویسنده یا شاعری مخالفیم، از او خوشمان نمیآید، یا شعرش را دوست نداریم، راهش این نیست که او را نادیده بگیریم، بلکه راهش این است که او حرفش را بزند. بعدا دربارهاش قضاوت خواهد شد. در دوره فلوبر هم خیلیها صراحتش در بیان احساساتش را برنمیتافتند. امروز کسانی که گذاشتند فلوبر حرفش را بزند، نیستند اما در مقابل تاریخ سربلند هستند.