به گزارش خبرگزاری مهر، جمعی از دانش آموختگان دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف با ارسال نامهای با ابراز دلایل خود مبنی بر منحل کردن این دانشکده از شورای عالی انقلاب فرهنگی خواستار ادغام گروه اقتصاد و گروه مدیریت این دانشکده در دانشگاههایی شدند که پایه علوم انسانی توانمندی دارند.
متن نامه به شرح ذیل است:
"اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی
باعرض سلام و آرزوی توفیفات الهی
دانشگاه صنعتی شریف به عنوان محل تجمع نخبگان کشور همواره مورد توجه نظام اسلامی، علی الخصوص مقام معظم رهبری بوده است؛ چرا که به زعم ایشان نخبگان هستند که کشور را از گردنههای دشوار عبور میدهند و شاخصهای فکری برای آحاد مردم جامعه هستند.
در این سالها نیز تلاشهای خوبی در این دانشگاه صورت گرفته تا از این ظرفیت نخبگانی به نفع اهداف و آرمانهای جمهوری اسلامی استفاده مطلوب شود و روز به روز شاهد بارورتر شدن این ظرفیتهای نخبگانی در فضای کشور هستیم. علیرغم تمامی تلاشهای صورت گرفته و اصلاحات انجام شده، متاسفانه هنوز هم برخی نقاط ضعف پررنگ به چشم میخورد که نیاز به اصلاح اساسی دارد.
یکی از این نقاط جریانی است که تحت عنوان گروه مدیریت و اقتصاد در دوره اصلاحات در این دانشگاه راه اندازی شد و پس از مدتی با کمکهای ویژه دولت آن زمان و پشتوانههای مادی و معنوی کارگزاران سازندگی تبدیل به دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف شد.
اصول حاکم و عملکرد جریان مزبور در آن دانشکده همواره مورد نگرانی دلسوزان و آگاهان کشور بوده است و از راههای مختلف این نگرانی ابراز شده است.
اخیرا نیز بحث دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف در فضای رسانهای داخلی و حتی خارجی کشور (که در میان آنها رسانههای مسالهدار مانند بی بی سی و شبکه مبتذل من و تو نیز دیده میشود) بسیار داغ شده است. شاید در این نکته شکی نباشد که این دانشکده باعث ایجاد جریانهایی در کشور شده است، اما هیچ گاه اثرات این جریان به صورت شفاف و دقیق مورد بحث قرار نگرفته و در مواضع مختلف دانشکده مدیریت و اقتصاد با استناد به اینکه صرفا یک رویکرد علمی دارد و با استفاده از برند دانشگاه صنعتی شریف، از این پاسخگویی فرار کرده است.
لذا با توجه به توصیه معمار کبیر انقلاب که هرگاه دیدید دشمن از قضیهای تعریف کرد، نسبت به آن حساس باشید، ما به عنوان جمعی از دانش آموختگان این دانشکده وظیفه خود دانستیم تا برای روشن سازی ویژگیهای اساسی آن نکاتی را در دو بعد اصول حاکم و کارکردهای آن به استحضار برسانیم :
اصول حاکم
1- ترسیم برخی مکاتب خاص فکری بشر در حوزه علوم انسانی به عنوان علم قطعی لایتغیر (پوزیتیویسم خام)
عدم نگاه حرفهای به علم باعث شده که در دام یک نگرش پوزیتیوسیتی خام، آنها مکاتب فکری بشری (نظیر رویکرد اقتصاد باز) را علم تلقی کنند و به صراحت اعلام کنند که هم اقتصاد و هم مدیریت علم است و این علم باید سرلوحه تمام تصمیم گیریها و برنامهریزیها باشد.
2- ترویج تفکر جدایی دین از علم و سیاست
این تفکر به وضوح تار و پود محتوای دروس دانشکده مشهود است. دین به حوزه شخصی و اعمال و عبادات فردی تقلیل داده میشود، سیاست را مختص به اقتصاد دانان میداند و اقتصاد را علم.
لذا دین هم از علم جدا است و هم از سیاست و دانشجویان ورودی این دانشکده که عمدتا فنی هستند و با مباحث انسانی غریبه به سرعت بعد ازگذشت حدود یک سال خود به خود به این نتیجه رسانده میشوند که دین از سیاست و علم جدا است.
3-ترویج استفاده از مدلهای غربی برای اداره امور نظام اسلامی
نه تنها نگاه دینی به مسائل وجود ندارد، بلکه در حوزههای مختلف آنها منکر وجود یک نگاه بومی برای اداره کشور، اقتصاد و مدیریت هستند. اکتفای آنها به کتابهای تالیف شده در دانشگاههای آمریکا به عنوان نسخههایی است که باید عینا در کشور پیاده شود.
4-ترسیم اقتصاد آزاد مبتنی بر نفع فردی به عنوان نظام مطلوب بشر
اکنون بدون هیچ ابایی در سرکلاسهای درس این مساله مطرح میشود که نظام اقتصاد آزاد مبتنی بر نفع فردی همان نظام مطلوبی است که به زعم اینان به وسیله آدام اسمیت به عنوان نسخه دردهای بشر پیچیده شده است و تا ما به قواعد و قوانین این نظام تن در ندهیم به هیچ روی امید خلاصی و نجات نیست.
5-حزبی گرایی علمی و عدم پذیرش و تحمل هرگونه تفکر مخالف
تنها نسخهای که آنها خود اسم علمی بر آن گذاشتهاند، مشروع است و بدین ترتیب هیچ گونه تفکر مخالفی حتی به صورت مقطعی اجازه بروز و ظهور در این دانشکده را ندارد.
6-تحلیل اغلب پدیدههای اجتماعی منحصرا با استفاده از رویکردهای یک بعدی و بعضا منسوخ شده در دنیا
جالب است که آنها از این نگاه منسوخ شده لیبرالیستی برای تحلیل همه پدیدهها استفاده میشود و در این میان از بدی وضع حمل و نقل و ترافیک تا رفتار شهروندان در کوچه و خیابان تا مشکلات بنگاهها و ضعف رقابت پذیری صنایع و بی ثباتی اقتصاد کلان را، همه و همه با همین رویکرد تحلیل میکنند. اصلا این نکته که انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی بود و بیشتر از اینکه ما نیازمند انقلاب اقتصادی باشیم، نیازمند یک انقلاب فرهنگی مبتنی بر اصلاح نظام آموزش و پرورش و سایر نهادهای فرهنگی هستیم در نگاه اینان هیچ محلی از اعراب ندارد.
7-مخالفت رسمی و غیررسمی با مواضع جمهوری اسلامی ترسیم شده به وسیله مقام معظم رهبری در حوزههای داخل علی الخصوص بین الملل نظیر مبارزه با استکبار جهانی
در ترویج یک جامعه باز و لیبرال، آنها ابایی ندارند که بعضا در کلاسهای درس و عمدتا در جلسات خصوصی و حتی در برخی اسناد کلان استراتژیکی که تدوین کردهاند این نکته را مطرح کنند که ایستادن در برابر دنیا و استکبار غرب راهی غلط است و ما تا با جامعه جهانی هم پیوندی برقرار نکنیم وضع کشور هر روز بدتر از دیروز خواهد شد. استفاده از مسائلی نظیر تلاش و کوشش، ایستادگی، جهاد و پایمردی دردایره لغات آنها جایی ندارد و بحث صرفا از آزادی و بازکردن مرزها است.
8-ترویج نگاه عقلانیت ابزاری (هدف وسیله را توجیه میکند) به انسان
نگاه عقلانیت ابزاری که انسان را یک موجود صرفا عقلانی که برای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده خود (که این اهداف نیز ازنفع شخصی ریشه میگیرد) بن مایه نگاه آنان است و رفتار هر نهادی(اعم از بنگاه یا افراد) در پرتو این نگاه به انسان تحلیل میشود.
9-مقاومت و ترس در برابر هرگونه مطرح شدن بحثهای نظری و بنیادین در کلاسهای درس
در جلسات مختلف تدوین و طراحی دروس همواره این نکته از اصول بنیادین آنها است که هدف در اینجا صرفا آموزش یکسری ابزار است و اصلا نباید به این مساله توجه کرد که در بن مایه این ابزار چه میگذرد. آنها به صراحت اساتید مختلف را از ورود به مبانی نظری و فکری منع میکنند، بلکه به دلیل ضعف بن مایههای فکری خود حتی میترسند که اشخاص وارد این حوزه ها شوند.
10-کادر سازی و تیم سازی فعال برای جریان تفکر لیبرال
دردانشکده مدیریت و اقتصاد یک حرکت حساب شده و آرام برای شناسایی افراد نخبه، تلاش و کمک برای فرستادن آنها برای تحصیل در بهترین نقاط مروج تفکر لیبرالی دنیا وجود دارد به گونهای که تا داخل این شبکه پیچیده وارد نشوی از آن بی خبر خواهی بود. این مساله به نوعی است که اگر شما در این تیم قراربگیری شبکه دانشکده از هیچ تلاشی برای کمک به شما دریغ نخواهد کرد و اگر درون این تیم نباشید با بهترین کارنامه، معدل و رزومه علمی شما را طرد خواهد کرد.
2-کارکردها
از مدعاهای اصلی سرمداران این جریان این است که دانشکده مدیریت و اقتصاد بسیار به حال کشور مفید بوده است و نخبگان کشور را جذب کرده و برای پستهای حساس مدیریتی تربیت کرده است. جدای از اینکه افراد تربیت شده به وسیله اینان مبتنی بر تفکرات فوق در جای جای پستهای حساس کشور نفوذ کردهاند، ارزیابی کارکردهای این دانشکده خود بحث مستقلی میطلبد که در ذیل به آن پرداخته میشود:
2-1 کارکرد علمی
مبتنی بر همان معیارهایی که به وسیله اینان و دوستانشان ترویج میشود، علم واجد ویژگیها و شاخصههای خاصی است که به وسیله آن سنجیده میشود و از اصلیترین این ویژگیها، میزان انتشارات و مقالات است. بنری که در خود دانشکده نصب شده صرفا چند کتاب را نشان میدهد که عمده آنها حاصل مطالعات استراتژی توسعه صنعتی کشور (یا همان مانیفست تفکر لیبرال) است. از منظر مقالات ISI این مجموعه عظیم با صرف این همه هزینه از بیت المال در طول چند سال گذشته به اندازه انگشتان یک دست خروجی نداشته است.
2-2 جذب هیات علمی
معیار گزینش هیات علمی شفاف است؛ بدون توجه به معیارهای علمی، هرکس با ما همخوان بود جذب میشود و هرکس همخوان نبود (با هر درجه علمی) رد میشود. فقط تاکتیک رد کردن افراد برای آنها متفاوت است. برخی را مستقیم، برخی را با استناد به مسائل رفتاری، دیگران را با تهدید و ترساندن (که خودش پروندهاش را پس بگیرد). لذا انتظار نقش آفرینی فکری از این گروه سیاسی انتظاری بیهوده است.
3-2 کارکرد سیاسی
مبتنی بر نگاه مقام معظم رهبری، دانشگاه بایدکانون تفکرات سیاسی باشد. اما خروجی سیاسی دانشکده مدیریت و اقتصاد معلوم است؛ تفکر سیاسی خاصی که حمایت کننده از جریان لیبرال باشد تنها مورد قبول است وبیانیهها، سخنرانیها و تحلیلهای اینها همه آن موضع را نشانه رفته است.
4-2 کارکرد فرهنگی اخلاقی
بی توجهی به شعائر دینی، باعث شده که وضعیت فرهنگی دانشکده و روابط دختر و پسر در آن از پارکهای سطح شهر نیز مبتذلتر باشد. نحوه آرایش و پوشش دانشجویان در وهله ورود برای هر فرد جدیدی چنان زننده است که لحظهای به فکر فرو میرود که آیا اینجا یک دانشکده تحصیلات تکمیلی است. دانشکده نه تنها توجهی به این مسائل ندارد، بلکه شاید از چنین وضعیتی احساس خرسندی نیز میکند. این فرهنگ در بدنه منشیها و کارمندان دانشکده نیز کم و بیش مشهود است.
5-2 بورس دانشجویان
کافی است به لیست دانشجویانی که به وسیله اینان بورس شدهاند نگاهی انداخته شود. به سختی میتوان حتی یک نفر از افراد معتقد به اصول اساسی نظام و پایبند جدی به ولایت فقیه را در میان آنان پیدا کرد. برعکس افرادی که کعبه آمالشان غرب است در میان آنان فراون است.
6-2 کارکرد ملی
کارکرد ملی به این معنا است که خروجیهای این دانشکده تا چه میزان دل در گرو کشور دارند و تا چه میزان غرب را کعبه آمال میدانند. جدای از تعداد زیاد دانشجویانی که جلای وطن کرده و حتی با وعده هیات علمی شدن نیز برنگشتهاند، در میان آنانی که ماندهاند نیز این تفکر مشهود است که تا عرصه سخت میشود، همه به فکر عزیمت میافتند یا با روانه ساختن سیل انتقادات نسبت به کشور، از خوبیهای غرب دم میزنند. ماندن برای ساختن و آباد کردن بی معنا است و زندگی مرفه و بی درد، معنابخش زندگی.
7-2 کارکردهای صنفی
تاسیس و یا در دست گرفتن نهادهایی نظیر بنیاد شریف و انجمن فارغ التحصیلان شریف و پیشنهاد فرصتهای شغلی، مشاورهای و حرفهای به حلقه درونی این جریان از جمله مصداقهای صنفی نگری و کارکرد صنفی آنان است.
با توجه به موارد فوق الذکر، پیشنهاد میشود کمیته تحقیقی توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل شود و با بررسی دقیق و عمیق موارد مطروحه نظر کارشناسی خویش را ارائه کنند و تا اعلام نظر کمیته مذکور، تصمیم فعلی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری مبنی بر عدم پذیرش دانشجو برای دانشکده به قوت خویش باقی بماند.
پیشنهاد کارشناسی شده ما در حال حاضر، ادغام گروه اقتصاد و گروه مدیریت این دانشکده در دانشگاههایی است که پایه علوم انسانی توانمندی دارند."