خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و هنر: خانه حراج کریستی برای اولین بار در سال 1766 در لندن تشکیل شد. در 5 دسامبر این سال شخصی به نام "جیمز کریستی" برای اولینبار در دنیا خانه حراج کریستی را تاسیس کرد. تلاشهای این شخص خیلی زود به ثمر نشست و نام این خانه حراج به عنوان مرکزی مهم برای مبادلات هنری بر سر زبانها افتاد. جیمز کریستی دوست صمیمی و نزدیک "توماس گینز برگ" نقاش بود و تنها پرترهای که از او باقی مانده توسط این نقاش کشیده شده است.
خانه حراج کریستی (christies) بعد از مرگ بنیانگذار آن همچنان به فعالیت خود ادامه داد و طی قرنهای 19 و 20 به عنوان بزرگترین محل مبادله آثار هنری شناخته شد.
این خانه حراج در حال حاضر 85 شعبه در 43 کشور جهان دارد که از مهمترین آنها میتوان به شعبات نیویورک، پاریس، لس آنجلس، دوبی، آمستردام، هنگ کنگ، رم و برلین اشاره کرد. حجم مبادلات این خانه حراج در سال 2006، 4 میلیارد و 670 میلیون دلار و فقط در نیمه اول سال 2007، 3 میلیارد و250 میلیون دلار بوده است.
آثار تعدادی از هنرمندان ایرانی مانند رضا درخشانی، سهراب سپهری، محمد احصایی، فرامرز پیلآرام، کوروش شیشهگران، فرهاد مشیری، مسعود عربشاهی، صادق تبریزی، گلناز فتحی و صداقت جباری تاکنون رکورددار حراج کریستی خاورمیانه (دوبی) بوده است.
مساله مهم حضور ایرانیان در این حراج بهویژه در حراج دوبی که دو بار در سال برگزار میشود، هنر ایران را تحت تاثیر خود قرار میدهد و کم و بیش هر سال هم حاشیههایی به همراه دارد که امسال هم حراج کریستی در دوبی برای ایران خال از حواشی نبود.
در پی بعضی از مسایل پیشآمده در چند روز اخیر و بیان شبهاتی درباره اصل نبودن تابلوی ارائهشده از فرامرز پیلآرام در حراج کریستی، این اثر توسط موسسه کریستی از این حراج خارج شد. این کار قرار بود با حداقل قیمت 100هزار دلار در حراج کریستی دوبی چکش بخورد ولی به دلیل شائبه تقلبی بودن از این حراج خارج شد.
ماجرا با یک ایمیل و برای برخی با یک اساماس و یا تلفن آغاز شد. "اثر ارائه شده از فرامرز پیلآرام جعلی است" این تمام چیزی بود که گفته شد و خبری از ارائه مدارک و مستندات نبود.
چند روز بعد فرزند زندهیاد پیلآرام در گفتگویی اعلام کرد تابلوی ارائه شده به نام پدرش در حراجی کریستی جعلی است ولی مدیران ایرانی مربوط با حراج کریستی اعلام کردند که این کار وی از روی بخل و کینه انجام گرفته است.
اما به واقع چه چيزي موجب شده تا حراجي کريستي اثري تقلبي از يک هنرمند مشهور ايراني را در کاتالوگ فروش خود به جاي اثر اصل معرفي کند و تنها در آخرين ساعتها به دليل اعتراض فرزند آن هنرمند به تقلبي بودن اثر آن را از گردونه فروش خارج کند؟
فرزند فرامرز پیلآرام برای پاسخ به این پرسشها و شائبهها مهمان خبرگزاری مهر شد تا از آنچه در این چند وقت و بعد از حراج کریستی بر او گذشته است صحبت کند. گفتگوی خبرنگار تجسمی مهر با علی پیلآرام در ادامه میآید.
* آیا خود شما به هنر مشغول هستید؟
ــ من در دو رشته خوشنویسی و موسیقی کار میکنم ولی نه به صورت حرفهای. بیشتر با حس و حال خودم کار میکنم.
* چه شد به این نتیجه رسی دید کار ارئه شده در حراج کریستی از پدرتان تقلبی است؟
ــ عکسهای اثر را که دیدم کمی شک کردم. آنها را با کارهای پدرم که در خانه داریم مقایسه کردم. این کار از نظر رنگ به هیچ وجه به کارهای پدرم نزدیک هم نیست. مهمترین عنصر در این کارها امضاست. اصلا امضایی که در پایین این اثر است برعکس است و جای درستی نیز کشیده نشده است. پدرم همیشه کارهایش را پایین دست راست تابلو امضا میکرد در حالیکه این اثر امضایش در وسط کار است.
* یعنی حتی در محل امضا هم دقت نکردهاند؟
ــ این کار کاملا مبتدی کپی شده است. پیلآرام با اسم خود یک لوگو درست میکرد که حالت یک نعلبکی بود. پدرم در همان دوره اول کارهایش به این امضا رسید.
* بعد از اینکه برایتان تقلبی بودن اثر محرز شد چه کردید؟
ــ از طریق پیامک و ایمیل خبررسانی کردم. چون فرصت کم بود و کار آنچنانی از دستم برنمیآمد. من به عنوان فرزند فرامرز پیلآرام بسیار متاثر شدم که قرار است اثری تقلبی از پدرم به فروش برسد و سر کسی کلاه گذاشته شود. اخلاقا شرمسار خریدار آن میشدم. عکس کار را به چند نفر از نزدیکان پدرم نشان دادم که همگی متفقالقول بودند که اثر تقلبی است.
همه مهرهایی که پدرم با آنها کار میکرد نزد خانواده پیلآرام است و حتی یکی از آنها هم جایی نرفته است. من اثر را با مهرهای پدرم تطبیق دادم و تقلبی بودن آن برایم محرز شد.
* این اثر کپی شده از مجموعه سقاخانه پدر شماست؟
ــ بله دوره اول کاری اوست. در آن دوره پیشزمینه آثار مُهر است. هیچ کدام از آن مهرها در این اثر استفاده نشده است. در این دوره کارها امضای پدرم جزئی از کارهاست. پدرم با اسم خود لوگویی درست کرده و آن را در دل خودکار میگنجاند.
* شما تنها پیامک و ایمیل فرستادید و اصلا به خود کریستی مراجعه نکردید. این کمی عجیب است.
- برای خود حراج، مجموعهداران، گالریدارها و برخی رسانهها این جریان را ایمیل کردم که خدا را شکر جواب داد.
* این اثر از کدام گالری و یا کدام مجموعهدار به کریستی فرستاده شده است؟
ــ به صورت رسمی نمیدانم ولی از چندین و چند نفر شنیدم اثر را مجموعهداری که قبلا سمت سیاسی داشته و در همان روزها به جمعآوری کلکسیون از آثار هنری روی آورده به کریستی فرستاده است. در مصاحبه آقای سمیعآذر آمده که این مجموعهدار قصد دارد از من شکایت کند و منتظر این اقدام او هستم.
* این شایعه است یا بر صحت و سقم آن صحه میگذارید. زیرا آوردن یک اسم بدون سند و مدرک درست نیست؟
ــ من تقریبا مطمئنم ولی مطمئن نیستم که وی گردن بگیرد.
* با آقای سمیعآذر که مشاور اعظم و رایزن اصلی کریستی در ایران است هم صحبت کردهاید؟
- خیر. هنوز با ایشان حرف نزدم ولی ایشان در مصاحبه خود گفته که این اثر از یک مجموعه خصوصی به کریستی رفته که اتفاقا این مجموعهدار میخواهد از من شکایت هم بکند و دمار از روزگارم درآورد.
* اینجا نه تنها آبروی پیلآرام رفته است بلکه آبروی هنر ایران هم رفته است. هنر ایران پیلآرام را معرفی و پیلآرامها هنر ایران را تعریف میکند. نمیدانم چرا اینقدر بیتفاوت و آرام هستید؟
ــ یک مافیای بزرگ در این کار وجود دارد. این مافیا نمیگذارند کسی خارج از محدوده آنها کار کند. 6 سال بود که کار پدرم به کریستی نمیرفت آخر هم دستشان رو شد. ما چه بگوییم؟ دستمان به کجا میرسد؟ هیچ نهادی رسمی در کشور وجود ندارد که وقتی یک اثر جعلی به حراج میرود بتواند و یا بخواهد واکنش نشان دهد. تنها کاری که توانستم بکنم همین کار بود و اطلاعرسانی کردیم. حتی به خود "مایکل جها" مدیر کریستی در خاورمیانه هم اطلاع دادم.
* از مایکل جها چیزی به دستتان نرسید؟
- هیچ عکسالعملی ندیدیم. به نظر میرسد که حتی این افراد هم تحت تاثیر مافیای داخل ایران هستند. متاسفانه اینها از هنرمندی که در قید حیات نیست سوءاستفاده میکنند. اثر سهراب سپهری سال پیش تقلبی بود و اثر پدر من هم امسال. نمیتوانند از زندهرودی کار تقلبی درست کنند زیرا او هست و یا احصایی. زورشان به درگذشتگان هنر رسیده است.
* اکثر کارهای پدرتان فروش رفته است؟
- بله. ولی ما هم یک مجموعه بزرگ از او داریم.
* آیا این جریان بر قیمت آثار و نقاشیهای پدر شما تاثیر منفی نمیگذارد؟
- به نظر من نه. ولی این شک و شبهه به وجود میآید که نکند کارهای پیلآرام که در دست مجموعهداران است تقلبی باشد. الان خرید و فروش آثار پدر من با احتیاط بیشتر صورت میگیرد و دست بسیاری از کپیکارهای آثار پدر من کوتاه خواهد شد.
* صحت و سقم ادعای شما هم اینجا مورد سوال است. البته در این جریان حرف شما تایید شد و کار تقلبی بود ولی به شما این اتهام را وارد کردهاند که متخصص اثر هنری نیستید.
ــ من یک سال و نیم سن داشتم که پدرم فوت کرده و یکسری کارهایش را ندیدم. پدر من فرد پرکاری بود و چندین و چند مجموعه و چند دوره کاری مختلف دارد. من اصلا نگران پایین آمدن قیمت کارهای پدرم نیستم. خوشحالم که میتوانم از حیثیتش دفاع کنم. اصلا کسی کارهای پدرم را نخرد، مهم نیست. کارهای پدرم در موزه هنر نیویورک در لندن، پاریس و در بسیاری از مراکز هنری بزرگ دنیا وجود دارد.
پدر من هم طراح هم نقاش و هم خوشنویس. شاید کمتر کسی بداند که پدر من با استاد "میرخانی" انجمن خوشنویسان را تاسیس کردند. در اسناد اولیه انجمن نام پدر من وجود دارد ولی کسی نمیداند و کار به آنجا رسیده که از روی کارهای پدرم کپی می کنند تا آبروی او را ببرند. من وظیفه خودم می دانم که از آبروی او دفاع کنم.
البته هیچ وقت در هیچ کجا نمیتوان جلوی کپی کردن را گرفت. حتی کارهای میرعماد را هم کپی کرده اند.
* چه شد که کریستی حرف شما را قبول کرد؟
ــ به نظرم متوجه شدند حرفم واقعیت دارد چون قبلا همین مسائل پیش آمده بود و این قضیه را پذیرفتند.
* آیا به شما چیزی نگفتند. نگفتند که شما در زمان فوت پدرتان بچه بودید یا اینکه صلاحیت تشخیص کار کپی و اصل را ندارید؟
ــ من آن موقع بچه بودم ولی اکنون سی و چند سال دارم. کار را به چند نفر نشان دادم تا حرفم را با مشورت با دیگران زده باشم.
* آیا قصد ندارید از خود حراج شکایت کنید؟
- میتوان این کار را کرد ولی فعلا نه قصد چنین کاری را ندارم. منتهی فعلا به همین نگاهی که به آثار پدرم دارند راضی هستم. دیگر کسی کارهای پدر مرا سرسری نمیخرد و این شک و شبهه در مورد اصل بودن کارهایش به وجودآمده که به همین راضی هستم.
--------------
گفتگو از مجید احمدی