اقسام بلا و مصيبت
مصائب و بلایای زندگی آدمیان به سه دسته کلّی منقسم میشوند. به عبارت دیگر، رخدادها و حوادث ناگوار، سه عامل پدید آورنده دارند؛ قسم اوّل، مصائب اکتسابي یا مصائبی هستند که خود انسان در وقوع آن نقش مستقیم دارد. قسم دوّم، مصائب خدادادي هستند که بدون تقصیر انسان، از جانب خداوند سبحان نازل میشود. قسم سوّم، مصائب تحمیلی از سوی جامعه میباشند که رخداد آنها، نه از جانب خداوند و نه تقصیر خود انسان است، بلکه جبر اجتماع و محیط پیرامون، عامل پدید آورنده آن حوادث و بلایا هستند. در این جلسه به شرح اقسام بلا و مصیبت خواهیم پرداخت.
قسم اوّل مصائب: مصائب اکتسابي
در بسیاری از موارد، مصائب و بلایای انسان، بازتاب رفتار و عملکرد خود اوست. از آنجا که پدید آورنده اینگونه مصائب، خود انسان است، مصائب اکتسابی نام میگیرند. مثلاً افراد گناهکار، در اثر گناه و نافرمانی، معمولاً زندگي پريشان و ناآرامي دارند و این مصیبت را خود به وجود آوردهاند. اشخاص ناباب و تابع هوي و هوس و کسانی که خانۀ آنان پر از شهوت و هوسرانی است، طبق سنّت خداوند سبحان، بدبخت و پريشان احوال خواهند بود. قرآن کریم میفرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا»[1]
يعني يک طايفه مقدسي بودند و رفتند و به جاي آنها طايفهاي روي کار آمدند که به نماز و عبادت اهميت نميدادند و شهوتران بودند. سپس ميفرمايد: آنان حتماً گمراه و بدبخت هستند.
بسیاری از مفسّرين، عبارت «فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا» را چنین معنا کردهاند که حتماً آن افراد بینماز و شهوتران، به جهنّم میروند. اما اطلاق آيه صرفاً عذاب جهنّم را نمیرساند، بلکه «سوف»، تحقيقي است و معنايش اين است که حتما و يقيناً، سنّت خداوند آن است که آدم شهوتران، بدبخت شود. بنابراین میتوان گفت: بدبختی او فقط در آخرت نیست، بلکه از دنیا شروع میشود و تا قیامت و پس از ورود به جهنّم، ادامه خواهد یافت. همچنین کردار آدم مسرف و تجمّل گرا، چنین اقتضا میکند که او در همين دنيا و هنگام مواجهه با معضلات ناشی از تجمّلگرایی، سوزندگی جهنّم را احساس کند و در آخرت هم زير هُرم جهنّم بسوزد.
مصائب اکتسابی پاداش ندارد
همانطور که بیان شد، مصیبت اکتسابی یا بلای ناشی از گناه یا اشتباه، از سوی خداوند سبحان نازل نمیشود و خود انسان، پدید آورندۀ آن است. در این صورت، کسی حق ندارد مصیبت اکتسابی خود را تقصیر خدا بداند و مهمتر اینکه در صورت رخداد چنین مصائبی، کسی حق ندارد انتظار پاداش از جانب خداوند متعال داشته باشد.
انسانی که در اثر گناه یا خطای خود دچار بلا شده، چارهای جز توبه ندارد. او باید با بازگشت به سوی خدا و جبران گذشته، به محو آثار زیانبار گناه و اشتباه خود بپردازد، وگرنه گناه او، او را به نوعی زندگي توأم با نگراني، فقر، دلهره و اضطراب مبتلا میکند.
کسانی که با دیدن فیلمها و تصاویر مبتذل و شهوتانگیز در جمع خانواده و رفت و آمد با افراد لاابالي، به مصیبت بیعفّتی همسر یا دختر خود گرفتار شدهاند، اشخاصی که در اثر دروغگویی، حقّهبازی، ظلم و کسب مال حرام یا در پی تربیت غلط، دچار فرزند فاسد، معتاد و نظایر آن هستند و نیز افرادی که در اثر تنبلی، از کار یا تحصیل گریزان بوده و جوانی خود را با خوشگذرانی و بطالت، تباه کردهاند و هنگام پیری خواه ناخواه محتاج دیگران شدهاند، نباید بدبختی و مصیبت خود را تقصیر خدا بدانند، بلکه این اشخاص باید توبه کنند و با جبران گذشتۀ غلط خود، سرنوشت جدیدی برای خود رقم بزنند و خود را از عذاب دنيا و آخرت رهايي بخشند.
البته گاهی بلایایی نظیر فقر و فساد، زاییدۀ جبر اجتماع است که در قسم سوّم مصیبت، توضیح داده میشود.
فقر و نا امنی، زاییدۀ گناه
بسیار اتفاق میافتد که افراد در اثر عملکرد خودشان گرفتار میشوند و به جای توبه و عذرخواهی از خداوند سبحان، از او گلایه دارند و پروردگار را مسبّب شقاوت خویش میدانند. قرآن در آیاتی با صراحت تمام، تیره بختی آنان را بازتاب اعمال خودشان بر میشمرد:
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ»[2]
يا رسول الله! براي مردم طايفۀ مقدسی را مثال بزن که ابتدا با ایمان و نیکوکار بودند. نعمت مثل باران براي آنها ميباريد و زندگي آنان پرنشاط و عاری از فقر، فلاکت، غم و غصه بود. اما ناگهان تغییر یافتند و به گناه روی آوردند و نعمتهای الهی را بيجا و در گناه و در گسترش فساد مصرف کردند. سپس میفرماید: آن طایفه، گرفتار ناامنی و فقر شدند. بعد اضافه میکند که خيال نکنيد بدبختی آنها از طرف خدا بود، بلکه خودشان بر سر خودشان مصیبت آوردند.
سنّت خداوند سبحان این است که ملّت صالح، شايسته و درستکار، سعادتمند شوند. همچنانکه طبق سنّت الهی، ملّت گناهکار، ظالم و بیبندوبار، شقاوتمند خواهند شد.
قسم دوّم مصائب: مصائب خدادادي
دستهای از مصائب، مصائبي هستند که انسان در وقوع آن دخالت و تقصیری ندارد و در واقع، آن بلا یا مصیبت، از جانب خداوند متعال است. صبر در برابر این مصایب، ارزش والایی دارد و منتهی به رشد معنوی انسان شده، مانع سقوط وی خواهد بود.
مصائب خدادادي، الطاف خفیّه خداوند
اهل معرفت بر اين باورند که مصائب خدادادي، الطاف خفيّه خداوند متعال هستند. گاهي الطاف پروردگار متعال، آشکارا به انسان ميرسد که به آن الطاف جليّه گفته ميشود. نعمتهاي ظاهري نظير زندگي خوب، خانواده صالح و بدن سالم، از الطاف جليّه محسوب ميشوند. اين الطاف، نياز به صبر ندارند، ولي به جا آوردن شکر چنين نعمتهايي لازم است. در مقابل، الطاف خفيّه، از آن نظر که نعمتهاي باطني هستند و ظاهري دشوار و بلاگونه دارند، صبر و استقامت ميطلبند. از اين رو، اهل دل، الطاف خفيّه را برتر و کاربرديتر از الطاف جليّه ميدانند و از فرصت معنوي صبر در بلا، بهرههاي فرواني ميبرند.
صبر در مصائب خدادادي، مانع سقوط انسان
صبر و استقامت، در مقابل بلاي خدادادي و مصيبتي که خداوند سبحان مقدّر و مقرّر فرموده است، بسيار ارزش دارد. اهميّت صبر در برابر مصيبت خدادادي به قدري است که خداوند رحمان و رحيم در قرآن کريم به کسي که در مشکلات و در امتحان الهي خود را نبازد و در مواجهه با بلا، اسقامت ورزد و ناشکري، ناسپاسي و جزع و فزع نکند، بشارت داده و درود فرستاده است:
«أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»[3]
هدايت در اين آيۀ شريفه، هدايت عنائيه است، يعني دست عنايت خداوند متعال روي سر انسان صابر و شکيبا خواهد بود و معلوم است چنين کسي رستگار ميشود و افزون بر نيل به سعادت دنيا و آخرت، سقوط نخواهد کرد.
بنابراين انسان بايد هنگام برخورد با مصيبت يا نزول بلا، صبر و استقامت داشته باشد؛ به اين معنا که بايد در صورت توان، مشکل را حل کند، وگرنه از کنار مشکل بگذرد و اگر نشد، بايد مشکل را به دوش بگيرد و به حرکت خود در زندگي ادامه دهد. هرچند ممکن است حرکت چنين کسي آهسته و توأم با مانع باشد، امّا بايد همان حرکت کند را با صبر و حوصله ادامه دهد و در هر صورت، توقف، به خصوص در حرکت معنوي، ممنوع است و منجر به خروج از مسير يا سقوط خواهد شد.
اهل دل، در بن بستها و در مواقعی که موانع و مشکلات بزرگی آنان را احاطه میکند، از نماز کمک میگيرند:«اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة»[4] و با دو رکعت نماز با حضور قلب، از خداوند متعال میخواهند که توفیق و قدرت صبر و استقامت و فهم و شعور برای فائق آمدن بر دشواریهای سلوک معنوی و نیز سختیهای زندگی به آنان عطا فرماید. خداوند متعال نیز حاجت آنها را روا کرده، به آنان پاداش عنایت میکند و راه سعادت و رستگاری را برای چنین کسانی هموار میسازد.
قسم سوّم مصائب: مصائب تحمیلی از سوی جامعه
دسته دیگری از مصائب و بلایا، حوادث ناخوشایند و دشواری هستند که از سوی جامعه به انسان تحمیل میشود. این دسته از مصائب، از آن جهت که تقصیر خود شخص نیست، عقاب ندارد و از آن روی که مقدّر خداوند سبحان نیست، مستوجب پاداش نخواهد بود، امّا پروردگار متعال بنابر قاعده لطف خود و از سر رأفت و رحمت واسعهای که نسبت به بندگان دارد، به کسانی که دچار اینگونه مصائب شدهاند نیز پاداش عنایت میفرماید.
افزون بر این، افرادی که مبتلا به بلایای ناشی از جبر اجتماع هستند، اگر جداً مقصّر نباشند، با صبر و استقامت در برابر مصیبت، رشد معنوی مییابند و شکیبایی در همان مصیبت، میتواند عامل سعادت و رستگاری و مانع سقوط آنان شود.
مثال بارز این دسته از مصائب، مشکلات، معضلات و موانعی است که جبر جامعه برای ازدواج و اشتغال جوانان پدید آورده است. اکنون بسیاری از جوانان آمادگی ازدواج دارند، امّا فقر و نارسایی، گراني و فقدان امکانات اولیّه، نظیر مسکن مناسب، و همچنین رواج تجمّلات و گسترش تشریفات ازدواج، مانع ازدواج آنان شده است.
دختر یا پسری که در سن ازدواج است یا حتی سنّ ازدواج او گذشته و تمایل به ازدواج دارد، اگر به جهت سختگیری و نظایر آن مقصّر نباشد، صبر و بردباری او در عزوبت و خویشتنداری و استعفاف او، هم پاداش دارد، هم پروردگار متعال جبران آن را میکند و هم میتواند از شرایط حسّاس خود و صبر و استقامتی که از خود نشان میدهد، بهرهبرداری معنوی کند و رستگار شود.
همچنین کسانی که استعداد و نیروی کار دارند، امّا با توجه به معضل مهمّ بیکاری و کمبود اشتغال، فقیر و نیازمند شدهاند، چون فقر آنان در اثر تنبلی و تقصیر خودشان نبوده، در صورت شکیبایی و استقامت، پاداش صبر خود را میگیرند و خداوند از سقوط آنان جلوگیری خواهد کرد. این در حالی است که خداوند چنین سرنوشتی برای آنان نخواسته، بلکه شرایط حاکم بر اجتماع، آنان را دچار مصیبت کرده است.
بنابراین صبر در مصائب تحمیلی از سوی اجتماع نیز نظیر صبر در برابر مصائب خدادادی ارزشمند و مأجور است. به عبارت روشنتر، هرگاه مصیبتی برای انسان پدید آمد و تقصیر خودش نبود، شکیبایی در برابر آن مصیبت و خودداری از جزع و فزع، حتماً ثواب و نتیجه دارد. حال اگر کسی هنگام مواجهه با چنین مصائبی ناشکیبا باشد و خودش را ببازد، بیصبری و ناشکیبایی او نه تنها از میزان مصیبت و بلای او نمیکاهد، بلکه وی را از پاداش و فرصت معنوی محروم میسازد. چنین کسی، بنابر آن ضرب المثل معروف، هم محکوم به خوردن پیاز است و هم باید درد تازیانه را تحمّل کند و هم جریمه نقدی بپردازد.
افرادی که در مشکلات زندگی ناشکر و ناسپاس هستند و از خداوند گله و شکایت دارند، مصداق این ضرب المثل هستند؛ نظیر آنان که مرتب به خدا میگویند: خدايا! چرا مرا بیکار کردی؟ خدايا! چرا من فقيرم؟ خدايا! چرا من مجردم و همسر ندارم؟
خداوند متعال، این طرز ناسپاسی و جزع و فزع را ندیده میگیرد، وگرنه گاهی منجر به کفر میشود و بسیار خطرناک است.
تجلّی بارز صبر و شکیبایی در کربلا
افراد مصیبت دیده باید اهل بیت«س» را سرمشق خود قرار دهند و صبر و شکیبایی را از آن بزرگواران بیاموزند. تجلّی بارز صبر و شکیبایی، در قیام کربلا و در رویارویی خاندان وحی با دشوارترین و جانگدازترین مصائب عالم رخ داد.
امام حسين«س» درک کرده بودند که شهادت ایشان در کربلا، مصلحت تامّۀ ملزمه است: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ شاءَ أن يَراکَ قَتيلا»[5]. حضرت زینب«سلاماللهعلیها» نیز فهم این را داشتند که اسارت ایشان، مصلحت است: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا»[6]؛ یعنی آن دو بزرگوار و یاران و اطرافیان ایشان میدانستند که خداوند میخواهد گروهی از آنها شهید و دستهای اسیر شوند، تا اسلام عزيز باقي بماند، از این رو همگی فداي دین شدند و بر شهادت و اسارت خود و مصائبی که به آنان تحمیل شد، صابر و شکیبا بودند.
ابن زياد در آن جلسه کذایی به حضرت زينب«س» گفت: ديدي خدا چه بلايي بر سر شما آورد؟ زينب مظلومه فرمود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا»[7]؛ یعنی تو حکمت و مصلحت خداوند را نميفهمي، ما به غير از خوبي در اين مسافرت چيزي نديديم. بعد هم فرمود: مادرت به عزایت بنشیند، ای پسر مرجانه! و با این جمله، سابقه او و گذشته ناشایست مادرش را به خاطرش آورد.
این برخورد شجاعانه و پرافتخار و این پاسخ کوبنده حضرت زینب«س» از آنجا سرچشمه میگیرد که ایشان همانند برادرانش و نظیر پدر و مادر و جد بزرگوارش، آن مصائب را از الطاف خفيه خداوند میداند و نسبت به آن مصائب، بردبار و صبور است. چنانکه امام حسین«ع» قبل از شهادت میفرمایند: «رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ وَ يُوَفِّينَا أُجُورَ الصَّابِرِين»[8]؛ يعني خدايا اين بلا، از الطاف خفيه توست و من صد در صد به اين لطف خفيۀ تو راضي هستم و در برابر آن صبر و استقامت میورزم.
پينوشتها
====================
1. مریم/ 59
2. نحل/ 112
3. بقره / 157
4. بقره/ 153.
5. بحارالأنوار، ج 44، ص 364
6. همان
7. بحارالأنوار، ج 45، ص 115
8. بحارالأنوار، ج 44، ص 366