محمدرضا یوسفی با اشاره به این‌که داستان‌های صادق هدایت در شمار آثار کلاسیک ادبیات معاصر است گفت: به‌روزشدن، ویِژگی ادبیات است؛ حتی داستان‌های هدایت نیاز به بازنویسی و بازآفرینی دارند؛ چه رسد به شاهنامه و متون کهن.

محمدرضا یوسفی، نویسنده کودکان و نوجوانان در گفتگو با خبرنگار مهر، دوباره‌خوانی و دوباره‌نویسی را، ویِژگی و طبیعت ادبیات دانست و افزود: اثر سترگ فردوسی، بازنویسی شاهنامه منثور ابومنصوری و خدای‌نامک‌ها بوده است؛ از آن زمان تاکنون، شاعران و نویسندگان به بازنویسی و بازآفرینی ادبیات پرداخته‌اند؛ امروز نه تنها داستان‌های شاهنامه و مثنوی که آثار صادق هدایت به دوباره‌خوانی نیاز دارند؛ چرا که هم قابل تاویل و تفسیرند و هم زمان بر آنها گذشته و در شمار ادبیات کلاسیک معاصر به شمار می‌آیند.

نویسنده کتاب پژوهشی «ادبیات کهن ادبیات نو» به این‌که بازآفرینی، خلاقانه‌تر و دشوارتر از بازنویسی است، اشاره و بیان کرد: بازنویسی، تنها روان و قابل فهم کردن یک متن است، اما در بازآفرینی با یک اثر جدید روبرو هستیم؛ «شازده کوچولو» بازآفرینی قصه‌های فولکلوریک است. بورخس در هزارتوهای خود، داستان‌های «هزار و یک‌ شب» را بازآفرینی کرده است.

یوسفی، گونه‌های متفاوت بازآفرینی را برشمرد و گفت: بعضی نویسنده‌ها روی درونمایه و شخصیت‌ها کار می‌کنند. برای مثال بهرام بیضایی در داستان «آرش» یا «سیاوش‌خوانی»، درونمایه داستان شاهنامه را تغییر داده و از دریچه دید خود به قهرمانان شاهنامه نگاه کرده است. بعضی هم مکان و زمان را دگرگون می‌کنند و این حادثه ادبی مرتب اتفاق می‌افتد و تکرار می‌شود.

نویسنده کتاب «وقتی باران بارید» با اشاره به این‌که بازآفرینی حتی در متون مذهبی هم اتفاق می‌افتد، گفت: روایت قرآن و انجیل از حضرت یوسف (ع) با تورات، قدری متفاوت است. حتی متون دینی هم به بازنویسی و بازآفرینی خود می‌پردازند، چرا ما نباید داستان‌هایمان را دوباره‌خوانی و بازنویسی کنیم؟