به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی مجموعه شعر «درختان تبعیدی» شامل غزلیات شاعران مختلف امروز افغانستان عصر روز پنجشنبه 26 اردیبهشت با حضور علیرضا قزوه مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری، علیمحمد مودب، محمدسرور رجایی و صادق دهقان در سالن اوستا حوزه هنری در تهران برگزار شد.
محمدسرور رجایی از شاعران افغان در ابتدای این برنامه گفت: کتاب مجموعه غزل «درختان تبعیدی» بسیار زیباست و کتابی است که تاکنون بین فرهنگیان دو ملت و به ویژه در حوزه شعر افغانستان چاپ نشده بوده و جایش خالی بود. من نمایشگاه کتاب سال 90 را با «جانستان کابلستان» رضا امیرخانی، سال 91 را با «پایتخت فراموشی» محمدحسین جعفریان و نمایشگاه امسال را هم با این کتاب که هم از نظر ساختار گرافیکی و هم انتخاب شعرها زیبا بود، به پایان بردم.
وی افزود: شاید اگر من جای آقای مودب و سیدضیاء قاسمی بودم و میخواستم شعرهای این کتاب را انتخاب کنم، نگرش متفاوتی را به کار میبستم. چون به نظرم جای چند اسم در این کتاب خالی است و البته چند اسم هم اضافی است. البته این ایراد کتاب نیست بلکه تفاوت سلیقههاست.
این شاعر ادامه داد: «درختان تبعیدی» پرفروشترین کتاب غرفه افغانستان در نمایشگاه کتاب امسال تهران بود و اگر باز هم نسخههای دیگری از آن داشتیم، به فروش میرفت. به یاد دارم وقتی آخرین نسخه این کتاب روی پیشخوان غرفه بود، جوان خوش تیپ و خوش پوشی روبروی غرفه معطل ایستاده بود. مسئول غرفه برایم توضیح داد که این جوان میخواهد این کتاب را بخرد اما پول ندارد و دوستش رفته با پول برگردد اما مدت زیادی است که او را سر کار گذاشته است. آن جوان 20 دقیقه همان طور ایستاده بود.
رجایی گفت: به خودم گفتم ما برای وصل کردن آمدهایم نه فصل کردن، پس به جوان گفتم اگر کتاب را میخواهید میتوانید بدون دادن پول آن را ببرید. جوان گفت نه. باید دوستم پیدایش شود و پول کتاب را بدهم تا آن را بردارم. گفتم کتاب را ببر و یک روز پنجشنبه پولش را بیاور حوزه هنری. جوان قبول نکرد و 20 دقیقه دیگر را هم معطل ایستاد. در نهایت شماره حسابی به او دادم تا پول را واریز کند و کتاب را بردارد. با این اتفاق به این نتیجه رسیدم که ما در طول 30 سال حضورمان در ایران نتوانستیم ارتباط فرهنگی را تعریف کنیم. اما این کتاب که آمد، همه را به ذوق و شوق رساند.
وی در ادامه گفت: در این زمینه هم، باید بگویم که هم رسانهها این جا مقصرند هم رسانههای افغانستان. چون هنر، شعر و رسانه باید از هم حمایت کنند. این کتاب میتواند نگاهها را نسبت به فرهنگ مشترک ما تغییر بدهد. نه از روی تفنن که اگر از روی وسواس این کتاب را باز کنیم، رو به باغی باز میشود که پر از منظرههای مختلف است. هر کس، ارتباط صمیمی داشته باشد، از این کتاب پس زده نخواهد شد.
در ادامه این برنامه علی داوودی مدیر دفتر شعر حوزه هنری گفت: با رفتن سیدضیاء قاسمی و مهاجرتش، در ارتباط شاعران ایران و افغانستان یک خلا به وجود آمد. میخواهم از دوستان افغان بخواهم اگر کار یا اثری دارند، آن را حوزه هنری بیاورند تا چاپش کنیم.
وی گفت: به یک معنا، ما هم مهاجریم ولی وقتی این بحث در شعر افغانستان پیش میآید، باید بگوییم که همه شعر افغانستان هم شعر مهاجرت نیست. درست است که زمانی بود، ولی امروز نیست. اینکه انسان دچار غربت بزرگ و ذاتی است، ما را به غربت بچههای افغانستان پیوند میدهد. شاید همین وجه خیلی جالب باشد. یعنی همین زبان واژگون که نمونهاش بچه سید ضیاء بود که میگفت «ناخوش شدم من را بردند شفاخانه» از این جهت میشود گفت که شعر ترجمهناپذیر است و البته احتیاجی هم به ترجمه نیست و ما اصلاً از همین طریق با افغانستان آشنا شدیم.
داوودی ادامه داد: قرن بیستم، قرن تنازع و تحول بوده و عمده مساله محتواییاش، حضور انسانها بوده است. این حضور انسان ها را به شکلی در ادبیات افغانستان هم میبینیم. البته نه تنها در شعر افغانستان بلکه در شعر کشورهای اطراف و همسایه هم میتوان چنین دید. به قول استاد شفیعی کدکنی ما و کشورهای همسایه، ظرفهای مختلف هستیم که آب در آنها در یک سطح است.
مدیر دفتر شعر حوزه هنری گفت: خلاصه اینکه، اشتراکی که در ادبیات کشورهای منطقه وجود دارد، ناشی از یک اتفاق بیرونی یا به قول روشنفکرها، فرامتنی است. ادبیات افغانستان نتوانست در کشورهای غربی جایگاه خود را پیدا کند، در پاکستان هم چون زبان رسمی شان فارسی نیست، چنین امری میسر نشد. بنابراین ایران مامن ادبیات افغانستان شد و تعداد زیادی از شعرای انقلاب هم از شاعران افغان هستند.
داوودی در پایان گفت: این هم یک فاجعه است که امروز با مهاجرت عده زیادی از شاعران افغانستان به کشورهای غربی و اروپایی روبرو هستیم. متاسفانه خیلی از شاعران خوب و قدرتمند افغان، ایران و افغانستان را ترک و برای زندگی به کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند و آنجا ماندگار شدهاند.