اسدالله شعبانی، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به اینکه اسطورهها واقعيت را به انسان نمايانده و بهتر زيستن را به او آموزش ميدهند، گفت: قصهها با زباني نمادين از نيازها و خواستههاي دروني انسان سخن ميگويند و با آشكار كردن آرزوهاي پنهان آدميان، تخيل آنها را برميانگيزند.
به گفته وی، قصهها، افسانهها و متلها در شمار ادبيات شفاهي یك ملت هستند، یعنی گونهای از ادبيات كه به همت توده مردم شكل گرفته و سينه به سينه نقل شده تا به نسل حاضر رسيده است. از اين رو متوليان فرهنگي بايد به حمايت از كساني بپردازند كه به گردآوري و انتشار افسانهها همت گماردهاند.
شعبانی به اینکه ایرانیها از هویت فرهنگی خود بیخبرند، اشاره و بیان کرد: در روزگاری كه شهر كوچكی چون دوبی برای خود تاریخ و هویت و فرهنگ میسازد ایرانیان از پیشینه تاریخی و فرهنگی خود بیخبرند، قصههايشان را نمیشناسند و در حفظ و انتقال آن نمیكوشند. شاید فكر میكنند روزگار قصه گفتن و قصه شنيدن به سر آمده یا بهتر است از فضای اساطیری بیرون بیایند و پا به دنیای واقعیت بگذارند، اما حقیقت این است كه قصهها همیشه جذاب است و مخاطبان خاص خود را دارد.
شاعر مجموعه «پرچم سبز درخت» بازنویسی و بازآفرینی ادبیات کلاسیک را برای بچهها ضروری دانست و افزود: مردم دوست دارند با گذشته و فرهنگ خود آشنا شوند و این به عهده سازمانها و نهادهای فرهنگی است كه زمینههای این شناخت را فراهم کنند.
به گفته شعبانی، بعضی فکر میکنند خواننده امروز، حوصله خواندن حکایت های گلستان، مثنوی و داستانهای شاهنامه را ندارد و باید این داستانها را برایش بازآفرینی کرد، همانطور که آرمان آرین در "من و کاخ پارسیان" چنین کرده است. اما بچهها حق دارند با ادبیات کهن خود آشنا شوند و بازنویسی آثار این امکان را به آنها میدهد که با کلیت یک اثر آشنا شوند و اگر دلشان خواست تمام داستانها و اشعار آن را بخوانند.
این شاعر و نویسنده کودک به مرز میان بازآفرینی و بازنویسی اشاره کرد و گفت: ما در بازنویسی، داستان تازهای خلق نمیکنیم بلکه به ساده و امروزی کردن متن قدیمی میپردازیم، در صورتی که گاهی در بازآفرینی به آفرینش داستانی تازه دست میزنیم.