تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۱

خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: در مباحث مربوط به نظامهاي سياسي مشاركت سياسي خميرمايه نظامهاي جمهوري را تشكيل مي‏ دهد.

مشارکت سیاسی در اصل به معنای شرکت در امور عمومی همراه با احساس مسؤولیت مشترک است یا به تعبیری دیگر: مشارکت سیاسی«تعهدی فعالانه، آزادانه و مسؤولانه» است که به عنوان یکی از سازوکارهای اعمال قدرت از درون جامعه بر می‌خیزد.

می‌توان مشارکت سیاسی را شامل هرگونه رفتار و عمل فردی یا جمعی دانست که در راستای همکاری و تعاون عمومی در عرصه‌ی سیاست صورت می‌گیرد و هدف آن تحت تأثیر قرار دادن قدرت، تصمیم‌ها و سیاست‌گذاری‌های عمومی مانند انتخاب رهبران سیاسی و یا اعمال نظارت برآن‌ها و ... و به طور کلی هر آنچه به سرنوشت مشترک جمعی ارتباط دارد، می‌گردد.

مشاركت سياسي در غالب مباحث جديد به عنوان يك شاخصه مهم در سه حوزه مفهومي مطرح مي‏شود؛ اول در جمهوريت نظام، دوم در مباحث مربوط به توسعه سياسي وسوم در مباحث مربوط به جامعه مدني كه البته تمامي اين حوزه‏ها به نوعي با همديگرمرتبط هستند.

از منظر جامعه‏شناسي سياسي، مشاركت سياسي از ويژگيها و مشخصه‏هاي جامعه مدني است و در مباحث مربوط به توسعه، وجود مشاركت سياسي درسطوح مختلف جامعه از محصولات و جلوه‏هاي تحقق توسعه سياسي به حساب مي‏آيد. در مباحث مربوط به نظامهاي سياسي نيز مشاركت سياسي خميرمايه نظامهاي جمهوري را تشكيل مي‏دهد.

مشارکت سیاسی یک رابطه سیاسی است که از دو عنصر انسانی و وضعی تشکیل می‌شود. از این رو عناصر اساسی مشارکت عبارت‌اند از:

1) مشارکت کننده (انسان‌ها یا مردم)؛

2) موضوع مشارکت (حقوق مردم).

 به طور کلی در تبیین مشارکت سیاسی در غرب دو نظریه مطرح شده است:

1 . نظریه ابزاری مشارکت: در این نظریه مشارکت را وسیله‌ای برای یک هدف یعنی برای دفاع یا پیشبرد یک فرد یا گروهی از افراد در برابر جباریت و استبداد در نظر می‌گیرند.

آنها می‌گویند که افراد بهترین داور منافع خودشان هستند، حکومتی که مردم در آن مشارکت داشته باشند کارآمدتر است. افرادی که از تصمیم‌ها تأثیر می‌پذیرند حق دارند در گرفتن تصمیم‌های دیگر مشارکت داشته باشند و مشروعیت حکومت بر مشارکت استوار است. وارثان نهایی نظریه‌ی ابزاری، فایده گرایان و کثرت گرایان هستند.

2 . نظریه تکاملی مشارکت: طرفداران این نظریه استدلال می‌کنند که شهروند آرمانی، یک شهروند مشارکت کننده است و بنابراین مشارکت، اعمال مسؤولیت اجتماعی است یا یک تجربه‌ی یادگیری است که شهروندان را نه تنها آگاه از حقوق خود بلکه آگاه از وظایف و مسؤولیت‌هایشان پرورش می‌دهد. چنین دیدگاهی در نوشته‌های «ارسطو، جان استوارت میل، دوتوکویل و روسو» یافت می‌شود. «میسرا» می‌گوید: «رشد توانایی‌های اساسی بشر از جمله شأن و منزلت انسانی و مسؤول ساختن بشر در باروری نیروی تصمیم‌گیری و عملی که سنجیده و از روی فکر باشد.»