كانون انديشه "امريكن اينترپرايز" كه از خاستگاه هاي اصلي نو محافظه كاران آمريكايي محسوب مي شود، نشستي در خصوص روند هاي دموكراسي در جهان در ماه آوريل برگزار كرد كه مايكل لدين از سناتورهاي برجسته آمريكايي اداره اين نشست را عهده دار بود.

به گزارش خبرگزاري"مهر"، در نشست كانون انديشه "امريكن اينترپرايز" لارنت ماراويك ( محقق ارشد كانون انديشه هادسن) مايكل نواك ( محقق فلسفه و مذهب دركانون انديشه اينترپرايز و صاحب تاليفاتي چند در حوزه دموكراسي در آمريكاي لاتين و اروپاي شرقي )، ريچارد پرل ( عضو سابق شوراي سياست گذاريهاي پنتاگون و محقق فعلي  كانون انديشه اينترپرايز) و مايكل روبين و مايكل لدين( محققين كانون انديشه اينترپرايز) كه در واشنگتن برگزار شد ، مواضع و ديدگاههاي خود در خصوص روند هاي دموكراسي در جهان تبيين كردند.

مايكل لدين وضعيت تاثير گذاري دولت هاي آمريكا بر روند دموكراسي در جهان در ربع قرن اخير را در سه دوره مورد توجه قرار داد.  بر اين اساس دوره اول شامل انقلاب هاي دموكراتيك در دهه 1980 به رهبري رونالد ريگان ، دوره دوم متضمن فقدان و ايستايي جنبش دموكراتيك در زمان رياست جمهوري بوش پدر و كلينتون كه توجهي به موضوع آزادي نداشتند و دوره سوم شامل از سرگيري انقلاب دموكراتيك توسط جورج بوش رييس جمهوري فعلي آمريكا كه به عقيده لدين ايده هاي وي در مورد دموكراسي جهان را دستخوش دگرگوني ساخته است.

به گزارش "مهر"، مايكل لدين در دفاع از نيروي دموكراتيكي كه به زعم وي ايده هاي بوش ايجاد كرده ، به تظاهرات و نا آرامي  هاي خياباني و يا اصلاحات حكومتي در چند كشور(مانند گرجستان و اكراين) اشاره كرد.
لدين همچنين با ياد آوري تظاهرات اخير در مغولستان درجهت حمايت از تحولات قرقيزستان و تقاضا براي برگزاري مجدد انتخابات پارلماني مورد مناقشه ماه ژوئن گذشته در آن كشور( مغولستان) و نيز تظاهرات اخير مردم بوتان كه رهبران آن جديدا پايان حكومت مطلقه در آن كشور را اعلام كردند ، تاييد كرد كه اين تحولات نشانه آن است كه ديگر هيچ نقطه اي از جهان از تاثير پذيري در برابر انقلاب دموكراتيك مصون نيست.

لارنت ماراويك نيز بخش عمده سخنان خود را به توضيح نظري ماهيت استبداد اختصاص داد.

وي گفت: " پايان ديكتاتوري در سي سال گذشته ( اسپانيا، يونان، پرتغال در اروپا، كره و تايوان در شرق دور و سقوط كمونيسم در اروپاي شرقي) ، قطع نظر از مشابهت هاي ايدئولوژيك نكته محوري را در اين رژيم ها مورد تاكيد قرار داده و آن باور رژيم هاي ديكتاتوري به داشتن مالكيت بر  اتباع خود است. حكام مطلق گرا اتباع خود را بخشي از مايملك خود تلقي مي كنند و بنابراين ايدئولوژي تنها عامل مشترك در رژيم هاي ديكتاتوري به حساب نمي آيد.

به عقيده لارنت ماراويك چنين نحوه نگرشي به اتباع كشور، استقرار حكومت پليسي و خودكامگي  را در رژيم هاي مستبد فراهم مي آورد و آنچه اينك در جهان اتفاق مي افتد ، فروپاشي خودكامگي است و اين وجه مشترك براي متحد كردن كشورهايي بوده كه در دهه هاي 1980 و 1990 خود  را به نحوي از انحا از استبداد رها ساختند.

سخنران سپس  مدعي شد كه به عقيده وي خودكامگي عراق ، سوريه، لبنان ، مصر و ايران نيز در حال فروپاشي است.

لارنت ماراويك آنگاه توصيه كرد كه واشنگتن فشارهاي خود به حكومت هاي اينگونه كشورها در جهان اسلام را افزايش دهد، همچنانكه فشار بي پايان ريگان فروپاشي شوروي سابق را رقم زد. 

وي همچون ساير نيروهاي نو محافظه كار و حاميان آنها در آمريكا، از تغيير رژيم در عراق براي بسط دموكراسي در خاور ميانه دفاع كرد و مدعي شد نتايج چنين تغييري را اينك مي توان در عراق ، ليبي ، لبنان ، سوريه ، مصر و حتي انتخابات شهرداريها در عربستان سعودي مشاهده كرد.

نامبرده همچنين تصريح كرد كه دولت آمريكا مي بايد با استمرار فشار برخودكامگان درجهان عرب و اسلام ، استقرار دموكراسي را به عنوان يكي از اصول مشترك مدنيت در منطقه نهادينه كند.

مايكل نواك با سازگار دانستن اسلام و دموكراسي دو دليل براي اثبات اين ديدگاه خود مطرح كرد؛ اول آنكه مسلمانان از سوابق ممتد عملگرايي برخوردارند كه همزيستي صلح آميز با همسايگاني كه داراي مذهب ديگري هستند، از نشانه هاي آن است و دوم آنكه نظريه آزادي با هر مذهبي كه شاخص هاي تنبيه و تشويق براي اعمال افراد در آن لحاظ شده باشد، همخواني دارد و بر اين مبنا مي توان گفت اسلام نيز از دموكراسي  حمايت مي كند .

نامبرده افزود: دموكراسي فرآيندي طولاني است كه تنها به حق انتخاب محدود نمي شود بلكه آموزش، تغيير درايده هاي سياسي ، نهادها و  اقتصاد مناسب و مطلوب و نيز تغيير در عادات را نيز مي بايد در برگيرد وعلاوه بر آن نسل جوان مي بايد براي ايفاي  نقش متفاوت در زندگي شامل ابتكار و مسئوليت به جاي اطاعت و ترس آماده شود.

گزارش "مهر" مي افزايد، ريچارد پرل بعنوان يكي از نيروهاي كليدي  نو محافظه كار و از حاميان سرسخت رويكردهاي تهاجمي آمريكا براي بسط دمو كراسي و آزادي در منطقه خاورميانه اظهار داشت: كه زمان پنهان كردن آزادي از مشتاقان دستيابي به آن به سر آمده و آزادي همچون تسونامي به حركت فراگير خود ادامه مي دهد و نقاط شروع اين تسونامي،  افغانستان و عراق بوده كه اينك نيز در حال تسري به ديگر نقاط است، كما اينكه ايراني ها و لبناني ها نيز سوال مي كنند كه چرا آنها نبايد از آزادي بهره مند باشند(؟!).

ريچارد پرل سپس با تلقي دولت بوش بعنوان دولت انقلابي با خميرمايه هاي رونالد ريگان و تمجيد ازسياست هاي بوش براي گسترش آزادي در جهان تاكيد كرد كه دولت آمريكا مي بايد در كنار كساني كه ديگر مايل نيستند تحت حكومت هاي استبداي زندگي كنند، بايستد و از نظر سياسي ، معنوي و مادي از انها حمايت كند.

پرل سپس هشدار داد كه اگر قرار است جنبش هاي دموكراتيك به موفقيت دست يابند ، دولت آمريكا مي بايد به مبارزين در اين عرصه كمك كند.

مايكل روبين بحث خود را به وضعيت  آزادي و دموكراسي در ايران اختصاص داد و مدعي  شد اصلاحات دوره رياست  جمهوري آقاي خاتمي تنها رونمايي از دموكراسي  بود و با دموكراسي واقعي فاصله داشت.

وي برخورد با مطبوعات و رد صلاحيت هاي گسترده در انتخابات مجلس هفتم  و نيز نحوه برخورد آقاي خاتمي با نا آرامي هاي دانشجويي در سال 1999 را از نشانه هاي فاصله داشتن ايران با دموكراسي واقعي عنوان كرد و ضمن انتقاد از دو لت آمريكا درعدم حمايت از جنبش دانشجويي ايران ، خواهان عدم تعامل دولت آمريكا با حكومت ايران گرديد. چه به ادعاي روبين اين امر موجب نا اميدي نيروهاي آزاديخواه ايران از آمريكا خواهد شد و به حكومت ايران قدرت خواهد بخشيد.

مايكل روبين همچنين خواهان حمايت دولت بوش  از كساني شد كه به اعتقاد وي اينك در تلاش  براي استقرار دموكراسي واقعي درايران هستند.

به نظر مي رسد ؛ مباحث مطرح شده در اين نشست ديدگاه بخشي از نيروهاي مهم تاثير گذار بر هيات حاكمه آمريكا در عرصه سياست خارجي را به نمايش مي گذارد.  اين نيروها به ويژه مايكل لدين و ريچارد پرل كه سابقه همكاري با دولت ريگان را نيز دارند، ايده هاي بوش را انقلابي تلقي كرده و آن را همسان ايده هاي رونالد ريگان در برخورد با كمونيسم دانسته اند .

نامبردگان؛ تحولات لبنان ، سوريه، قرقيزستان را نشانه صحت نظريه هاي خود و متضمن مستعد  بودن منطقه براي پذيرش دموكراسي و تغير و تحول در حكومت هاي حاكم عنوان كردند.

مباحث نشست مزبور اين سوال را كه آيا دموكراسي انقلاب است و يا يك فرآيند، مبهم باقي مي گذارد.

از ميان شركت كنندگان تنها مايكل نواك به نحوي از انحا به اين امر پاسخ داد و دموكراسي را فرايندي بلند مدت و پيچيده عنوان كرد.

شركت كنندگان در اين نشست بر لزوم حمايت مادي و معنوي آمريكا از كساني كه براي آزادي مبارزه مي كنند تاكيد داشتند و دركنار حمايت هاي سياسي ، خواهان ارايه كمك هاي مالي و ارتباطاتي واشنگتن به  مردم منطقه در جهت بسط دموكراسي گرديدند .

طبيعي به نظر مي رسد كه برگزاري اينگونه نشست ها، خاصه با توجه به نفوذ كانون هاي انديشه نزديك  به نو محافظه كاران در مراكز ونهادهاي تصميم گيري و سياستگذاري درواشنگتن تمايلات اشكار دولت بوش را در چارچوب پيشبرد طرحهاي جاه طلبانه بسط دموكراسي در منطقه تقويت خواهد كرد.