کتاب «مدیریت کیفیت در سازمان­های فرهنگی»، برداشتن گام نخست یعنی «تبیین علمی گفتمان مدیریت کیفیت در قلمرو فرهنگ»، را وجهه همت خویش قرار داده است.

به گزارش خبرگزاری مهر،  مقوله کیفیت در دهه­ های اخیر ازجمله مهم­ترین مقولات در ادبیات مدیریت مدرن به شمار می­ رود. بر این اساس نظریه­ ها، الگوها و روش­های مختلفی برای تحلیل، نظارت، مدیریت و ارتقای کیفیت محصولات و برون­ دادهای سازمان­ ارائه شده است، اما اهتمام به مقوله کیفیت و ارائه نظریه­ ها، الگوها و روش­ها در این خصوص، آن گونه که باید سازمان­های فرهنگی را در بر نگرفته است. از این رو دکتر سیدمحمدحسین هاشمیان از پژوهشگران مرکز مطالعات اجتماعی در کتاب مدیریت کیفیت در سازمان­های فرهنگی به این مبحث پرداخته که در ادامه با کتاب آشنا خواهیم شد.
 
عدم اهتمام به بحث کیفیت متأثر از ویژگی­های فرهنگ، کثرت و تنوع مولفه­ های نظام فرهنگی و نیز پیچیدگی ­ها و چالش­های مفهومی و عملیاتی مدیریت کیفیت در عرصه فرهنگ است. «معناداری»، «زمینه­ مندی»، «زمان­ مندی»، «ذهنی بودن» و ... ازجمله ویژگی­های فرهنگ است که موجبات دشواری عملیاتی­ سازی، اندازه­ گیری و در نتیجه مدیریت فعالیت­ها و محصولات فرهنگی را فراهم آورده است، اما آنچه در این میان ضرورت نگارش این اثر را افزایش داده است، عارضه ای بیرونی در سیستم فرهنگی نظام جمهوری اسلامی است و آن نبود سیستم مشخص و جامع مدیریت کیفیت محصولات فرهنگی در جمهوری اسلامی است. این امر موجب شده است تا علی ­رغم صبغه فرهنگی انقلاب، محصولات و خروجی­ های فرهنگی آن، با شرایط مطلوب فاصله­ای معنادار داشته باشد. امری که در بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در جمع مدیران سازمانهای فرهنگی نیز به عنوان یک تهدید جدی برای آینده انقلاب اسلامی مطرح شده است.

دستیابی به سیستم مدیریت کیفیت جامعِ محصولات و فعالیت­های فرهنگی، متضمن برداشتن سه گام متوالی و مکملِ «تبیین علمی گفتمان مدیریت کیفیت در قلمرو فرهنگ»، «طراحی مفهومی» و «طراحی تفصیلی» است.

قلمرو  موضوعی بحث

ورود کیفیت به قلمرو فرهنگ از دو جهت تخصیص بردار است. نخست مبتنی بر خاستگاه تئوری فرهنگ و دوم رویکرد مدیریتی نسبت به آن. نوع رویکرد به فرهنگ، مستقیما متأثر از نوع تعریف و نظریه­ مختار از فرهنگ است. نوع رویکرد نسبت به انتزاعی یا انضمامی بودن فرهنگ، صورت­ بندی فرهنگ بر مدار انسان و یا در چارچوب یک ساختار و نیز اتخاذ موضع توصیفی یا تبیین در قبال روابط فرهنگی، باعث تنوع در نظریه فرهنگ می­ شود.

نظریات انتزاعی، مبتنی بر رویکردی نظری و بنیادین به تبیین ماهیت و جوهره فرهنگ­ها می ­پردازند. بر این اساس بدیهی است کیفیت در این قلمرو را بایستی در معیار صدق و کذب و میزان کشف و انکشاف واقعیت پدیده­ های فرهنگی جستجو کرد. در این میان نظریات انتزاعی ساختارگرا، به بحث از نقش ساختارها در شکل دهی به  فرهنگ­ها پرداخته و نظریات انتزاعی انسان­گرا بر محوریت سوژه انسانی بازسازی می­شود.

رویکرد انضمامی به فرهنگ، برخلاف نگاه نخستین، فرهنگ را جدا از پدیده ­های فرهنگی نمی­ نگرد؛ بلکه با نگرشی عموما کارکردگرایانه، ظهور فرهنگ را در کارکرد محصولات و خروجی­های نظام فرهنگی بررسی می­کند. این بررسی با توجه به نوع خروجی نظام فرهنگی و جامعه هدف متفاوت است. برای نمونه مبتنی بر خروجی می­توان مقولاتی چون ورزش، سینما، رمان، سرگرمی و تفریحات، آداب و سنن، گردشگری، موسیقی، هنر و رسانه را مطالعه کرد. همچنین بر اساس تفاوت در جامعه هدف، نیز سوژه­های تحقیقات فرهنگی متفاوت است. با فرض کارکردگرا بودن اغلب تحقیقات انضمامی، معیار اصلی تبیین کیفیت در این رویکرد را باید کارآمدی قلمداد کرد.

نظریات فرهنگی بسته به این که سطح تحلیل و تولید فرهنگی، فرد باشد یا ساختار، با یکدیگر تفاوت داردند. برخی قائل به اولویت انسان بر ساختار و برخی دیگر بر نقش ساختار در فرهنگ­سازی تأکید دارند. به زعم دسته اول، انسان در هیأت نخبه و یا توده ساخت فرهنگ را شکل می­دهد. از دیگر سو ساختارگرایان بر این باورند که این ساختارهای اجتماعی­ اند که انسان را شکل می­ دهند نه انسان.

علاوه بر خاستگاه تئوریک فرهنگ، نوع تلقی از مدیریت فرهنگ نیز در صورت ­بندی به گفتمان کیفیت در قلمرو فرهنگ موثر است. این که هدایت و تغییر در فرهنگ در قالب گفتمان خط مشی ­گذاری فرهنگی مدنظر قرار گیرد و یا در چارچوب مدیریت سازمان­های فرهنگی نیز ورود به مقوله کیفیت فرهنگی را متأثر می ­سازد. در رویکرد نخست با رویکردی حاکمیتی و فراسازمانی، کیفیت فرهنگ در حوزه عمومی مدنظر قرار گرفته و مسائل فرهنگ در دستور کار حاکمیتی قرار می ­گیرد، حال آنکه رویکرد دوم در قلمرو سازمان­های فرهنگی به دنبال ارتقای کیفیت کالاهای فرهنگی است.

قلمرو موضوعی کتاب حاضر، از بعد مبانی تئوریک فرهنگ، شاخص­هائی چون انضمامی نگریستن و انسانی ـ ساختاری نگریستن به فرهنگ را با خود دارد و از بعد مدیریتی، رویکرد سازمانی به بحث کیفیت داشته و تحول فرهنگ را کمتر در فرم حوزه عمومی و بیشتر در قالب سازمانهای فرهنگی مدنظر قرار می دهد. قطعا این تقلیل فرهنگ در قالب سازمان­های فرهنگی خالی از اشکال نیست، اما به منظور ورود گفتمان مدیریت کیفیت به این عرصه، گریزی از آن نیست.

 ساختار کتاب

این اثر با اهتمام نسبت به تأثیر «خاستگاه تئوریک فرهنگ»، و «نوع تلقی از مدیریت فرهنگ» در صورت­بندی گفتمان کیفیت در قلمرو فرهنگ، ابتدا با رویکردی نظری، مبانی معرفتی دو حوزه مدیریت کیفیت و فرهنگ را بررسی کرده است. بدین منظور در فصل اول تحت عنوان «از سیاستگذاری فرهنگی تا مدیریت فرهنگی» ضمن بحث از نظریات فرهنگ و نسبت میان فرهنگ، سیاست و اقتصاد، تفاوت دو رویکرد سیاست­گذارانه و مدیریتی به فرهنگ بحث شده است.

فصل دوم، نظریات بازاریابی و کیفیت را بررسی و از الگوهای مدیریت کیفیت در سه بخش عمومی، صنعتی و خدماتی سخن گرفته است. در فصل سوم، ضمن بحث از تفاسیر کیفیت در قلمرو فرهنگ، الگوی مفهومی مدیریت کیفیت فرهنگی تعریف شده است. فصل پایانی، با فاصله گرفتن از موضع نظری، در چارچوب الگوی مفهومی مدیریت کیفیت سازمان­های فرهنگی به مسأله ­شناسی موانع کیفیت در سازمانهای فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران پرداخته و راه­کارهایی اجمالی جهت بهبود پیشنهاد داده است.