مدیر میراث فرهنگی و گردشگری منطقه آزاد قشم در گفتگو با خبرگزاری مهر بر لزوم راه اندازی موزه در جزایر سه گانه و بهره گیری از مردم در نگهداری و زنده نگه داشتن میراث فرهنگی تاکید کرد و از نقش بومیان در گردشگری منطقه، ادعاهای پوچ اماراتیها، بادگیرهای بستکیه در امارات، جزیره نبودن قشم و شایعات پیوامون کشتار بومیان منطقه توسط امام قلی خان سخن به میان آورد.

به گزارش خبرنگار مهر از قشم، اثبات تاریخی حاکمیت بلامنازع ایران بر خلیج فارس، و تداوم حضور هزاران ساله تاریخ، گواه بر حاکمیت ایرانیان بر دریای پارس می دهد، این ها و پاسخ های دیگر، در مصاحبه با باستان شناس ایرانی ساکن جزیره ی قشم؛ نقش و جایگاه جامعه محلی در گردشگری جزیره کجاست؟ و یک روستایی جزیره در هیاهوی شعارهای گردشگری قشم، چگونه می تواند چرخ اقتصاد خانواده اش را بچرخاند، این ها و سوالات بسیاری دیگر، با رئیس اداره میراث فرهنگی قشم در میان گذاشتیم. فرهنگ جنوب و مردم جزیره، چه نقشی می تواند در هویت ملی ایرانیان در حوزه ی بین الملل ایفا کند؟ عبدالرضا دشتی زاده با صراحت به سوالات ما پاسخ می دهد.

عبدالرضا دشتی زاده متولد بندر گناوه در بوشهر است. دشتی زاده باستان شناسی است که قدیمی ترین استقرارگاه بشر را در قشم کشف کرد. او فعالیت های باستان شناسی اش را از اواخر دهه هفتاد روی محوطه های پارینه سنگی در استان فارس شروع کرد؛ و بین سال های 79 تا 84 بیش از 50 غار و پناهگاه صخره ای مربوط به استقرارگاه بشر اولیه در حوالی شیراز را به ثبت آثار ملی رساند. دشتی زاده، اولین مطالعات پارینه سنگی را در تنگه هرمز، دشت میناب، رودان و جزیره قشم انجام داد و 11 محوطه پارینه سنگی را در این محدوده شناسایی کرد. همچنین پروژه ثبت 17 محوطه تاریخی را در جزيره قشم و بزرگ ترین پروژه باستان شناسی خلیج فارس و نیز کشف بیش از 90 محوطه تاریخی جزیره را در کارنامه ی باستان شناسی اش دارد.

در این گفتگو از بادگیرهای بستکی در امارات تا برکه ها و برقع های زنان قشمی، از فرهنگ مردم تا هویت ملی ایرانیان در میراث فرهنگ دریای پارس؛ تا امام قلی خان؛ و این پرسش که آیا بر دشمن خنجر کشید یا مردم؟ ساعت ها این گفتگو به طول کشید تا از مسئولی در قشم که از تاراج میراث فرهنگی خلیج فارس احساس خطر می کند، راه چاره را بجوییم، باستان شناسی که از تاریخ چند هزارساله قشم سخن می گوید! و خودش و همه را درحوزه هاي گردشگری سازمان منطقه آزاد قشم به تیغ نقد می راند، او معتقد به ساختن است و تغییر و دگرگونی، که شاید گردشگری در قشم، از جهت درآمدزایی و فرهنگی، به استانداردها و معیارهای جهانی برسد و میراث دریای پارس محفوظ بماند.

مهر: اولین سوال را از همین دغدغه ها و چرایی انتقادهایش پرسیدم که چه شد، چطور شد که بالاخره یکی از مسئولان به حال این مردم و آثار تاریخی آنان دل سوزاند و گاه حرف هایی می زند که بعضی ها دل خوشی از آن ندارند؟

دشتی زاده: در بحث میراث فرهنگی اولاً من از لحاظ ملی وظیفه دارم که از برخی تخریب ها در محوطه هاي باستاني پیشگیری کنم.این که ما تنها در رسانه ها یا صحبت ها  و سخنرانی ها بگوییم فلان محوطه تاریخی ساماندهی می کنیم کافی نیست ما باید با اعلام یک خبرهایی از تخريب این يادمان هاي ملي پیشگیری کنیم و هم در واقع این را القا کنیم که ما هم می توانیم خودمان را نقد کنیم؛ من در واقع خودم را در معرض انتقاد دیگران قرار دادم یعنی ما فقط از یک گفتمان پر از زور و پر از قدرت صحبت نکنیم که ما داریم این کار یا آن کار را می کنیم؛ من ابتدا یک پیشگیری انجام داده ام، در واقع خودم را داوطلبانه در بوته انتقاد قرار داده ام یا این قابلیت را در خودم می بینم.

مهر: آقای دشتی زاده شاید این سوالی که می خواهم بپرسم سوال ذهنی خیلی از همکاران شما در سازمان منطقه آزاد باشد، سوال این است که چه می شد اگر شما هم اعلام نمی کردید، چه اتفاقی می افتاد؟  چه می شد اگر مثل بقیه سکوت می کردید؟

دشتی زاده: این یک وظیفه ملی است؛ در این صورت بدون شک سرعت تخریب افزایش خواهد یافت.

مهر: در واقع شما احساس خطر کردید؟

کاملاً، بله

مهر: آیا فکر می کنید این هشدارهای شما تاثیری می تواند داشته باشد؟ مسئولین که خواه ناخواه در جریان این تخریب ها هستند، اطلاع رسانی شما به بدنه ی جامعه ی محلی و علاقه مندان میراٍث، چه فایده ای دارد وقتی مردم نقشی در پروژه های سازمان منطقه آزاد نمی توانند داشته باشند؟

دشتی زاده: آری، تاثیر دارد؛ نكته دوم اینکه ما نیاز به تفکر جامعه مدنی داریم نقش جامعه مدني در این مبحث از اهمیت بسزایی برخوردار است برای ما مهم است که جامعه بداند، افکار عمومی آگاه شود نه این که تنها مسئولان خاصی به یک سری خطرات پی ببرند و ما دست روی دست بگذاریم و اطلاع رسانی نکنیم و شاهد باشیم که در سال های آینده اتفاق زيان باري برای این بخش از سرزمین مان بیفتد، این مسئله مهمی است.

مهر: اشاره مستقیم شما به کدام محوطه هاي تاريخي و به طور كلي میراث فرهنگي است؟

دشتی زاده: خیلی از محوطه هاي تاريخي از جمله گمرک تاریخی سوزا، بادگیرها، قلعه ها، آب انبارها، در کل می توان گفت اساس گردشگری تاريخي در این بخش از کشورمان در خطر است و نياز به ساماندهي فوري دارند.

مهر: برگردیم به بحث فرهنگی، ویژگی های فرهنگی مردم قشم را در چه می بینید؟ مردم را چطور دیدید؟

دشتی زاده: ویژگی های فرهنگی قشم را من شرح نمي دهم، فقط اين را مي گويم كه در اين جزيره، هیچ کس احساس غریبی نمی کند این یک واقعیت است. خدمت كردن و يا نمكدان شكستن در واقع بستگی به امانت داری کسی دارد که وارد قشم می شود.

مهر: راجع به برقع زنان جنوبی و بالاخص جزیرتی چه نظری دارید؟

دشتی زاده: برقع هنر بومی جنوب است؛ اگرچه ما در دوران قاجاریه انواعی از برقع ها را به نام روبنده داشتیم، اما این نوع برقع ها، هنر بومی جنوب است. برقع، علاوه بر مضامین مذهبی، سازگاری بشر را با محیط نشان می دهد؛ برقع در این آب و هوای گرم، سازگاری زن جنوبی و زن قشمی را با محیط اطرافش نشان می دهد. برقع ها در قشم انواع مختلفی دارند،هر روستا و شهری شاید برقع های مخصوص به خود و مختص فرهنگ شهر و روستای خود دارد. برقع ها تنوع فرهنگی و طبقاتی را نشان می دهند که با دیدن آن طبقه اجتماعی و فرهنگی فرد را می توان تشخیص داد. به طور مثال "برقع سلخی" با "برقعِ برکه خلفی" تفاوت دارد، در برقع هنرها و تنوع فرهنگی زیبایی می توان یافت.

مهر: راهکار شما برای حفظ فرهنگ و آداب و سنن مردم جزیره قشم؟

دشتی زاده: یکی از راهکارها، برگزاری جشنواره های فرهنگی پایه ای و ریشه ای است، نه جشنواره های تبلیغاتی بی ریشه ای که وقتی کسی این جشنواره را می بیند تصور کند که مثلاً در اصفهان است و هیچ چیزی را از فرهنگ قشم در آن جشنواره نبیند؛ احترام به فرهنگ و سنن مردم، ما وقتی می نشینیم جشنواره فرهنگی امان را می بینیم باید بفهمیم که در قشم هستیم.

مهر: فرهنگ مردم جنوب در سطح کلان و جزیی تر فرهنگ مردم قشم، واضح تر بگویم میراث فرهنگی دریای پارس، چه نقشی می تواند در عرصه ملی و حوزه بین الملل داشته باشد؟ این چه چیزی را ثابت می کند؟

دشتی زاده: من در مورد جنوب شاید این جوری صحبت بکنم که این فرهنگ، میراث خلیج فارس است در بحث میراث فرهنگی دریای پارس مسئله خیلی مهمی که وجود دارد و آن تداوم حضور ایرانیان است، این موضوع بسیار مهمی است که توسط کشور حاشیه جنوب خلیج فارس به طور مذبوحانه دارد انکار می شود یعنی شما تصور کنید شما در یک خانه ای حضور دارید سالیان سال و قرن ها از این خانه حفاظت می کنید، از این خانه پاسداری می کنید از این خانه استفاده می کنید بعدش یک تازه وارد نوظهور بی ریشه بیاید به شما بگوید که شما اینجا حضور ندارید، شما اصلاً اینجا وجود ندارید، شما کاری نکردید، شما هیچ جایگاهی ندارید!

مهر: چه اثبات تاریخی دارید، آقای دشتی زاده؟

دشتی زاده: ما در تمام دوره های استقراري بشر از پارینه سنگی، دوره های باستانی و تاریخی از حضور ایرانیان سند های فرهنگی و تاریخی داریم؛ در دوره های هخامنشیان، اشکانی ها، ساسانیان، اصلاً خیلی از محوطه های دوره هخامنشیان، ساسانیان و اشکانیان، امروزه در کشورهای جنوبی حاشیه خلیج فارس هستند در بحرین،عمان،امارات متحده عربی و کویت وجود دارند. در حوزه امپراطوری هخامنشی اصلاً برخی از این مناطق وجود خارجی نداشته اند، برخی هم تنها در حد یک حکومت های محلی عربی در حوزه امپراطوری هخامنشی حضور داشته اند.

مهر: خطر را در چه می بینید؟ آیا امکان دارد آن ها این آثار و بقاياي تاریخی را نادیده بگیرند؟

دشتی زاده: من قبلاً عرض کرده ام متاسفانه کشورهای جنوبی حاشیه خلیج فارس با در اختیار گرفتن باستان شناسان جویای نام خارجی و جوان که تازه می خواهند مدرک دکترایشان را بگذرانند استخدام کرده اند و می آیند این محوطه ها را کاوش می کنند و ادعا می کنند که این سایت هخامنشی، اشکانی و ساسانی داراي یک فرهنگ عربی هستند و اسمش را می گذارند الحتف، متحف و...اصلاً به ايراني بودن آن اشاره ای نمی رود. اصلاً نامی از این دوره نمی برند یا خیلی که هنر کنند می گویند این ها مربوط به فرهنگ پیش از اسلام است.

در صورتی که فرهنگ به مثابه رودخانه ای است که در سرزمین های مختلف حرکت می کند در سرزمین خشک کویری، جنگلی، حرکت می کند و بعد می آید به طرف دریایی که تبدیل به فرهنگ بشری می شود کسی نمی تواند یک فرهنگ را به طور کامل حذف کند.

سایه بحران تخریب بادگیرها بر معماری بومی جزیره

مهر: نظرتان درباره بادگیرهای موسوم به بادگیرهای بستکی در امارات متحده عربی چیست؟

دشتی زاده: بادگیرهای موسوم به بادگیرهای بستکی در امارات در واقع منتسب به اقوام بستکی ساکن در امارات است که از گذشته های دور به آنجا مهاجرت کرده اند. در امارات توجه خاصی به این بادگیرها می شود حتی یادم هست مدت ها درگیر ثبت آن در یونسکو بوده اند، در حالی که اصل بادگیر، ابداع معماری ایرانی است. ما متاسفانه در سال های اخیر بادگیرهای زیادی را متوجه شدیم که در قشم تخریب کرده اند حالا به دلایلی ممکن است ترس از فروریختن یا به هر دلیل دیگر، متاسفانه تخریب شده است. در حالی که چنین چیزی نیست، بادگیر سازه ی بسیار کم وزن و سبکی است که ترسی از فروریختن آن نیست، با این حال به دلایل مختلفی مردم بادگیرهای خود را تخریب کرده اند؛ در حالی که ما باید حداقل در هر روستایی امروز حدود پنجاه بادگیر می داشتیم. متاسفانه در قشم به این موضوع توجه نشده در حالی که اماراتی ها با تبلیغات گسترده و قراردادن این بادگیرها در میدان ها و سطح شهر، نه تنها مراقبت های ویژه ای می کنند بلکه از معماری ایرانی کپی برداری کرده اند و به عنوان فرهنگ محلی خود سعی در به ثبت رساندن آن دارند،  این یک خطر است.

تاریخ سازی اماراتی ها با خرید اشیاء قدیمی مردم بومی قشم

مهر: شما در جایی به موزه امارات اشاره کرده بودید به طور مشخص بفرمایید چه چیزهای دیگری ممکن است از آثار فرهنگی ما در این موزه ها یافت شود؟

دشتی زاده: امارات از چنان قدمتی برخوردار نیست که اشیایی داشته باشد و نیاز به نگهداری از آن در موزه باشد. اشتراکات فرهنگی مردم جنوب با بخش وسیعی از جامعه امارات که در اثر انتقال فرهنگ پارسی به شکل مهاجرت های گسترده در دهه های گذشته اتفاق افتاده، طبیعتاً جای نگرانی و احساس خطر در بحث میراث فرهنگی دارد. من از بومیان قشم شنیده ام که در حدود بیست سال قبل، گروه هایی از امارات برای جمع آوری و خرید اشیاء قدیمی مردم به قشم می آمدند و با قیمت های خوبی هم می خریدند و مردم که طبعاً اطلاعی در این زمینه نداشتند، اشیایی که دیگر قدیمی شده بود و به دردشان نمی خورد به آن ها می فروختند، این مسئله به شکل گسترده ممکن است در بخش های دیگر جنوب فارس و هرمزگان نیز اتفاق افتاده باشد.

مهر: چه چیزهایی آقای دشتی زاده، لطفاً مشخصاٌ بفرمایید اشیاء مورد نظر شما شامل چه چیزهایی است؟

دشتی زاده: کلاً اشیای مردم شناسی، به طور مثال: خلخال، صنایع دستی مردم، وسایل و ظروف آشپزی و...

مهر: جایگاه جزیره قشم در مطالعات میراث دریای پارس چگونه می بینید؟

دشتی زاده: قشم در واقع به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود از جمله قرار داشتن در آبراهه هرمز، وسعت زیاد، همیشه نقش محوری را در مطالعات باستان شناسی و تاریخی داشته یعنی خیلی از اتفاقاتی که در خلیج فارس رخ می داده شما در قشم می دیدید و یک نقش محوری بین این دو تا ساحل وجود داشته و به همین دلیل است که قشم مهم ترین منطقه مطالعات باستان شناسی تاریخی و باستان شناسی زیر آب در خلیج فارس است چون هم از موقعیت خوبی برخوردار است و هم وسعتش زیاد است این مسئله ای است که هیچ یک از جزایر ایرانی دیگر این پتانسیل را ندارند.

باید عرضه داشته باشیم چیزی را که داریم نگه داریم

مهر: شما به عنوان یک باستان شناس در بحث میراث دریای پارس به طور مشخص بفرمایید چه چیزی را دنبال می کنید؟

دشتی زاده: مسئله ای که خیلی مهم است تداوم حضور ایرانیان است و یکی از اهداف مهم میراث فرهنگی خلیج فارس که بهتر است بگوییم دریای پارس، در واقع اثبات تداوم حضور ایرانیان است. ما قرار نیست چیزی را بدزدیم، ما تنها باید عرضه داشته باشیم چیزی را که داریم نگه داریم و امیدوارم که این عرضه را داشته باشیم.

دانش استفاده از چشمه های آب شیرین خلیج فارس در جنوب کشور

مهر: فکر می کنم لازم است مسئله را بشکافیم، خواهش می کنم به طور مشخص بفرمایید این میراث در برگیرنده ی چه چیزی است؟

دشتی زاده: شامل میراث مادی و میراث معنوی می شود، میراث معنوی شاید کمتر مورد توجه قرار گيرد ولی من به میراث معنوی بیشتر توجه می کنم میراث معنوی یعنی دانشی که بومیان ایرانی نسبت به  خليج فارس دارند مثلاً در جزيره قشم دانش عميق دریانوردی وجود دارد این یک بن مايه فرهنگي است،این یک میراث است؛ ما در قشم و سایر جزایر خلیج فارس دانش غواصی و صید مروارید را داریم این یک دانش است؛ ما در خلیج فارس دانش استفاده از چشمه های آب شیرین خلیج فارس را داریم.

مهر: چشمه های آب شیرین در خلیج فارس چیست؟

دشتی زاده: بله، چشمه های آب شیرینی که در خلیج فارس و نزدیکی های بحرین وجود دارد و بومی ها می دانند که این چشمه ها کجاست و از آن استفاده می کنند این ها جزو میراث معنوی دریای پارس است.

مهر: هنرها و آیین های مردم چطور، آیا این ها را هم می توان در قالب میراث معنوی دریای پارس تعریف کرد؟

دشتی زاده: موسیقی که ما در اینجا داریم جزو میراث معنوی دریای پارس است، گویش مردم جزیره قشم، پوشاک و لباس مردم، و هر نوع دانش بومی این جامعه، از جمله دانش معماری سنتی این مردم، این ها و خیلی مسائل دیگر از فرهنگ مردم در بحث میراث معنوی دریای پارس از اهمیت بسزایی برخوردار است.

مهر: لطفاً در ادامه بحث به میراث مادی هم اشاره ای بکنید و حضور ایرانیان را از این زاویه ثابت کنید

دشتی زاده: میراث مادی در این مبحث شامل میراث تاریخی و میراث طبیعی است. ما اگر مطالعات باستان شناسی چه باستان شناسی خشکی و چه باستان شناسی زیر آب را انجام بدهیم این موضوع را با مدارک باستان شناسی و علمی ثابت می کند که ما در جزایر سه گانه از دوره ساسانیان تا الان حضور داشتیم و این بهترین مدرک برای حاکمیت بلامنازع ایران بر جزایر سه گانه است.

لزوم راه اندازی موزه دریای پارس در جزایر سه گانه

مهر: آیا بنشینیم تا این مطالعات انجام شود یا می فرمایید انجام شده؟

دشتی زاده: ببینید ما نياز داريم اين مطالعات را به صورت گسترده و ادامه دار و با اصول علمي انجام دهيم، كاري كه تا الان انجام نشده است و حتي جزاير سه گانه ما فاقد موزه هستند.

مهر: از مطالعات انجام شده لطفا بگویید.

دشتی زاده: ما این همه آثار داریم مثلا شما تصور کنید ما در جزیره قشم قلعه نادری داریم، محوطه تاريخي كولغان را داریم، برج دیده بانی لافت را داریم این ها چی هستند، این سازه های نظامی چه چیزی را نشان می دهند؟ نشان می دهند که ما در دوره آل بویه در قرن چهارم، دوره سلجوقی در قرن پنجم یا دوره تیموری در قرن هشتم، در اینجا حضور داشتیم و این پاسگاه ها و سازه های نظامی برای دفاع از آبراهه هرمز ايجاد شده بود.

ضرورت نگهداری از آثار و اسناد تاریخی منطقه جنوب برای اثبات حاکمیت ایران بر خلیج فارس

مهر: این سازه های تاریخی را که در حال تخریب هستند؟ فکر می کنیم برخی از مسئولان متعهد تا حالا پی به عمق دغدغه شما برده باشند، این طور نیست؟

دشتی زاده: خب طبیعتاً این ها به ما نشان می دهند که مدارکی بلامنازع هستند و نگهداری از آن ها و جلوگیری از تخریب این سازه ها از چه درجه اهمیتی برخوردار است.

با اسلحه و باتوم از میراث فرهنگی نمی شود دفاع و حراست کرد

مهر: فکر می کنم این گفتگو را باید به سمتی پیش ببریم که راهکاری برای حفظ این سازه ها و به قول شما این مدارک بلامنازع تداوم حضور ایرانیان جستجو کنیم، بهتر نیست از خود کسانی که سال ها و قرن ها حضور داشته اند یعنی جامعه ی محلی شروع کنیم؟

دشتی زاده: بحث گسترده ای است اما این موضوع خیلی برای من اهمیت داشته و مایلم این مهم اتفاق بیفتد اولاً توجه به جامعه محلی موضوعی است که در سیاست های کلان میراث فرهنگي شاید به آن توجه نشده یا کم تر توجه کرده اند ما همیشه بر این تصوریم که با باتوم و با اسلحه می شود از یک محوطه تاريخي حفاظت کرد، نه، فرهنگ بومي آنجا، مردم آنجا، می توانند حفاظت بکنند ما چقدر آثار تاریخی داریم، آیا بالای سر همه این آثار باید یک پاسگاه انتظامي بگذاریم، نه! ما بایستی به جامعه محلی توجه بکنیم،

جامعه محلی اند که سازندگان این میراثند،این هایند که این میراث را بجا گذاشته اند، و همین جامعه محلی اند که دانش حفاظت از این سازه ها را دارند؛ جامعه محلی است که بادگیر را درست می کند، آب انبار را درست می کند، پل تاریخی را می سازد؛ پس جامعه محلی توانایی پاسداری را هم می تواند داشته باشد؛ این بی اعتنایی به جامعه محلی مثل این است که ما یک چیزی را بسازیم و ساماندهي كنيم و بعد بگوييم حالا مردم محلي بروید کنار ما می خواهیم نگهبان بگذاریم، نگهبان را برای شما بگذاریم شما خودتان عرضه ندارید از ميراث اجدادي خودتان نگهبانی کنید.

مهر: نقش جامعه محلی را که برخی از همکاران شما در شعارهایشان به کرات تکرار می کنند در اینجا چیست؟ به نظر شما چطور باید جامعه ی محلی را در این قضیه مشارکت داد؟

دشتی زاده: من به جامعه محلی خیلی اهمیت می دهم این در واقع مهم ترین راهكار است؛ راهکارهای مختلفی وجود دارد، این تم و این طرز تفکر نه فقط در میراث فرهنگي بلکه در همه زمینه ها باید مورد توجه قرار بگیرد. برخي اوقات ما در قشم همه کارها را می کنیم بدون آن که جامعه در جریان قرار بگیرد و یا نیازسنجی شده باشد؛ در حالی که قبل از انجام هر کاری اول باید به جامعه محلی بگوییم می خواهیم این کار را بکنیم، جامعه محلی شما راضی هستید؟ این کار به دردتان می خورد؟ شما اين كار را دوست دارید؟ بعدش کار را انجام بدهیم. نه اینکه یک کار انجام بشود جامعه محلی مفلوکانه ناظر باشد!

مردم سالاری باید در میراث فرهنگی وجود داشته باشد

فقط ناظر بی چیز، فقط ببیند یک اتفاقی دارد در شهر و روستایشان می افتد! می دانید چه احساس بدی به انسان دست می دهد؟ در خانه خودش یک اتفاقی بیفتد و هیچ چیزی نتواند بگوید که آقا من این را نمی خواهم، یا این را می خواهم! می خواهم عرض کنم که قوت جامعه محلی است که می تواند به ما کمک کند این مردمند که می توانند به ما کمک کنند. یعنی مردم سالاری باید در میراث فرهنگی وجود داشته باشد.

مهر: از مشارکت مردم گفتید ممنونم، اما دانش مردم را می خواستم در صورت امکان کمی بیشتر بشکافید.

به عقیده من مردم تاریخ شفاهی را بهتر از ما می دانند چون خودشان بوجود آورندگان تاریخ خلیج فارس هستند، من به عنوان یک محقق این موضوعات را جمع آوری می کنم و شاید تحلیل کنم؛ ما خیلی از محوطه های تاریخی را بر اساس دانش مردم پیدا می کنیم اصلاً این طور نیست که من به عنوان یک باستان شناس از یک جای دیگر بیایم در جزيره قشم و تاریخ قشم را برای قشمی ها بیان کنم! به طور مثال محوطه کلات کشتاران را خيلي از قشمی ها می دانند که کنار روستای طبل است، این را اولین بار محلي هاي عزيز به من گفتند من خیلی از محوطه هایی که در جزيره قشم پیدا کردم شاید بتوان گفت درصد بالایی از آنها را محلّيان و فرهيخته به من گفتند، چرا؟ چون آن ها با دانش بومی اشان این را می دانند چرا که خودشان به وجود آورندگان این محوطه تاریخی اند.

مهر: راهکار پیشنهادی شما برای حفظ این سایت های تاریخی چیست؟ شما در این زمینه چه کردید؟

دشتی زاده: ما اولین کاری که کردیم ثبت اثر ملی است خوشبختانه 17 محوطه تاریخی در سال 91-90 ثبت اثر ملی شد که همایش ملي ثبت آثار در قشم برگزار شد و این یکی از برگ های برنده سازمان ما در حفظ میراث فرهنگی است.

مهر: کدام محوطه ها را می گویید؟ در صورت امکان به چند مورد به طور مشخص اشاره کنید.

دشتی زاده: یکی بام قشم که از محوطه های خیلی مهم ماست. ما در نزديكي شهر سوزا استودان دوره اشکانی و ساسانی را داریم.

مهر: استودان چیست؟

دشتی زاده: ايرانيان در دوره اشکانی و ساسانی در دل كوه ها اتاق هايي مي ساختند كه استخوان هاي مردگان را در آن  نگه می داشتند.

مهر: ببخشید برگردیم به محوطه های تاریخی.

دشتی زاده: ما در روستای "مسن" و اطراف روستای "ریگو"، محوطه دوره اشکانی را داریم که به ثبت رسانده ایم. ما نزدیک روستای "رمچاه"، بندرگاه دوره ساسانی را داریم. ما کنار روستای "طبل"، کلات کشتاران را داریم؛ در هر روستایی که شما آثار تاریخی را می بینید مثل دوفوری، حمیری، دوستکو، کانی، باسعیدو، گوری، گوران، دیرستان، رمکان، رمچاه؛ همه این محوطه هایی هستند که به ثبت ملی رسیده اند. در حوزه طبیعی هم ژئو سايت هاي ژئوپارک جهاني قشم است که خوشخبتانه در این بخش نیز خیلی از محوطه ها ثبت شدند.

مهر: ولی به اعتقاد خیلی از کارشناسان از جمله خود شما، سازمان منطقه آزاد در چند سال اخير تنها به معرفی این سایت های تاریخی توجه داشته است! در حالی که بیشتر به مخروبه ها و متروکه هایی مانده اند، سازمان در گذشته مانورهای تبلیغاتی زیادی هم روی این مخروبه های تاریخی اش داده است، چرا؟ راهکار چیست؟

دشتی زاده: بله این طور است، اما اولین قدم برای حفظ و نگهداری، ثبت این آثار است. یعنی اولین اقدام ثبت است که این کار را ما انجام دادیم. ما متاسفانه در گام اول از محوطه تاريخي حفاظت نمی کنیم بعد هم بدتر این که آن را معرفی می کنیم؛ به طور مثال قلعه پرتغالی ها وقتی من آمدم قشم، متوجه شدم کمتر بروشور و يا مجله اي وجود دارد که قلعه پرتغالی ها را معرفی نکرده باشد در حالی که قلعه پرتغالی ها ساماندهی نشده بود یعنی تف سربالا!

شما تصور کنید ما که یک پسر بچه اي داريم و هي از آن تعريف و تمجيد مي كنيم و می گوییم که پسر بچه خیلی خوبی، خیلی مودب و مهربان و... داریم برای مهمانمان توضیح می دهيم که يكباره می بینید یکی در خانه را دارد با لگد می کوبد، داخل می آید و می پرد روی سر مهمان، مهمان می پرسد کیست؟ می گویید ببخشيد اين همان پسر بچه ما است.

ما قلعه پرتغالی ها که قلعه تاریخی قشم است می آییم آن را به صورت گسترده معرفی می کنیم و می بینیم پر از فضولات انسانی و حیوانی است، پر از افراد معتاد است و باعث پایین آوردن امنیت محله شده، مردم دادشان بلند شده. راهکار این است که اول ما باید حفاظت بکنیم، ساماندهی بکنیم بعد معرفی کنیم.

مهر: قلعه پرتغالی ها بالاخره ساماندهی شده یا هنوز نه؟

دشتی زاده: قلعه پرتغالی ها الان با تلاش هاي بسياري از قسمت هاي سازمان منطقه آزاد به نسبت خوبه ولی هنوز خیلی راه مانده؛ ما در زمستان کاوش این قلعه را با مجوز پژوهشكده باستان شناسي كشور انجام خواهیم داد یکی از مهم ترین موضوعاتی که برای هر قلعه ای وجود دارد کاوش است یعنی ابتدا ما حوادث تاريخي موجود را ثبت می کنیم؛ اصول کار این است، بعد از آن باید اقدام به ساماندهی کرد و بعد از آن معرفی؛  چون اگر ثبت نشود تخریب می شود اگر ساماندهی نشود تخریب خواهد شد.

مهر: ساماندهی مدنظر شما شامل چه اقداماتی است؟ چگونه می شود از تخریب یک سازه ی تاریخی پیشگیری کرد؟

دشتی زاده: مرمت، نورپردازی، حصار كشي اصولي، ایجاد فضای سبز، نگهبانی و نصب تابلو هاي اطلاع رساني و مهم تر از همه ايجاد دوستي مردم با محوطه ی تاريخي، که اگر یک سازه فاقد این امکانات و این نوع ساماندهی باشد، با ورود گردشگر، سازه رو به تخریب خواهد گذاشت و جان گردشگر نيز به خطر خواهد افتاد.

قلعه پرتغالی ها به وسيله ميراث فرهنگي استان هرمزگان درسال 77 به ثبت اثر ملي رسيد و به دنبال آن  تعیین حریم نيز شده، اما این محوطه های جدیدمان در همین یکی دو سال گذشته به ثبت رسیده است.

مهر: شما در حال پژوهش در مورد دوران پارینه سنگی هستيد، استقرارگاه بشر اولیه در قشم، در کدام بخش جزیره بوده است؟ اصلاً جزیره ی زیبای امروز قشم کی پدید آمد، این جزیره  مربوط به چه دوره ی تاریخی است، آیا می شود گفت قشم در سال های دور زیر آب بوده و بعدها سر از آب در آورده؟

دشتی زاده: قبل از اینکه درباره قدیمی ترین استقرارگاه بشر اولیه صحبت کنیم بهتر این است که درباره نحوه پیدایش جزیره قشم صحبت کنیم یعنی ما اول خانه را توضیح بدهیم بعد بگوییم آدم کی آمد داخل این خانه، جزیره قشم از لحاظ مطالعات رسوب شناسی و سنگ شناسی در واقع بخشی از زاگرس جنوبی محسوب می شود یعنی بر خلاف جزیره کیش و خیلی از جزایر که داراي منشاء گنبد نمکی و یا مرجانی اند، سرزمين قشم بخش زاگرس است این مسئله خیلی مهمی است، این سرزمین در کمتر از 10 هزار سال پیش تبدیل به یک جزیره شد. قبل از آن یعنی در حدود دومیلیون سال پیش به این طرف جزیره زیر آب نبوده اما قبل از این دوره یعنی میلیون ها سال پیش خیلی از سرزمین های دنیا زیر آب بوده اند ولی قشم از دو میلیون سال پیش به این طرف زیر آب نبوده است.

مهر: این را بر چه اساسی می فرمایید؟

بر اساس مطالعاتی است که صورت گرفته است

مهر: ممکنه بفرمایید چه نوع مطالعاتی؟

در حوزه رسوب شناسي در خليج فارس

مهر: این مطالعات آیا می تواند به ما بگوید که قشم به سرزمین اصلی راه داشته یا نه؟

بله، قشم در 10 هزار سال گذشته به سرزمین اصلی وصل بوده و با بالا آمدن آب خلیج فارس، قشم از سرزمین اصلی جدا شده است.

مهر: چطور این اتفاق افتاد؟

آب خلیج فارس در دوره 70 هزار سال پیش می آید بالا، در این دوره ما شاهدیم که سرزمین قشم به طور کامل از سرزمین اصلی جدا شده است.

مهر: آخرین مرحله ی انقطاع جزیره از سرزمین اصلی مربوط به چه ناحیه ای از جزیره بوده است؟

جزیره ی قشم در آخرین مرحله از سمت سواحل  شمالی جزیره به سرزمین اصلی وصل بوده است. موقعی که درباره قشم صحبت می کنیم نگران این نیستیم که قشم پنج هزار سال پیش زیر آب بوده یا نبوده، ما باستان شناسان وقتی می خواهیم بیاییم و قشم را بررسی کنیم اولین مسئله ای که برایمان اهمیت دارد این است که كهن ترين زماني كه بشر توانسته اینجا زندگی کند کی بوده، بعدش دنبال رسوبات کهن می گردیم یعنی رسوباتی که مربوط به دوران پیشین زمین شناسی است و در اين رسوبات قدیم دست ابزارهاي سنگی هم پیدا می شود رسوبات جدید یعنی رسوبات دو سه هزار سال پیش که در اثر فرسايش آبي و باد خیلی از یافته های باستانی زیر رسوباتی مثل تلماسه می روند.

ما اولین یافته باستان شناسی مربوط به بشر اولیه قشم و به طور کلی جزایر خلیج فارس را در محوطه بام قشم توانستیم بدست بیاوریم که خوشبختانه این محوطه هم ثبت اثر ملی شد.

مهر: چگونه ثابت می کنید؟ این بام قشم که می فرمایید مربوط به چه دوره و سال هایی است، ممکنه این سوال در ذهن خیلی ها باشد که این محوطه مشخصاً در کجای جزیره قرار دارد؟

این محوطه در بام قشم بین روستای طبل و سلخ واقع شده، ما در آنجا دست ابزار سنگی ها را بدست آورده بودیم که البته بایستی این محوطه را با مجوز پژوهشكده باستان شناسي كشور کاوش باستان شناسی بکنیم. کاوش آن در زمستان انجام خواهد شد چون با این کاوش ما به روشنی بیشتر می توانیم تاریخ دقیقش را بگوییم ما الان یک تاریخ احتمالی را می گوییم که مربوط به بيش از صدهزار سال پیش است.

مهر: می توانید بگویید بشر اولیه در قشم به چه کاری اشتغال داشتند؟

ابزار سنگ هایی را که ما در بام قشم دیدیم نشان می دهد که بشر اولیه یک جامعه ی شکارورز بوده، و از این ابزار سنگی برای قطعه کردن گوشت شکار و دباغی کردن پوست و خرد کردن استخوان استفاده می شده است.

مهر: این را چطور اثبات می کنید؟

خب از ابزار سنگ هایی که ما به دست آوردیم

مهر: درباره این ابزار سنگی ها کمی بیشتر توضیح دهید؟

سنگ هایی طبیعی هستند که در طبیعت یافت می شوند بیشتر از سنگ هایی هستند که آتشفشانی اند  یا سنگ های آتشزنه  و چخماق که وقتی شکسته می شوند داراي لبه ی تیزی مي شوند؛ این سنگ ها را انسان های اولیه استفاده می کنند طوری که لبه هایش را می زنند و تبدیل می شود به ابزار سنگی؛  ما این جور ابزار سنگی ها را در بام قشم پیدا کردیم با توجه به این شواهد ما اثبات کردیم که قشم قدیمی ترین استقرارگاه بشر در خلیج فارس بوده است.

مهر: به دوره حاضر برگردیم دوره های باستانی دوره های تاریخی، در این دوره ها قشم از نظر سکونت در چه وضعیتی بوده است؟

قشم در دوره هخامنشی، اشکانی، ساسانی، تیموری، سلجوقی، صفوی و در همه این ادوار تاریخی مورد سکونت ایرانیان بوده که این مسئله خیلی مهم است؛ وجود بندرگاه های اشکانی و ساسانی که جدیدا یافت شده مؤید این نظریه است.

مهر: نسبت به بقیه شهرهای کشور چی؟ آیا می توان گفت قشم قدیمی ترین استقرار گاه بشر است؟

نه نه نمی شود گفت، چرا که در خیلی از قسمت هاي کشور آثاری از پارینه سنگی وجود دارد.

مهر: شهرستانی با این ویژگی های تاریخی و پارینه سنگی چرا تاکنون مغفول مانده است، آن هم پس از تاسیس سازمان منطقه آزاد که تنها بازارهایش مورد توجه قرار گرفت، شما به عنوان یک مسئول فرهنگی اشکال کار را در چه می بینید؟

البته این سرنوشت شاید تنها شامل قشم نمی شود متاسفانه شامل خیلی از بخش های ایران است یک مسئله که در قشم وجود داشت این بود که اداره ی میراث فرهنگی از سوی معاونت ریاست جمهوری به سازمان منطقه آزاد تفویض اختیار شد. یعنی تمامی اختیارات میراث فرهنگی به سازمان منطقه آزاد تفویض شد این اتفاق تازه در سال 89 روی داد یعنی وقتی من آمدم اینجا، به من گفتند این اتاق و این تلفن؛ و بدين سان میراث فرهنگي  سازمان منطقه آزاد قشم شكل گرفت. کاری که آقای فرزین حقدل مدیر توانای وقت (مدیر گردشگری، صنایع دستی و میراث فرهنگی در سال 89) کرد این بود که این پايه ی مهم را به وجود آورد و ما در واقع به عنوان رئیس میراث برگزیده شدیم در واقع پی میراث فرهنگي در دوره ی مديريت ایشان ریخته شد و در دوره مديريت آقای تورج امانی رشد كرد؛  من موظفم این ها را بگویم ضمن اینکه انتقاد می کنم موظف هستم از توانایی افراد هم بگویم؛ میراث در دوره ی مديريت آقاي حقدل پی ریزی شد و تنها در دوره ی آقاي  تورج امانی رشد کرد.

مهر: شما وقتی به عنوان رئیس اداره ی میراث فرهنگی به قشم وارد شدید مشکلات این حوزه را چطور دیدید؟

دير راه اندازي شدن اداره ی میراث فرهنگی از سازمان منطقه آزاد قشم بزرگ ترین مشکل میراث بود. این بزرگ ترین مشکل میراث قشم بود یعنی من وارد شهری شدم که دیگر بافت قدیم برایش نمانده بود، من وارد شهری شدم که اغلب بادگیرهایش تخریب شده بود؛ من این ها را به خاطر این نمی گویم که این نقص و کوتاهی را از دوش خودم بردارم، این یک واقعیت است؛ میراث خلیج فارس آن چنان عمیق و گسترده است که ما اگر شب و روز کار بکنیم بلکه فقط بتوانیم از سرقت و از بین رفتن شان جلوگیری بکینم، این گنج عظیمی است.

مهر: یعنی می فرمایید قبل از این، میراث فرهنگی هیچ کاری در قشم نکرده بود؟

اصلاً تشكل میراث  فرهنگي وجود نداشته شما تصور کنید در یک شهری مدرسه وجود نداشته باشد. البته قبل از این دوره یک سری اقدامات پراکنده ای توسط میراث فرهنگی استان هرمزگان انجام می شده ولی یک تشکل اداری منسجم در قشم وجود نداشته است. تغيير پياپي و غير اصولي مديران از ديگر مشكلات مي باشد. مديري به اين حوزه مديريت حضور پيدا مي كند كه هيچ اعتقادي و دركي  به ميراث فرهنگي ندارد! ما بايستي در بزرگ ترين جزيره ی خليج فارس حداقل يك موزه دريانوردي داشته باشيم.

مهر: اما در بحث گردشگری سال هاست که منطقه آزاد مانور می دهد ممکنه بفرمایید گردشگری منهای میراث فرهنگی یعنی چه؟

دشتی زاده: یک مسئله خیلی مهم که اشاره فرمودید ارتباط میراث و گردشگری است. شاید برایتان جالب باشد همه تصورشان بر این است که میراث فرهنگی یک مسئله خیلی مرده ای است، حالا ما به همه مسائل کشور رسیدیم به مسئله میراث فرهنگی هم توجه کنیم؛ در حالی که میراث فرهنگی یک مسئله ی هویتی و پایه ای است، کودک قشمی و کودک ایرانی اگر نداند تاریخ سرزمین باشکوه خلیج فارس چی هست به هیچ عنوان از خلیج فارس حفاظت نخواهد کرد.

من مسئله را خیلی ساده مطرح می کنم ما می خواهیم مهمان را به خانه مان دعوت کنیم، اولاً خانه را آماده می کنیم، یک نگاه می اندازیم به مهمانی که برایمان می آید تا ببینیم در چه سطح اجتماعی است، در چه سطح سنی است، آن وقت وسایل مهمانی و آن فضا را آماده می کنیم. اما در جزیره ی قشم با این ویژگی تاریخی و فرهنگی و...و....و... همه ی این ها فراموش شده، تمام توجهات به بازار است؛ آن هم با جنس های بی کیفیت وارداتی چینی را که می خرند و می روند؛ یعنی یک گردشگر که به جزيره قشم وارد می شود از فرهنگ قشم چیزی یاد نمی گیرد؛ شاید به دید تحقیر هم به قشم نگاه کند، به فرهنگ قشم، به لباس قشم، به برقع زن قشمی و... می رود در بازار زیر اسپلیت و کولر چرخ می خورد جنس هایی می خرد و می رود. در صورتی که نمی داند تاریخ این ها چیست، فرهنگ اینجا چیه، چه کساني پي اینجا را ساخته اند، هویت اینجا! هیچی نمی داند؛ و این شرم آورترین دیدگاهی است که ما می توانیم نسبت به قشم داشته باشیم. ما این همه آثار تاریخی داریم اگر این ها را ساماندهی کنیم نه تنها برای مردم قشم بلکه هر یک از این آثار را ما ساماندهی بکنیم در واقع به معنای ساماندهی خلیج فارس است؛ چون هر اثری در قشم مدرکی است بر حاکمیت ایرانیان بر خلیج فارس؛ و دومین مسئله بالابردن سطح زندگی جامعه ی محلی است.در بحث گردشگری روستایی فرض کنید ما در کنار روستایی هتلی را بسازیم، بیایند در هتل اسکان بگیرند و بروند، اهالي روستا محدود خواهند شد، جز زباله چه چیزی را از گردشگر می بینند؟ چه منفعتی دارد، هیچ، فقط زباله!

مهر: راهکار چیست؟

دشتی زاده: ما باید کاری بکنیم که گردشگری وارد سفره ی مردم محلی بشود اگر این کار را بکنیم موفق شدیم، چرا؟ چون مردم محلی حافظ گردشگری و میراث فرهنگی می شوند ما نبایستی مردم محلی را غریبه بدانیم خودشان این میراث را به وجود آورده اند.

مهر: چگونه می شود در این مبحث «گردشگری تاريخي و يا گردشگري روستايي» برای مردم درآمدزایی کرد؟

دشتی زاده: خیلی ساده است، ما اولین کاری که بایستی بکنیم مشاركت جامعه محلي است. ساماندهی همه ی محوطه های تاریخی مان است. من تاکید می کنم نه در بخش خیلی تخصصی بلکه در بخش هایی که جامعه ی محلی توانایی آن را دارد، به خودشان واگذار کنیم. چه اتفاقی می افتد؟ شغل به وجود می آید، شما تصور کنید ما یکی از این محوطه ها را در یک فصلی بخواهیم ساماندهی کنیم اشتغال بوجود مي آيد.  دوماً ما از دانش بومی مردم استفاده می کنیم که با استفاده از این دانش، محوطه را بهتر می توانیم ساماندهی بکنیم. ما اگر نفهمیم ساروج را چگونه ساخته اند نمی توانیم یک محوطه را خوب ساماندهی بکنیم؛ سومین منفعت این است که ما بایستی مدیریت و نگهداری محوطه های تاریخی را به جامعه ی محلی بدهیم، چون اگر این کار را انجام بدهیم جامعه ی محلی خودش را از آن محوطه جدا نمی بیند. وقتی ما گمرک تاریخی باسعیدو را ساماندهی کنیم اگر مدیریت آن را به دهیاری و شورا و جامعه ی محلی بدهیم،  از آن منفعت اقتصادی به دست می آورد و جامعه ی محلی منتفع می شود.

و مسئله خوبی که برای دولت به وجود می آید عدم پرداخت هزینه نظارتی است، نظارت و نگهداری سازه های تاریخی هزینه ی بالایی دارد. اصلاً ما چرا مردممان را فراموش می کنیم، مردم ما یک پتانسیل بالایی دارند، خودشان کار را انجام می دهند، ما فقط نظارت می کنیم، مشورت می کنیم و بعد محوطه را به خودشان می دهیم. شما تصور کنید ما در گمرک تاریخی سوزا یک موزه درست کنیم، چقدر از افراد تحصیل کرده آن به عنوان موزه دار جذب خواهند شد؟ شما تصور کنید در کنار هر روستا یک موزه ی كوچك روستايي ايجاد کنیم، آن وقت چه تحولی در اشتغال جامعه ی محلی ایجاد خواهد شد و طبعاً بالا رفتن غرور و افتخار مردم را به دنبال خواهد شد.

مهر: موزه ها شامل چه چیزهایی می توانند باشد؟

دشتی زاده: موزه مردم شناسی؛ ما مثل كشور امارات متحده عربي قرار نیست موزه مردم شناسی امان را از اشیایی که از دیگران ربودیم را بگذاریم؛ ما خودمان همه چیز را داریم همین اشیا را بگذاریم در موزه ها؛ موزه ی مردم شناسی، موزه ی روستایی، موزه ی دریانوردی و... صدها موزه می شود ساخت، به شکلی که اشتغال زایی برای جامعه ی روستایی و محلی به وجود خواهد آمد. اگر این کار را بکنیم، مردم ما را دوست خواهند داشت. و یک مسئله ی دیگر ما وقتی با جامعه ی محلی کار بکنیم هزینه ها خیلی پایین می آید؛ چرا که دهیار به فکر سود جیبش نیست که پنجاه درصدش بزند به جیب، بقیه ش برود برای مالیات، نه، دهیار تا قرون آخر کار می کند، یک چیزی هم داشته باشد از جیب خودش می گذارد.  در این صورت ما کمتر خرج می کنیم، ما اگر این کار را انجام ندهیم هم بیشتر خرج خواهیم کرد و هم مردم از ما ناراضی خواهند شد، تولید اشتغال که نکردیم هیچ، پول هزینه ی نگهداری را هم خواهیم داد؛ حالا خودتان قضاوت کنید، کدام راهکار صحیح است؟ راهکاری که الان وجود دارد، یا راهکاری که ما الان داریم پیشنهاد می دهیم؟

نكته ديگر اینکه در بسياري از روستاهاي قشم ساختمان هاي قديمي و یا تاريخي بلا استفاده وجود دارند كه با ساماندهي قابليت تبديل به موزه، می توانند به مركز آموزش صنايع دستي، اقامتگاه روستايي و حتي مكتب خانه قرآني تبديل شوند.در روستاهاي باسعيدو، دوستكو، سلخ، كاني، گوري چنين سازه هاي وجود دارند و اميد است كه ساماندهي شوند.

مهر: چرا در بحث گردشگری علیرغم فرهنگ غنی  و آثاری همچون بادگیرها و... که در روستاها وجود دارد توجهی به گردشگری روستایی در قشم نشده است؟

دشتی زاده: بر می گردم به همان چالش و نقص میراث فرهنگی در قشم، که از اواخر سال 89 در واقع تاسیس شد. من کاری به بادگیر ندارم گسترده تر فکر کنیم بادگیر بخشی از معماری روستاهاست، وقتی گردشگری افتخارش وجود چادرهای رنگارنگ در خیابان ها به طور کامل غیر ساماندهی باشد توقعی هم نمی رود که به روستاها توجه شود. اصلاً هجوم گردشگر به شهر قشم و شهر درگهان و به وجود آوردن این همه مشکلات برای مردم یک چالش است، این یک امتیاز نیست، امتیاز زمانی است که گردشگران پراکنش منطقی و معتدل به تمامی جزیره ی قشم داشته باشند و مردم از ورود گردشگر منفعت اقتصادي بگيرند.  هجوم آوردن بدون رعایت خیلی از مسائل بهداشتی و امنیتی که برای ما بوجود می آورد نمی تواند یک امتیاز باشد.

گردشگران سرگردان هجوم می آورد به شهر قشم و درگهان، گردشگر قشم، دو تا بازار را می چرخد یا با ماشین از کنار روستاهای قشم رد می شود و زباله اش را می اندازد توی روستا، آخه گناه این روستایی چیست؟ این روستایی هم باید از گردشگر استفاده ببرد، گردشگر باید بیاید در روستا، هم روستایی استفاده ببرد و هم گردشگر. گردشگر از فضای زیبای روستایی، از آن معماری روستایی از بادگیر، از آن آب انبارهای خوب و از همه ی این ها باید لذت ببرد.

تعداد بیش از 60 روستا در  جزيره قشم وجود دارد. متاسفانه خيلي از این روستاها دارند از جمعیت تهی می شوند  و نابرابري اجتماعي و پديده ی قاچاق وجود دارد. این همه پراکندگی روستاها تعدد و تنوع روستاها، نزدیکی روستاها به خیلی از محوطه های تاریخی و پديده هاي زمین شناسی و جغرافیایی از ویژگی های شاخص گردشگری در روستاهای قشم است.

مهمترين ویژگی های فرهنگی و تاریخی  مردم جزير ه قشم، مهمان نوازی مردم است که ما باید صدسال زحمت بکشیم تا فرهنگ مهمان نواز و بيگانه نوازي را ايجاد کنیم، ولی جزیرتی این فرهنگ را دارد، کسی هم به آن توجه نمی کند، البته سوء استفاده می کنند تا توجه؛ من با صراحت می گویم در روزهاي نوروز مي توان با برنامه هاي جشنواره شبانه، گردشگري شب را تقويت بخشيد. متاسفانه در اين روزها و روزهاي مطلوب براي گردشگر، روستایی قشمی از گردشگر فقط زباله را دریافت می کند، و فرهنگ غیر متناجس، مثلاً یک گردشگر با یک تیپ عجیب و غریبی می آید و فرهنگ روستایی قشمی را به هم می ریزد، هیچ احترام و هیچ توازن فرهنگی هم وجود ندارد.

در صورتی که این گردشگر مطمئناً مایل است در روستاهای قشم زیر بادگیر بخوابد و غذای قشمی را بخورد، لباس زیبای سنتی قشمی را ببیند، هنر و صنایع دستیو حنایش را در روستاها ببیند؛ ما واقعاً با این ها مشکلی داریم؟ این ها پتانسیل های گردشگری هستند.

معماری قشم یک معماری کاملاً بومی است و متناسب با محیط اینجا، بادگیرها، آب انبارهای زیبا این ها همه امکان گردشگری دارند درخت های زیبایی که در جای جای جزیره وجود دارند، چرا ما درختان غیر بومی را داریم هل می دهیم اینجا، آن هم بدون کارشناسی؛ مگر  درختان كنار، چريش، چوچ، گاروم زنگي و... مشکلش چیه؟ مگر این ها سم دارند؟  چند وقت پيش صحبتي با دوست خوبم مهندس سيد محمد هاشم داخته مدير تواناي محيط زيست داشتم و ايشان گفتند تمامي قسمت هاي درختان بومي از برگ، تنه، شاخه، ميوه و ريشه ی آن قابل استفاده است؛ ولي در جزيره ی قشم  تنها درختان كناركارپوس وجود دارد كه هرساله سرشاخه هاي آن قطع و دور ريخته مي شوند. در شهر قشم پرنده بسیار كم به چشم مي خورد چون گياهان بومي و منبع تغديه وجود ندارد.

به طور كلي این همه جانوران زیبا و ارزشمند، لاک پشت ها، دلفین ها و این همه پرندگان مهاجر را، که همه را کنار روستاهایمان داریم.

مهر: چرا این قدر بر گردشگری روستاها تاکید می کنید خود شهر قشم چه دارد؟

در بسیاری از پتانسیل های فرهنگی، قشم نیز جزیی از این فرهنگ است؛ اما در بحث آثار تاریخی، قشم جز برکه بی بی و قلعه ی پرتغالی ها چیزی ندارد، در این بخش هر چه داریم در روستاهاست.

مهر: پس بفرمایید چطور می شود گردشگرانی که برای خرید به قشم و درگهان می آیند، به سمت روستاها کشیده شوند؟ اگرچه با وضعیت فعلی جز مزاحمت برای روستائیان هیچ منفعتی نخواهد داشت؟

به شرط پیش زمینه ی ساماندهی از نظر فرهنگی و هم فیزیکی، یعنی ما به عنوان متولی بایستی با روستائیان نسبت به پذیرش نحوه ی ارائه ی خدمات، نحوه ی برخورد با گردشگر، آموزش های لازم را بدهیم، البته خودشان همه چیز را می دانند اما یک سری قوانين و استانداردهايي وجود دارد که نیاز به آموزش مختصری دارد و بعد در ساماندهی محوطه ها و روستاها به آن ها کمک کنیم. بعد از آن منفعت اقتصادی آن جا هم برای خود روستایی باشد در این صورت است که گردشگری روستایی پیشرفت می کند. نقش ژئوپارك جهاني قشم در آموزش جامعه محلي بسيار بالاست و خوشبختانه در سال اخير در اين بخش، شاهد بسياري از تلاش هاي سودمند بودیم.

من فکر می کنم از این پتانسیل ها و فرهنگی که ما داریم از آن صحبت می کنیم علیرغم شعارهای سازمان، تاکنون هیچ کاری صورت نگرفته حتی بسیاری از بومی های ما به این فرهنگ غنی خود و این پتانسیل های گردشکری هنوز آگاهی کامل ندارند؟ یا دست کم می توان گفت برای خود آن ها هنوز ارزشی پیدا نکرده است، چرا؟

میراث فرهنگی در سال های گذشته باید بیشتر به روستاها توجه می کرد. الان روستاها شاید یک مسئله ی خیلی مهمی دارند؛ من قبلاً هم اعلام کردم وقتی که ما به روستایی قشمی توجه نکنیم، یک اتفاق می افتد، و آن پدیده ی قاچاق است؛ اگر گردشگری روستایی رشد بکند، این پدیده ی قاچاق و این ثروت های باد آورده که باعث فاصله ی طبقاتی و این همه اتفاقاتی که پشت این پدیده است، از بین می رود یا کم می شود. یک مسئله ی دیگر، وابستگی مردم روستاهای قشم به کشورهای حاشیه ی جنوب خلیج فارس است. ما باید در بحث توسعه ی گردشگری برای فرهنگ مردم اینجا احترام قائل شویم که به پیشینه ی فرهنگی و هویت خود افتخار کنند و حسرت ظواهر مادی زندگی کشورهای حاشیه ی خلیج قارس را نخورند.

مهر: مشکل را در چه می بینید؟

مسئله ای که من انتقاد دارم نبود متخصص و کمبود متخصص دلسوز در حوزه هاي گردشگری و ميراث فرهنگي و مهمتر از همه تغيير پیاپي مديريت است، در واقع هيچ چهارچوب و برنامه ی طولاني مدتي وجود ندارد كه با تغيير مديريت، ادامه ی آن انجام شود و متاسفانه بسياري از حركت ها مقطعي و تبليغاتي است. کارشناسی که هنوز روستا های قشم را ندیده، چطور می تواند در مورد روستای قشم تصمیم گیری کند؟ نكته مهم ديگر ايجاد همكاري ميان سازمان و ديگر بخش هاي دولتي است  كه خوشبختانه اخيراً اقدامات مهمي صورت گرفته است.

مهر: اگه موافقید سری به قلعه ی پرتغالی ها بزنیم، این قلعه کی ساخته شد؟

قبل از اینکه در مورد تاریخچه اش صحبت بکنیم من بهتر می بینم درباره ی تاریخچه ی ساماندهی اش صحبت کنیم این قلعه مربوط به دوره ی حضور کوتاه مدت پرتغالی هاست.

مهر: چه شد، چطور شد پرتغالی ها از کجا پیدا شدند؟

پرتغالی ها به عنوان اولین گروه خارجی هایی بودند که برای اولین بار وارد خلیج فارس شدند و بنا بر نیت نظامی که داشتند، سه قلعه در هرمز و لارک و قشم ساختند، که قلعه ی قشم بیشتر جنبه ی تدارکاتی داشته و محلی بوده که آب را تامین می کرده برای هرمز؛ و قلعه های هرمز و لارک جنبه ی نظامی داشتند. قلعه ی پرتغالی ها در واقع با پلان ذوزنقه ای مثل سازه های دوره ی ساسانی است و احتمال اینکه این محوطه مربوط به پیش از دوره ی پرتغالی ها باشد وجود دارد، به این دلیل که سبک معماری این محوطه، ایرانی است. و همانطور که می دانید پرتغالی ها حدود 110 سال برخی می گویند 113 یا 115 سال آنجا حضور داشتند، و پس از آن ایرانیان حضور یافتند یعنی حضور ایرانیان بیشتر است و ما اگر به جای قلعه ی پرتغالی ها بگوییم "قلعه ی تاریخی قشم" شاید با مسماتر باشد. این قلعه در دوره های متعدد مخصوصاً دوره ی قاجاریه مورد سکونت قرار گرفت و به همین دلیل ما در بخش هایی از قلعه، یک سری سازه های الحاقی را می بینیم؛ این قلعه به وسیله ی سردار نامی دوره ی صفوی، امام قلی خان فتح شد.

مهر: ما بچه که بودیم فکر می کردیم امام قلی خان لاری است، یادم هست نشریه ای داشتم در استان فارس، یکی از دوستانی که خیلی ارادت داشتند به امام قلی خان به عنوان یک سردار نظامی لاری شعری با این مضمون برای من فرستادند و من در نشریه چاپ کردم، بعدها فهمیدم که امام قلی خان اصلاً لاری نیست، می گفتند آذری است، واقعیت چیست؟

الله وردی خان و امام قلی خان اصلاً گرجی بودند. خیلی ها معتقدند که قشقایی اند، خیلی ها می گویند که لاری اند، خیلی ها می گویند شیرازی اند، اما این ها گرجی بودند، وارد ایران شدند و بعد شدند حکمران فارس؛ این را با توجه به مستندات تاریخی عرض می کنم، حتی یکی از نوادگان نسل پانزدهم امام قلی خان، به نام آقاي سيد علي شرافت مولا که آمدند قشم و من با ایشان در این زمینه صحبت کردم.

امام قلی خان فرزند الله وردی خان، همان الله وردی خانی که سی و سه پل در اصفهان ساخت. امام قلی خان هم در فارس موقوفات زیادی از خود بجا گذاشت پل خان مرودشت، مدرسه ی خان در شیراز و خیلی موقوفات دیگر را در فارس ساخت.

مهر: چطور شد که امام قلی خان به جنگ پرتغالی ها برخاست؟ کی بود چه سالی این اتفاق افتاد؟

امام قلی خان در دوره ی شاه عباس ماموریت گرفت که بیاید و جزایر ایرانی را آزاد کند. تاریخ 28 دی ماه 1031 هجری شمسی که امام قلی خان به جنگ پرتغالی ها آمد و قشم را آزاد کرد. سازمان منطقه آزاد هر ساله در این تاریخ آیین نکوداشت امام قلی خان را در قشم برگزار می کند. خوشبختانه امسال نيز با حمايت سازمان دبيرخانه دايمي اين همایش تاسيس شد.

جنگ امام قلی خان با پرتغالی ها چه مدت طول کشید؟ سه روز این جنگ به طول انجامید. ابتدا قشم و بعد هرمز و لارک را از دست پرتغالی ها آزاد کرد.

مهر: می گویند انگلیسی ها در این جنگ به کمک امام قلی خان آمدند، آیا این موضوع مستندات تاریخی قوی دارد؟

البته انگلیسی ها کمک کردند ولی این استراتژی شاه عباس بود، برخی مورخان این اعتقاد را دارند که کار اصلی را امام قلی خان کرد و انگلیسی ها کاری نکردند فقط مشکلات را به وجود آوردند.

مهر: قلعه را از کدام سمت شکستند؟

قسمت غربی قلعه، جایی که الان فرو ریخته، در واقع جایی بوده که لشکر امام قلی خان وارد قلعه می شوند.

مهر: پرتغالی ها مگر چه منافعی در قشم داشتند؟

منافع اقتصادی و تجاری سرشاری داشتند؛ آبراهه ی هرمز را گرفته بودند و ورود و خروج تنگه ی هرمز را کنترل می کردند.

مهر: راستی چطور شد که از گرجستان آمدند ایران؟

برخی ها می گویند خریداری شدند در جنگی که در واقع توسط دولت صفوی با قسمت گرجی نشین ایران صورت گرفته بود.

ما در بحث شخصیت امام قلی خان، به شخص امام قلی خان نگاه نمی کنیم؛ امام قلی خان به وجود آورنده ی یک رویداد تاریخی است. برخی از اشخاص یک رویداد و یک جنبش تاریخی را حمل می کنند با خودشان، مثل رئیس علی دلواری که جلوی انگلیسی ها را گرفت امام قلی خان، میرمهنا  در بندرریگ، ناصر دیوان کازرونی، همه ی این قهرمانان در جنگيدن و تاختن بر نيروهاي خارجي نقش داشتند. اگر ما نکوداشتی برای امام قلی خان داریم برای توجه و ارزش گذاری به این رویداد تاریخی است که خارجی ها از خلیج فارس خارج شدند.

مهر: سرانجام امام قلی خان چه شد؟

متاسفانه سرانجام امام قلی خان قتل بود هم خودش و هم فرزندانش را در دوره ی شاه صفي سر بریدند.

مهر: چرا چطور شد؟

در دوره شاه عباس، امام قلی خان و الله وردی خان خیلی پیشرفت می کنند، خب بالاخره حکمران بود و خیلی پیشرفت کرده بود؛ ترسیدند که قدرت بگیرد و سلسله ی صفوی را از بین ببرد.

اجازه بدهید من یک مسئله را در مورد امام قلی خان خدمتتان عرض کنم یکی از دلایلی که امام قلی خان حمله کرد در واقع شکایتی بود که مردم بومی از حضور پرتغالی ها به شاه عباس داشتند، چون آن ها ضمن مزاحمت، به بازرگانان قشمی اجازه فعاليت را نمي دادند. یک مسئله ای که می خواستم مطرح کنم این است که من با خیلی از قديمي هاي قشمی صحبت کرده ام و قدیمی ها اعتقادشان بر این است که امام قلی خان بعد از اینکه پرتغالی ها را بیرون راند دست به قتل عام مردم محلی زد! من این مسئله خیلی برایم مهم بود و رفتم این قضیه را در تاریخ دنبال کردم؛ چندتا مسئله ساده به وجود می آید که من می توانم قضاوتش را به همه واگذار کنم، یکی اینکه کسی که برای نجات یک سرزمین اقدام می کند آیا دست به قتل عام مردم آن سرزمین می زند؟ مثل این می ماند که شما یک انسانی را از یک مهلکه به طور مثال آتش نجات بدهید، بعد از اینکه از آتش نجاتش دادید او را بکشید!  این یک مسئله ای است که باید بیشتر تحقيق کنیم و دومین مسئله این که ما در هیچ یک از مستندات تاریخی ندیدیم؛ من به عنوان یک باستان شناس و رئیس میراث فرهنگی در هیچ یک از مستندات تاریخی ندیدم و خیلی خوشحال می شوم اگر دوستانی که این را در مستندات تاریخی دیده اند آن کتاب را به من معرفی کنند، من خوشحال می شوم؛ من به عنوان یک باستان شناس وظیفه ام روشن کردن تاریخ است و واقعاً اگر چنین چیزی هست دوستان با مستندات به من اطلاع بدهند.

مهر: آیا دوست دارید این را به مردم اعلام کنید؟

آره، آره مسئله ی مهمی است من به عنوان یک باستان شناس وظیفه ام روشن کردن تاریخ است چون برای من خیلی ناراحت کننده است که بگویند امام قلی خان قشمی ها را کشته، در صورتی که من هیچ گاه کسی که این کار را کرده به فرهنگ مردم معرفیش نخواهم كرد که خداي ناكرده باعث توهين شوم.

مهر: جناب آقای دشتی زاده سپاسگزارم از اینکه وقت ارزشمندتان را در اختیار من گذاشتید، در پایان چنانچه حرفی هست یا موضوعی را می خواهید مطرح کنید در خدمتتان هستم.

امیدوارم جامعه ی فرهیحته و ریشه دار جزیره ی قشم، آن احترامی که سزاوار آن هستند، فی الواقع در اعتلای فرهنگشان ببینند. امیدوارم من هم به عنوان کسی که نمی گویم کار زیادی انجام داده ام، ولی ادعا می کنم که دغدغه ی سازندگي بر اساس مردم سالاري دارم، بتوانم کاری بکنم؛ و برایم مهم است که برای همه ی قسمت های سرزمین ایران، به ویژه قشم، بزرگ ترین جزیره ی خلیج فارس آباداني صورت گيرد. امیدوارم کسی که وارد قشم می شود خودش را با قشمی ها غریبه نبیند، وقتی وارد قشم می شود خودش را خدمتگزار قشم بداند؛ و خودش را برتر نداند و صادقانه به حرف های مردم گوش کند و صادقانه برای رشد فرهنگ و اقتصاد این مردم تلاش بکند.

قشم جایی است که خیلی از اقوام ایران در آن زندگی می کنند و اگر این احترام و این امنیت و اگر این  ویژگی خوب مهمان نوازي قشمی ها نبود، این جمع نمی توانستند در کنار هم زندگی کنند؛ و این مدیون فرهنگ غنی مردم قشم است و من امیدوارم قدر این را بدانیم و با انگیزه ی بیشتر کاری برای این سرزمین زیبا انجام بدهیم. از همكار عزيز آقاي اكبر پيرمرادي و تمامي همكاران در سازمان منطقه آزد قشم كه همواره براي ميراث فرهنگي  تلاش مي كنند تشكر دارم. امیدوارم شما هم به عنوان یک نویسنده ی دگر اندیش حقایقی که وجود دارد در واقع برای مردم شفاف سازی کنید، واقعاً ممنونم که این دغدغه را داشتید و برای انجام این مصاحبه پیگیر قضیه شدید؛ من واقعاً تشکر می کنم که شما با دغدغه ی ساختن و دغدغه ی تغییر با توجه به اشتراکات و دغدغه های مشترک ذهنی که داریم این مصاحبه را انجام دادید.

-----------------------------------------------

گفتگو از ایرج اعتمادی