به گزارش خبرگزاری مهر، اسلام با ظهور خود بار معنايي جديدي را براي بسياري از واژه هاي رايج در زندگي مردم ايجاد كرد. يكي از اصلي ترين و كليدي ترين اين موارد در خصوص بار معنايي واژه "علم" بوده است. در جاهليت تنها علمي كه اهميتي داشت،"علم انساب"و "آگاهي از اشعار جاهلي" بوده كه هر دوي اينها در فضاي تفكر اسلامي بي ارزش قلمداد شد و در عوض، علم توحيد در مركز همه ارزش ها قرار گرفت و منشا فلاح و رستگاري و عامل عمده تحولات زندگي انسانها شمرده شد و علم و عالم در فرهنگ اسلامي نقشي بنيادي و اساسي پيدا كرد.
از دید اسلام، علم داراي مراتب و درجاتي معرفي است كه قله آن علم الهي است كه نظام تكوين، محصول آن علم است. علم الهي نسبت به موجودات، علمي حضوري و شهودي است و علم شهودي همان دانايي است كه با توانايي قرين است. انساني كه با كسب مقام خليفه اللهي تا اندازه اي از علم لدني و الهي بهره مند شود و به كتاب مكنون و لوح محفوظ آفرينش راه برد و كلمه اي از آن دانش بيكران را فرا گيرد به اقتداري دست مي يابد كه مي تواند تخت بلقيس را قبل از آنكه تصويرچيزي در چشم آدمي نقش ببندد،يعني در كوتاه ترين زمان ممكن، از صبا به فلسطين آورد، زيرا به تعبير قرآن كسي اين كار را كرد كه در نزد او علمي از كتاب بود.
مرتبه پايين تر از دانش شهودي، معرفت حصولي عقلي است كه حاصل شهود حقايق كلي و سرمدي، البته به نحو مبهم و از دور است. كسي كه از علم عقلي بهره مي برد، گرچه واجد حقايق الهي نيست و از تقرب و همنشيني با ملكوتيان محروم است، لكن به و صف آنها مشغول مي باشد و حكمت حقيقي را كه حاصل تزكيه و تعليم كتاب الهي است واجد نيست.
نازل ترين مرتبه معرفت، دانش مفهومي حسي است كه اين دانش در پرتوي مفاهيم كلي عقلي مي تواند به كشف سايه نظام رباني كه در عالم ظاهر شده است بپردازد و اگر از آن مبادي عقلي نيز محروم بماند،بدون اينكه راهي به يقين داشته باشد، وسيله و ابزار قدرت و عمل انسان در عالم طبيعت مي گردد و مي تواند علم مذموم شود.
بدين ترتيب بهترين علم ها علمي است كه به شناخت انسان و اصلاح او بيانجامد و راه سعادت را نشان دهد و بدترين دانش ها دانشي است كه انسان را اصلاح نكند و در دنيا متوقف سازد و همين امر ضابطه مهمي براي قضاوت در باب علم خوب و بد قرار گرفت.
علم در راس فضيلت ها و بلكه ريشه همه خوبي ها و غايت همه فضيلت ها است و براي همين است كه علم امري مقدس است و ارزش انسان به علم اوست. و نه تنها طبقه بندي و ارزش گذاري انسانها بر حسب مراتب علم و عقل شان انجام مي شود، بلكه كساني حقيقتا انسانند كه در مسير علم حقيقي باشند.
در اين نگرش، البته علمي ارزشمند است كه در انسان تاثير خود را بگذارد و اوج اين تاثيرگذاري، خشيتي است كه عالم نسبت به خداوند پيدا مي كند و غير عالم به اين مقام نمي رسد. اين خشيت تمام وجود وي را متحول مي سازد و تمام فضايل را با خود براي عالم به ارمغان مي آورد. هم حيات بخش وجود اوست و هم زينت او و چنين علمي همنشين ايمان است. به همین دلیل در تمدن اسلامي، شكوفايي علم و ايمان و تنزل اين دو همواره توامان بوده است. دوره شكوفايي تمدن اسلامي، دوره شكوفايي علم بود و دوره انحطاظ اين تمدن دوره انحطاط علم.
در نتيجه، درنگرش ديني علمي حقيقتا علم شمرده مي شود كه بتواند نگرش توحيدي را در انديشه، خلق و خو و رفتار انساني متجلي سازد و در غير اين صورت يك امر زيادي "فضل"است نه علم. در منطق ديني،علمي حقيقتا علم است كه نه تنها در دنيا بلكه تا ابد همراه آدمي باشد. برخي از دانشها تنها در دنيا به درد كسب و كار و آدمي مي آيد و حتي ممكن است انسان با آن دانش به ديگران خدمتي بكند و ثوابي هم كسب كند مثل پزشكي. اين علم در حالت عام آن پس از مرگ آدمي به كار او نمي آيد و تنها اعمال و ثواب هاي ناشي از كاربرد دنيوي آن براي آدمي مفيد است و لذا علم بودن آن بعد از مرگ زايل مي شود. البته اگر همين علم اگر به نحوي در انديشه، خلق و خوي و رفتار آدمي تجلي کند و نگرش توحيدي را در وجود آدمي تثبيت كند، از آنجا كه اين نگرش همواره همراه آدمي است،اين علم حتي در قيامت به كار انسان مي آيد.