یک استاد دانشگاه علامه طباطبايي درباره مفهوم عقلانیت در دنیای مدرن گفت: وقتی از عقلانیت صحبت به میان می ­آوریم، حداقل دو معنا از عقلانیت را در مناسبات اجتماعی مراد قرار می ­دهیم. یک معنا عقلانیتی است که امروزه غرب از آن سخن می‌گوید و آن عقلانیت ابزاری است؛ عقلانیت دوم که ویژگی خاص تفکر اسلامی است عقلانیتی است که با عدالت نسبت مستقیم دارد.

دکتر قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در گفت‌و‌گو با خبرنگار مهر در مورد عقلانیت در تمدن اسلامی و تفاوت آن با عقلانیت مدرن گفت: چنین نیست که تمدن اسلامی و جوامع اسلامی بعد از آشنایی با غرب به اهمیت عقل دست پیدا کردند، بلکه حقیقت آن است که تمدن اسلامی برپایه عقلانیت بنا شده و عقلانیت مهمترین رکن تمدن اسلامی است. نه اینکه شأن عقل آن چنان پایین باشد که تصور کنیم یکی از بنیادهای تمدن اسلامی عقل است بلکه بنیاد تمدن اسلامی عقلانیت است و زمانی که عقلانیت در پرتو نقدهای صوفیان و مخالفان عقل خاموش شد تمدن اسلامی شروع به افول کرد.

وی به جایگاه عقل در آثار اندیشمندان گذشته اشاره کرد و گفت: یکی از مهمترین بنیادهای فکری تمام متفکران اسلامی و دینی ما مسئله­ای بنام عقل است. شاید اولین بار فارابی بود که رساله ­ای در اختصاص با مفهوم عقل با نام «فی معانی العقل» منتشر و 6 معنای عقل را بیان کرد و در کتاب «آراء اهل المدینة الفاضلة» و 11 اثر سیاسی خود، نظریه مهمی را درباره جامعه مبتنی بر فضیلت مطرح کرد. در واقع همه متفکران، فقها، فیلسوفان، عرفا و متکلمان ما، وجه معرفتی عقل را بسیار بااهمیت عنوان کرده ­اند.

این محقق و استاد دانشگاه در ادامه سخنانش اظهار داشت: وحی و عقل دو اصل مهم به شمار می ­آیند.با این تفاوت که عقل می­ تواند وجه کاشفیت از وحی داشته باشد، به طوری که تا وقتی عقل، وحی را درنیابد هیچ بنیاد دیگری وجود ندارد تا به وحی دسترسی پیدا کند و این نشان­ دهنده اهمیت ویژه و جایگاه عقل است.

استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي درباره جایگاه عقلانیت در نظام سیاسی و اجتماعی گفت: نکته اول این هست که تجربه ما مسلمانان نشان می­ دهد که برجسته­ترین امری که نقش مهمی در ساختن تمدن اسلامی دارد عقل و عقلانیت است. تمدن اسلامی نیز در آن زمان و در مقابل غرب به همین عقلانیت شهرت داشت.

دکتر پورحسن ادامه داد: نکته دوم این است که وقتی امروز از عقلانیت صحبت می­ کنیم حداقل دو معنا از عقلانیت را در مناسبات اجتماعی مراد قرار می‌دهیم. یک معنا عقلانیتی است که امروزه غرب از آن سخن می­ گوید و آن عقلانیت ابزاری است، هرچند که عقلانیت ابزاری سراسر سلبی و منفی نیست اما عقلانیتی است که به قول فارابی تنها به شما زیرکی می­ دهد که منافع خود را به نحو صحیح فراهم کنید ولی به حقیقت و عدالت توجهی ندارد؛ عقلانیت دوم که ویژگی خاص تفکر اسلامی است عقلانیتی است که نسبت با عدالت دارد. شاید خطبه 216 امیرالمؤمنین(ع) مهمترین بیان درباره نسبت میان حق، عدالت، دین و عقلانیت است.

اين محقق وپژوهشگر حوزه فلسفه رابطه عقلانیت با اعتدال و میانه‌روی را این طور تعریف کرد: هیچ عقلی بدون محاسبه‌گری، بدون فهم صحیح میانه‌روی و بدون فهم بنیادهای درست حیات مبتنی بر فضیلت امکان پذیر نیست؛ به این معنی که نمی­ توان از عقل سخن گفت ولی به فضیلت بی اعتنا بود یا از عقل سخن گفت ولی اعتدال و میانه روی در میان نباشد، بنابراین زمانی که از عقل سخن می­ گوئیم مراد عقلی است که  افراط­ها و تفریط‌های انسان را تعدیل بخشید و میانه‌روی در مشی، فکر و در مناسبات اجتماعی و سیاسی داشته باشد.

وی تأکید کرد: یکی از ویژگی­های مهم عقل، فضیلت است؛ در کنار فضیلت، موضوعی بنام اعتدال وجود دارد، به همین دلیل است که وقتی متفکران اسلامی درخصوص اخلاق سخن می ­گویند به عدالت می­ رسند، از منظر آنها عدالت میانه­ روی عقلانی است. می توان این طور نتیجه گرفت که مهمترین خصوصیت عقلانیت توجه به میانه‌روی و اعتدال است.

استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي درباره شاخصه­ های مهم عقلانیت گفت: معتقدم عقلانیتی که امروز مبتنی بر خصلت­های انسانی، اسلامی و دینی ابناء بشر است در درجه اول به حقیقت توجه دارد، در واقع عقلانیت نمی­ تواند شاهد خاموش شدن حقیقت باشد بلکه همواره باید به سوی حقیقت برود، حقیقتی که معیار مهم ارزش­های اسلامی است، در نتیجه عقلانیتی که پشت به حق و حقیقت کند عقلانیت به شمار نمی­ آید.

این استاد فلسفه اسلامی تصریح کرد: ویژگی دوم عقلانیت، فضیلت است. در واقع مدل مبتنی بر فضیلت، مهمترین مدلی است که مبتنی بر مراتب انسانی در باب حکومت و جامعه انسانی است و عقلانیت نمی­ تواند از این ویژگی خود جدا شود. در این ویژگی ما می­ توانیم هر 4 نوع فضیلت یعنی فضیلت فکری، اخلاقی، عملی و اجتماعی را با هم مدنظر داشته باشیم و سومین ویژگی عقلانیت، عدالت است. این سه ویژگی یعنی حقیقت، فضیلت و عدالت می­ تواند منجر به عقلانیتی شود که من نام او را عقلانیت کنشی می‌گذارم.

وی یادآور شد: عقلانیت کنشی یعنی عقلانیتی که کاملاً نگاه انتقادی به عقل بشری دارد و میانه روی و اعتدال را رعایت کند، عقلی که چراغ­های فضیلت و عدالت را خاموش نکند و به آنها توجه داشته باشد.

این محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه آثار و نتایجی که به دنبال عقلانیت در جامعه حاکم می­ شود را این طور برشمرد: جامعه بدون عقلانیت، جامعه مرده­ای است هرچند که جامعه ثروتمندی باشد. در عین حال جامعه با عقلانیت جامعه ­ای پایدار و ماندگار است هیچ جامعه­ ای نتوانسته است عقل را کنار بگذارد و در عین حال بنیادها و ارزش­ها و معیارهای جاودانه­ ای را برای انسان­ها به منت بگذارد. جامعه بدون عقل، جامعه خاموشی است.

وی اظهار داشت: جامعه­ ای که می­ خواهد پویا باشد و مواریث فکری خود را به آیندگان انتقال دهد باید مبتنی بر عقلانیت باشد. وقتی در جامعه­ ای پیشرفتی ببینیم باید توجه داشته باشیم که در آن جامعه عقلانیت همچنان عرض اندام می­ کند. جامعه­ای مبتنی بر ویژگی‌های مهم عقلانیت است که زنده، زاینده و پویاست.