دکتر محمدرضا دهشیری، معاون آموزشی و پژوهشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در حاشیه مراسم رونمایی از کتاب اخیرش با عنوان «اسلامهراسی در غرب: جنگ سرد جدید فرهنگی علیه مسلمانان در آمریکا و انگلیس» که به تازگی در خبرگزاری مهر برگزار شد، به چند سؤال جواب داد که اکنون از نظر شما میگذرد.
*آقای دکتر! آیا شما در این کتاب به موضوع ایرانهراسی هم پرداختید. اصولا چه ارتباطی بین ایرانهراسی و اسلامهراسی وجود دارد؟
در مورد ارتباط بین اسلامهراسی و ایرانهراسی معتقدم که بحث اسلامهراسی بحثی تمدنی است، اما مباحثی مانند ایرانهراسی و شیعههراسی خُرده گفتمانهای این بحث هستند. بیشتر کار این اثر مبتنی بر ترجمه بوده و بیشتر منابع موجود اسلامهراسی بوده است به ایرانهراسی نپرداختم. در مورد ایرانهراسی منابع کمتری یافتم، امیدوارم پژوهشگران بعدی روی این موضوع بیشتر کار کنند و خُرده گفتمانهای اسلامهراسی مانند شیعههراسی و ایرانهراسی را بیشتر مورد مداقه قرار دهند.
*برخی معتقدند یکی از ریشههای اسلامهراسی در غرب، به زمان فتح اندلس بر میگردد، کشتار زیادی توسط اعراب در این جنگها اتفاق افتاد که ذهنیت بدی از اسلام و مسلمانان بر جای گذاشت، نظر شما در این مورد چیست؟
نظرم این است که این عوامل جزء ریشههای بعیده است، چون اسلامهراسی از جریاناتی است که اخیرا رخ داده و بیشتر در زمان معاصر به خصوص بعد از جنگ سرد نمود پیدا کرده است، باید به علل قریبه بیشتر پرداخت تا علل بسیار بعیده. مضافا اینکه درست است در آن زمان چهره منفی از اسلام نمایانده شد اما بعد از آن حکومت اسلامی دچار نوعی رخوت شد و به دلیل اینکه به روشهای ناهنجار توسل جستند، عملا به فروپاشی گرائید و اکنون واژهای تحت عنوان «اندلسیزاسیون» در ادبیات سیاسی و فرهنگ ما مطرح است که از آن به استحاله فرهنگی تعبیر میشود یعنی عملا نوعی از دست دادن هویت فرهنگی خودشان که به شکست مسلمانان انجامید. بنابراین، این امر تجربهای شد که مسلمانان برای حفظ خودشان باید به خودباوری و حفظ اخلاقیات توجه بیشتری داشته باشند. بنابراین ممکن است آن تصویر منفی همچنان در اذهان باشد اما تصاویر منفی در اذعان غربیها بود که خیلی زود پاک شده است مثلا در قرون گذشته بین فرانسه و آلمان جنگ بوده است یا بین فرانسه و انگلستان درگیریهای بوده است. اما اینها همه به دوستی تبدیل شده است اینها نشان می دهد که یک سلسله علل قریبهای هست که بحث اسلامهراسی را بیشتر تشدید کرده است.
*نقش مستشرقین در پدیده اسلامهراسی چقدر بوده است؛ اصلا نقش مثبت داشتند یا منفی؟
یکی از ریشههای اسلامهراسی به بحثهای مستشرقین بر میگردد. اساس شرقشناسی بر این بود که غرب، محور و شرق، پیرامون است. بنابراین سعی کردند که یک نوع دوگانهانگاری بین ما و دیگری ایجاد کنند که غرب، محور و پیشرفته و توسعه یافته و متمدن است و شرق، عقبمانده و متحجر و افراطی است. این فضا که توسط مستشرقین مطرح شد در اذهان غربیها رسوخ پیدا کرده بود که به خوبی این مسأله را «ادوارد سعید» بیان میکند. بعد از جنگ سرد این فضا در اذهان غربیها رسوخ پیدا کرد و به نوعی تلاش کردند که دگرسازی را با اهریمنسازی تلفیق کنند و چهره خشن و افراطی از اسلام ارائه دهند.
*بیداری اسلامی بر روی روند اسلامهراسی تأثیر مثبتی داشته یا منفی؛ یعنی باعث تشدید اسلامهراسی شد یا برعکس؟!
بیداری اسلام دارای فازهای مختلفی بود، در ابتدا وضعیت اسلامهراسی به نوعی اسلامهراسی را کم کرد، یعنی فضای مربوط به اسلامهراسی را کاهش داد به دلیل اینکه غربیها احساس کردند عربها که از آنها به عنوان افراد عقب مانده تعبیر میشد این توان را دارند که موج دموکراسیخواهی راه بیندازند و در صدد اثبات خودشان بر بیایند. برای اولین بار عربها برای تغییرات دموکراسی خواهانه به حرکتهای مسالمتآمیز روی آوردند. بنابراین در آغاز این تفکر در غرب ایجاد شد شاید ذهنیت اشتباهی در مورد جامعه عرب داشتیم که آنها را جامعه غیرمتمدن میدانستیم که نمیتوانند به تغییر در عرصه سیاست بپردازد ولی بهتدریج با روی کار آمدن اخوان المسلمین در مصر و فضا گرفتن سلفیهای تندرو در پی گسترش امواج بیداری اسلامی و به انحراف کشیده شدن این حرکتهای اسلامخواهانه شد، به رغم اینکه این حرکتها، حرکتهایی بود که نشان داد که اسلام و دموکراسی دو روی یک سکه هستند.
حمله به سفارت آمریکا و رژیم صهیونیستی و آتش زدن پرچم آنها و اقداماتی که مسلمانان علیه یکدیگر انجام دادند، مثلا سلفیها قلب یک شیعه درآوردند و خوردند و فیلم آن را در یوتیوب گذاشتند. این تصویرهای خشونت آمیز منجر شد غربیها بگویند همان تصویری که از اسلام داشتیم درست بوده و مسلمانان همان افراد خشن و افراطی هستند که ما می پنداشتیم.